وارثان پادشاهی آینده عربستان به طور مشخص 2 ویژگی خاص و خطرناک دارند که واقعیت حضور آنها در منطقه را بالقوه با نگرانی روبروکرده است.نخست،داشتن احساسی هیستریک ازنوعی استقلال رای کلاسیک در کنارعمل بی محابا . دوم، همراهی این احساس با رویکردی نظامی و شدیدا امنیتی.

تغییرات در ساختار کاستی و پیچیده عربستان آنهم پس از مرگ هر پادشاه تاکنون امری غیرعادی تلقی نمی شد. تغییرات هم به نحوی که نتوان عواقب آنها را تجزیه و تحلیل کرد صورت نمی گرفت.اما اینک با شاه سلمانی روبرو شده ایم که نه تنها شاهی متفاوت که حتما متضاد با شاهان قبلی خود، از زمان مرگ عبدالعزیز در سال 1953 است.بیماری و پیری تنها وجوه اشتراک او با پادشاهان قبلی ست.سلمان پادشاهی ست که نه فقط تحت تاثیرگروه سدیری ها(نیا واعضای قبلیه مادری او وهمسر دوم عبدالعزیز) مانند حمد السویلم رئیس نه چندان خوشنام دیوان پادشاهی قرار دارد ،بلکه عملا اداره ویژه کشور را به مثلث پرنس نایف و عادل الجبیر به رهبری پسر ماجراجویش محمد سپرده وآنها هم به نوبه خود دست به پاکسازی سیستماتیک ارکان قدرت دربار و بدنه دولت محافظه کار زده اند. به همین دلیل وقایع کنونی کاملا غیر منتظره هستند.غیر منتظره به این اعتبار که فرآیند طراحی،ردیف سازی و تولید وساخت قدرت در عربستان اگر تاکنون انعکاسی از امتزاج 3 پدیده1-خواست پادشاه جدید2- زایش اولیه قدرت در نهاد سنت دربارو دولت مدرن و3- تقسیم آن میان طیف وسیع فرزندان عبدالعزیزاز نیمه اول دهه 50به بعد بود و چنین تقسیمی عملا به توازن قابل تحمل قوای داخلی منجر می شد، اما واقعه 28 آوریل این گسل بزرگ و تنومند قدرت را با ویژگی "شکل گیری تحت تاثیر مستقیم تحولات بیرونی" جابجا کرد.بهتراست قدری تعارف و احساسات را به کنار گذاشته واین واقعیت نه چندان مطلوب اما انکار ناپذیررا قبول کنیم . بپذیریم یا نه؟در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمی کند.
فضائی نو با رویکردی جدید در منطقه عربی و خلیج فارس شکل گرفته است که به مثابه هیزم روی آتش عمل می کند. تنها موضوع مهم فعلا نحوه رویارویی و مدیریت دیپلماتیکی و استراتژیکی این واقعیت است که خود مسئله قابل تاملی ست.آیا این می تواند دارای تبعاتی بلند مدت باشد؟. خب نمی توان گفت خیر.اما نه فقط به خاطر قدرت گرفتن افرادی چون محمد بن سلمان ،نایف و یا جبیر و نه حتی به دلیل ضعف روز افزون شاه سلمان 79 ساله.بلکه عمدتا به این علت که وارثان پادشاهی آینده عربستان، به طور مشخص 2 ویژگی خاص دارند که واقعیت حضور آنها در منطقه را بالقوه با نگرانی روبروکرده است.نخست،داشتن احساسی هیستریک ازنوعی استقلال رای کلاسیک در کنارعمل بی محابا . دوم، همراهی این احساس با رویکردی نظامی و شدیدا امنیتی.
برای آگاهان سیاسی و مطلع از درون خانواده پادشاهی، شناسنامه سیاسی قدرتمندان کنونی مانند محمد بن سلمان،عادل جبیر ،نایف،خالد بن عبدالعزیز، عادل الفقیه ، مفرق الحقبانی ویا "حمد السویلم" به خوبی چشم اندازی از آینده را ترسیم کرده که می تواند سیاست های میان و بلند مدت قدرتی منطقه ایی مانند ایران و بین المللی مانند ایالات متحده رابه چالش اساسی بکشانند. آنچه در سازمان قدرت در عربستان طی هفته گذشته رخ داد تنها از زاویه نگرانی سعودی ها در قبال ایران و نیز روابطی که میان این کشور و ایالات متحده و جامعه بین