اینکه کرزای از سر خوشبینی زیاد دست به چنین اقدامی زده یا از سر اتمام حجت، باید منتظر بود و مواضع بعدی او را در بازگشت از عربستان مرور کرد.
کرزای به عنوان رئیس جمهور افغان ها، بیشتر عمر خود را در آمریکا گذرانده و ناگهان با سلام و صلوات بر تخت ریاست جمهوری این کشور از همدریده جلوس کرده است. او پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 جای دولتی را گرفته است که سال ها مورد حمایت مادی و معنوی آل سعود قرار داشته و اکنون با کسانی در دولت قبلی و فعلی اش هم پیاله است که سال ها با ایدئولوژی عربستان سعودی در جنوب افغانستان جنگیده بودند.
کرزای بعید است که نداند طالبان زاییده تفکر وهابی های سعودی است و باور این خیلی سخت است که او نفهمد که همین طالبان سالهای سال با پول و مکتب فکری و مذهبی سعودی ها با شمالی ها جنگید و رشد کرد و سرانجام سال ها کابل را به تسخیر خود در آورد و تشکیل دولت داد و باز بدیهی به نظر می رسد که او ولو یک بار تاریخ را خوانده است و از این نکته آگاه است که یکی از تنها سه کشوری که در منطقه، دولت سراسر جهل و نادانی و ظلم و ستم طالبان را به رسمیت شناخت عربستان سعودی بود.
تبلیغات جهانی و فوق العاده گسترده ای که آمریکا پس از حملات تروریستی یازده سپتامبر به راه انداخت سبب شد تا عربستان در برابر شکست ظاهری طالبان که در قالب از دست دادن کابل و سرنگونی دولت آنها نمایان شده بود سکوت اختیار کند و به گفته برخی از کارشناسان زیرکانه خود را از صحنه افغانستان بیرون بکشد.
اما این دلیل نمی شود که کرزای باور کند عربستان دیگر با طالبان کاری ندارد و می تواند از نفوذ آنها بر طالبان ساخته و پرداخته دلارهای سعودی، برای کنترل و رام کردنشان سود بجوید.
در اینکه عربستان به واقع از القاعده بیمناک است، شکی نیست. چه اینکه یکی از اهداف همیشگی القاعده به گفته بن لادن، کوتاه کردن دست آل سعود از حرمین شریفین بوده است. بن لادن بارها و بارها سعودی ها را خائن به اسلام و شریک آمریکا و صهیونیست ها نامیده است و رسما به این خاندان که خود نیز شاخ و برگی از همان ها است اعلان جنگ داده است.
درست به همین دلیل عربستان حاضر به برقراری ارامش در افغانستان نیست و درست به همین دلیل حامد کرزای اگر با فرض اول یعنی با خوشبینی به سراغ سعودی ها رفته باشد سخت اشتباه کرده است.
در یک کلام به جرات می توان گفت نفع عربستان در آرامش افغانستان نیست. نفع عربستان در مجهز بودن، قدرتمند بودن و تحرک طالبان است.
مادامیکه طالبان فعال است ، سربه راه نشده و پای در دامن عقل و منطق نکشیده، بستر مناسب برای فعالیت و سرگرمی تروریست های افراطی فراهم است و آنها انرژی خود را در این کشور پاره پاره از جنگ خالی می کنند و کاری به کار آل سعود ندارند.
از سوی دیگر وجود طالبان قدرتمند و فراهم بودن زمینه و بستر فعالیت برای القاعده سبب می شود که آمریکا دیرتر منطقه را ترک کند و این هر دو به جهت تحت فشار بودن ایران از ناحیه تروریسم طالبانی و حضور آمریکا در مرزهای شرقی اش به نفع عربستان است.
عربستان به شدت از اینکه همسایگان ایران به مکان هایی امن و بی خطر و بی تنش تبدیل شوند نگران است و از سوی دیگر طالبان را به عنوان فرزندان فکری و عقیدتی خود دوست می دارد و می پروراند. این فرزندان نامشروع می توانند در منطقه ترس و وحشت ایجاد کنند و عربستان به عنوان تنها قدرتی که می تواند این گرگان هار را لگام بزند، در منطقه قدرت نمایی کند.
شاید همین امر سبب شد تا حامد کرزای پرورش یافته در ایالات متحده از ترس این گرگان به قلمرو پلنگ پناه ببرد، اما تا زمانیکه این پلنگ از نخجیر گرگان طالبان، منتفع می شود غرشی برای پراکنده کردن، یا به گوشه ای راندن آنها نخواهد کرد.
نظر شما