هدی امین: خیلی سال است که دیگر آدمبزرگ شدهایم و عروسکهایمان ـ اگر خیلی با احترام با آنها برخورد کرده باشیم ـ حداکثر لای پلاستیکی پوشیده شده و بالای کمد یا ته انباری در دورترین نقطه خاک میخورند. در مورد ما که نسل انقلاب و جنگایم، البته وضع بدتر از این حرفهاست. ما خیلی خیلی زودتر از عروسکهایمان دل کندیم و ذهنمان با چیزهای مهم و اساسیتر پر شد؛ چیزهایی که به کار آیندهای بیاید که معلوم نبود چطور برایمان رقم میخورد. اگر جزو گروهی باشیم که کمی از کودکیمان را دستکم بالای کمد و لای پلاستیک نگه داشته باشیم، حالا آنها را در میآوریم و با افتخار و حسرت و درد و هزار جور حس غریب و متناقض دیگر به دست دختر و پسر کوچولویمان میدهیم تا به آنها ثابت کنیم ما هم روزی کودک بودهایم.
این روزها گالری آریا میزبان یک نمایشگاه گروهی از دستساختههای سه هنرمند است که هنوز کودکیشان را از یاد نبردهاند. نمایشگاه عروسکهای «یاس محمدی»، «مهتا معینی» و «علیرضا میراسدالله» که از پارچه، خمیر، کاغذ و پاپیه ماشه ساخته شدهاند.
«مهتا معینی» عروسکهایی لاغر و دراز با صورتهایی بسیار ظریف و کوچک که از پارچه ساخته را به نمایش درآورده. عروسکهای معینی، نقاشیهایی که از چهره زنان در کودکیمان با مدادهای رنگی کمرنگ و با فشار کم بر کاغذ خلق میکردیم و مدتها به آن دلخوش میشدیم را به خاطر میآورد؛ چهرههایی که از اعماق رویاهایمان میآمد و حالا که آنها را تجسم یافته از جنس پارچه با تزئیناتی از مو و کاغذ میبینیم، مشعوفمان میکند. این زنان بسیار ظریف، گاه فرشتههایی میشوند که از آسمان آویزانند و گاه با آن تکه پارچههای گلدار و گردنبند مروارید و دسته گلی از کاغذهای نازک و شفاف، به بانوان شیکپوش و محترمی بدل میشوند.
شخصیتهای «یاس محمدی» که با پاپیه ماشه خلق شدهاند، موجوداتی با بدنهای پهن و چاق، دستان دراز و آویزان و چهرههایی اغلب متعجباند. این مجسمهها که با رنگهایی شاد رنگآمیزی شدهاند، در عین شادیبخش بودن، ظاهر عجیبی را نمایان میکنند که از ذهن غریب و تخیلات موهوم یک بزرگسال بیرون نیامدهاند، بلکه اینها همان موجودات عجیبالخلقه نقاشیهای کودکان اند که هزاران قصه و ماجرا در خود پنهان کردهاند. موجوداتی با چشمان گرد و دستهای بلاتکلیف آویزان که فقط سادگی معصوم دنیای بچهها میتواند به آنها دست یابد. موجودات محمدی گاه بالدار میشوند، در آنصورت فرشتههای «یاسمین سینایی» را تداعی میکنند که کاش هنرمند از بالهای موجوداتش صرفنظر و به همان دنیای زمینی ولی شخصی خود بسنده میکرد.
«علیرضا میر اسدلله» که چندین کتاب در زمینه طنز هم به چاپ رساند نیز دنیای شگفتانگیز و دوست داشتنی را با عنوان «پشت کوهیها» خلق کرده است. «پشت کوهیها» موجودات خمیری و رنگارنگی هستند با چهرههای زشت ولی صمیمی و دوست داشتنی که هر کدام قصه و اسمی منحصربهفرد و خیالی دارند، مثل «شهرام یکپا» که پای چپش نذر دیو «سی وره» شده، یا پدر و مادرهای پشت کوهی که فقط به فکر درس و مشق بچههایشان هستند و اصلاً برایشان مهم نیست که بچههایشان میان دیوها زندگی میکنند، یا «دیو کشها» که شغلشان کشیدن دیو است و قصههای «مکتبخانه پشت کوهی» و «فرخ کله دیو کن» و...
با دیدن عروسکهای دستساز این گروه، ناخودآگاه به یاد عروسکهایی که در برنامههای کودک این روزها مورد استفاده قرار میگیرند، میافتیم؛ عروسکهایی که گاه بدون کمترین آگاهی از تخیلات دنیای کودکی و کمترین بهره از خلاقیت ساخته میشوند. موجوداتی که هیچ ارتباطی با کودکان برقرار نمیکنند، چرا که از دنیای خلاق آنها فرسنگها فاصله دارند.
دستساختههای این نمایشگاه، عروسکهای خاکگرفته ذهنمان را از ته انباری بیرون میآورد و با قرار دادن آنها بر پایههای چوبی، آنها را به موقعیت یک مجسمه نزدیک میکند؛ مجسمههایی که میتوان ساعتهای متوالی را در فضای اطرافشان به خوشی سپری کرد. مجسمههایی که بار دیگر به آدمبزرگها فرصت داشتن عروسکهایی رویایی را عطا میکنند.
نظر شما