المللی در حال شکل گیری ست سرچشمه نمی گیرد،بلکه حتی اگر از نگاه ایالات متحده به موضوع بنگریم، سیاستمداران کنونی بالقوه افرادی ماجراجو و شایسته نگرانی هستند. به عنوان مثال به جز دیگر افراد بی نام ونشان، دو متحد فعلی محمد بن سلمان یعنی خالد بن عبدالعزیز و حمد السویلم در گزارش های اطلاعاتی منابع غربی در سالهای 2006 و2009 به عنوان متهمانی که مدرکی علیه آنان فعلا در دست نیست اما شواهدی از کمک های آنان به گروه های تندرو مذهبی و در گذشته القاعده افغانستان وجود دارد معرفی شده اند. صرف نظر از سردر گمی های سیاست خارجی کاخ سفید در منطقه، در همین یک مورد خاص مشخص نیست واشنگتن چه برنامه ایی برای مقابله و یا حداقل کنترل افرادی اینگونه قدرتمند دریک دولت متحد غرب دست دارد؟. از طرفی دیگر فکر می کنم اقدامات نظامی و ماجراجویانه ائتلاف که سعودی ها بنا به گفته خودشان علیه یمن شکل داده اند در تحلیل نهایی حاوی یک پیام اتحاد سیاسی علیه کاخ سفید خصوصا در قبال ایران است که طی 2 سال گذشته عمیقا به آن انتقاد داشته اند.یک تحلیل گر ارشد سیاسی عرب مقیم دوحه که معمولا برای روزنامه النهار مقاله می نویسد میگوید" در واشنگتن این نظریه که عربستان در تحولات یمن بیشتر اهدافی سیاسی برای قدرت نمائی در مقابل ایالات متحده و ایران را دنبال می کند روز بروز طرفداران بیشتری پیدا میکند". او می گوید" سعودی ها می خواهند ثابت کنند قدرت منطقه ما هستیم ،نه ایران. شاید خیلی به ایران مربوط نشود اما نفس چنین دیدگاهی نگران کننده است".
نکته روزنامه نگار عرب می تواند درست باشد. به همین دلیل فکر میکنم رسیدگی به این موضوع بدون پرده پوشی از سوی رئیس جمهور اوباما در نشست13و 14 مه با رهبران 6 کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در کمپ داوید در دستور کار اولیه قرار خواهد گرفت.تاکید جان کری ونیز جی کارنی سخنگوی کاخ سفید مبنی بر اینکه اعراب خلیج فارس نباید نگران توافق واشنگتن با تهران باشند، تنها آشکارا کننده دستور کار نشست کمپ داوید2015 نیست بلکه انعکاس دهنده موضع رسمی و استراتژیک کاخ سفید در قبال تهران و منطقه نیز می تواند باشد. هر چند این احتمال که اعراب بیش از آنکه بخواهند نظرات اقای اوباما را بشنوند مترصند حرف های خود را بزنند ،احتمال دور از ذهنی نیست.
روزهای سختی پیش روست. به همین دلیل دیپلماسی می تواند وباید قابلیت های خود را در این گذار خطرناک به اثبات برساند. matinmos@gmail.com

کد خبر 413728

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۷:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۵
    1 0
    بنظر من میاد که این تغییرات در عربستان ناشی از یک تغییر استراتژیک در سیاست خارجی اش باشد. قبلا عربستان و اسراییل متکی به سیاست های امریکا و انگلیس در منطقه خاورمیانه و در واقع بازوی اجرایی آن بودند که این مسئله در زمان بوش پسر به خوبی مشهود است اما ظاهرا این دو کشور تصمیم گرفته اند تا با ایجاد لابی های قدرتمند در بافت سیاسی امریکا به جای تاثیر پذیری خود را به موقعیت تاثیر گذاری ارتقا دهند. شاید و فقط شاید بعضی اختلافات استراتزیک در خاورمیانه بین انگلیس و امریکا آنها را به این نتیجه رسانده که می توانند از طریق همین شکاف های سیاسی راه خود را به سوی تاثیر گذاری بر سیاست امریکا باز کنند.