روزنامه ایران نوشت:

عصر روز 19 خرداد بود که مرد جوانی در حالی که مضطرب و نگران بود پیکر بی‌حرکت پدرزن خود را به بیمارستان امام رضا(ع) آمل برد.

مرد جوان ادعا کرد پدرزنش در جریان تصادف به این روز افتاده است. با توجه به وضعیت وخیم مصدوم حادثه اکیپی از پزشکان کارکشته بیمارستان بر بالین وی حاضر شده و تلاش برای نجات او را در دستور کار خود قرار دادند. در حالی که اقدامات پزشکی برای بازگرداندن این مرد به زندگی ادامه داشت با گذشت 4 روز از انتقال او به بیمارستان با وجود تلاش‌های انجام گرفته او روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد.


با مرگ پدرزن مسئولان بیمارستان جسد را برای اعلام دقیق علت مرگ به پزشکی قانونی آمل فرستادند و متخصصان در جریان کاوش‌های خود اعلام کردند که احتمال صدمه دیدگی قربانی حادثه بر اثر تصادف خیلی کم است و احتمالاً صدمه دیدگی وی بر اثر حادثه دیگری رخ داده است. با توجه به این اعلام نظر به دستور سرهنگ گنجیان فرمانده پلیس آمل تحقیقات درباره علت واقعی حادثه آغاز شد. در نخستین مرحله از بررسی‌ها مشخص شد که داماد، مادرزن و دختر قربانی حادثه هر سه شهادت داده‌اند که خود شاهد تصادف قربانی حادثه بوده‌اند و صدمه دیدگی او ناشی از آن حادثه بوده است.

با وجود این اظهار نظرها مأموران پلیس آمل تحقیق از گواهان حادثه را به صورت انفرادی در دستور کار خود قرار دادند. در حالی که هر سه گواه ماجرا ادعا می‌کردند مرگ قربانی حادثه بر اثر تصادف بوده و بر این ماجرا اصرار داشتند، در بازجویی‌های کارآگاهان از یکی از آنان اطلاعاتی ضد و نقیض نسبت به دو شاهد دیگر به دست آمد. مأموران با استناد به این گفته‌ها وقتی داماد خانواده را تحت بازجویی دقیق قرار دادند سرانجام وی لب به اعتراف گشوده و پرده از ماجرای وارد آوردن ضربه‌ای مرگبار به سینه پدر زنش برداشت.
وی در این باره ادعا کرد: پدرزنم سال‌ها بود که از مادر زنم جدا شده بود و مادر همسرم از آن زمان به بعد با ما و در خانه ما زندگی می‌کرد. پدر زنم به بهانه‌های مختلف به در خانه ما می‌آمد و با داد و فریادهایش باعث آبروریزی می‌شد. از این کار او خسته شده بودم. روز حادثه وقتی او بار دیگر به خانه ما آمد. خیلی عصبانی بودم. دم در رفته و خواستم آنجا را ترک کند اما او شروع به داد و فریاد کرد. بنا بر این برای ساکت کردن او سعی کردم سرش داد بکشم. او هم پاسخ داد و نتیجه این اتفاق درگیری ما بود. در اوج عصبانیت تکه بلوکی را برداشته و به سینه او کوبیدم. او روی زمین افتاد و بی‌حرکت ماند.


خیلی ترسیده بودم. با همسر و مادر زنم تصمیم گرفتیم تا اگر اتفاقی برای او افتاد بگوییم که بر اثر تصادف این حادثه برایش اتفاق افتاده است.  با توجه به این اعترافات، داماد به همراه مادر و دختر در اختیار دادسرای آمل قرار گرفتند.

17302

کد خبر 428481

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 7
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • اهورا IR ۰۷:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۱
    1 2
    عیب نداره بزرگ بشی فراموش میکنی
  • بی نام A1 ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۱
    22 1
    عاقبت جهل و فقر فرهنگی همین هست
  • مژگان A1 ۱۱:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۱
    56 1
    برای همسرش همسری نکرد برای دخترش پدری اخرشم زندگی دو تا جوون به باد داد شما که با هم تفاهم ندارید چه اصراری به لجبازی و ادامه تا اینجا .بیچاره داماد که گرفتار بهم ریختگی خانواده زنش شد
  • بی نام A1 ۱۲:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۱
    11 51
    به نظر من تو مسئول نگهداری مادر زنتنبودی چه بسا اگر میدانست که جایی برای ماندن ندارد با همان مردی که جوانی اش را سر کرده بود میساخت واشتباه بعدی که با پدر زنت دعوا کردی وخودت را به درد سر های بزرگی انداختی
    • بی نام IR ۰۴:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۳
      3 0
      عواطف و احساسات در حد مگس.
  • حمید A1 ۱۸:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۱
    2 5
    گاهی وقتا آدم یه چیزایی میشنوه که خود من از مرد بودنم خجالت میکشم.بعضی از آقایون به اصطلاح محترم اینقدر سست هستند که برای پاسخ دادن به غریزشون به زمین و زمان رحم نمیکنند.همین کارارو میکنند که همه خانومها نسبت به مردها دید خوبی ندارند.
  • باران A1 ۱۴:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۱
    0 0
    ایول حق پدرزنه رو گذاشته کف دستش