به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، او درباره دوران تحصیلش گفت: «در دبیرستان بچهها را میچیدم و میگفتم بازی کنید. من هم قوطی کنسرو به دست میگرفتم و گزارش میکردم. مدیر مدرسهام به من میگفت خب خودت هم برو بازی کن، ولی من میگفتم گزارشگری را دوست دارم. بعدها که گزارشگر شدم مدیر مدرسهام را دیدم رفتم و دستش را بوسیدم. گفتم مرا شناختید؟ گفت من هزاران نفر شاگرد داشتم. گفتم من همان پسری هستم که همیشه گزارش میکرد. گفت اسکندر کوتی بالاخره گزارشگر شدی؟ گفتم بله، او هم پیشانی مرا بوسید و گفت خواستن، توانستن است.»
او همچنین درباره دوران گزارشگریاش اظهار داشت: «از اهواز میآمدم میرفتم دزاشیب و منتظر استاد بهمنش میشدم. وقتی میآمد بهش میگفتم استاد من از اهواز تازه رسیدم. میگفت پسر مگر دیوانهای. سئوالهایت را تلفنی بپرس من جواب میدهم. میگفتم نه دوست دارم خودتان را ببینم. و او درسهایی به من داد که هیچ وقت فراموش نکردم.»
۵۷۲۴۴
نظر شما