انتقادهای شگفت امام خمینی در سال 1308 ش از اوضاع زمانه

گرچه این نوشته به عربی و سالها پیش در مجله ای انتشار یافته، اما به نظر می رسد، به عنوان نخستین یادداشت سیاسی از امام آن هم زمانی که ایشان فقط 27 سال داشته و درست پنجاه سال پیش از انقلاب، جالب و خواندنی باشد.

 

بارها در این باره صحبت شده است که اولین نوشته سیاسی امام خمینی، کدام نوشته است. اهمیت این مطلب از آنجاست که بر اساس آن، می توانیم قدیمی ترین مفاهیم سیاسی شکل گرفته در ذهن امام را بدست آوریم.
اغلب در این باره گفته می شود که کهن ترین مطلب، متنی است که امام در 11 اردیبهشت سال 1323 ش (دقیقا 11 جمادی الاولی سال 1363 ق) نوشته اند. آن نوشته به فارسی و به تمام معنا سیاسی است و چنان که گفته شده امام به درخواست وزیری آن مطلب را در دفتری نوشته شده اند که نزد وزیری بوده ودر حالضر در کتابخانه وزیری یزد نگهداری می شود.
متن آن نوشته در صحیفه امام 1/ 21 - 23 چاپ و در یادداشتی که در library.tebyan.net آمده از آن به عنوان به عنوان «نخستین بیانیه سیاسی امام خمینی» یاد شده است.
به نظر می رسد در ایامی که آن نوشته به قلم آمده، یا شاید اندکی بعد از آن، امام کتاب «کشف اسرار» را نوشته که نقدی بر نوشته علی اکبر حکمی زاده در انتقاد از روحانیت و تشیع بوده و با توجه به آنچه در آن کتاب، از عقاید و آرای سیاسی امام هست، می توان با افکار امام در این سالها که پس از شهریور 1320 است آشنا شد. زمان مزبور سالهای پس از شهریور 1320 است که همه متحول شده بودند و نوشته های سیاسی بسیار فراوان است.
اکنون سوال این است که آیا از پیش از این زمان هم یادداشتی از امام وجود دارد که در باره آرای سیاسی وی نسبت به دوره پس از مشروطه و رضا شاه باشد؟
طبیعی است که امام بعدها در سخنرانی های خود فراوان از دوره رضاشاه یاد کرده و خاطرات و دیدگاه های ایشان در این زمینه در سخنرانی هایشان آمده است. اما سوال این است که آیا نوشته ای از ایشان، از همان زمان وجود دارد یا خیر؟
امروز (13 دی 94) علی الرسم چند ماه گذشته، یکشنبه ها به صورت دو هفته یک بار، ساعاتی خدمت جناب استاد محقق داماد و جناب استاد دینانی در فرهنگستان بودم. بحث در باره روزگار پس از مشروطه و مسائل دین در جامعه و روحانیت و جز اینها بود. دکتر محقق به نوشته ای کهن اشاره کردند که سالها پیش خودشان در یکی از مقالاتشان از امام منتشر کرده اند. مطلب را که آوردند معلوم شد این متن از نسخه ای خطی از یکی از آثار امام تحت عنوان «حاشیه بر شرح حدیث رأس الجالوت از قاضی سعید قمی» است که نسخه آن در کتابخانه مرعشی نگهداری می شود. تا این لحظه، بنده نمی دانم این حاشیه منتشر شده است یا خیر، اما گویا در سی دی منتشره که آثار امام در آن است، وجود نداشت.
متن یاد شده در 22 ربیع الاول سال 1348 ق مصادف با 6 شهریور ماه 1308 ش نوشته شده است. بنابرین زمان آن بسیار قدیمی تر و موقعی است که امام (متولد 1281 ش) تنها 27 سال داشته اند. این همان سالی است که امام در آن ازدواج کرده است.
این نوشته به عربی اما تماما سیاسی و مربوط به دیدگاه های آن وقت ایشان نسبت به حکومت و نظام سیاسی وقت بوده است. می دانیم که تغییرات در ایران در سال 1306 و 1307 ش آغاز شد، اما به هر روی، ماجراهای پس از مشروطه، روندی را تعقیب می کرد که چندان خوشآیند روحانیت نبود.
چنان که اشاره شد امام این متن را به عربی نوشته اند که بنده گزارش فارسی آن را می آورم، اما تصویر صفحات چاپی مقاله ایشان را هم که متن عربی در آن آمده، عینا در اینجا می گذارم. متن زیر در واقع در انتهای شرح، و به عنوان یادداشت خاتمه نوشته شده است. ایشان چنین مرقوم فرموده اند:

 

 

رسول جعفریان

 

ما در این برگ ها، راه اختصار را در پیش گرفته و از تفصیل و تطویل، چشم پوشی کردیم. مجال تنگ و احوال مساعد نیست. مردمان این زمان هم نسبت به [شنیدن و خواندن] حقایق شوقی ندارند. در این روزگار که روزگار طلایی شمرده می شود [!]، کسب معارف و خواستاری علوم دینی عار در عار است. مردم دسته دسته از این شعار [دین] بیرون رفته، دین شان را بخاطر زخارف دنیوی رها کرده و ایمانشان را برای جلوه های امور طبیعی رها می کنند. آنان دین را کوچک شمرده و دینداران را تحقیر می کنند و برابر اهل شریعت و علم استکبار جدی می ورزند. آنان حرمت اسلام و قرآن را آشکار و پنهان می شکنند، و قوانین ملعونه ای را برخلاف صریح قرآن وضع کرده و در امر قضاوت، از بیّنات و قسَم ها عدول کرده اند، آنچنان که هر فاسق و نادانی در جای پیامبر صلی الله علیه و آله [برای قضاوت] نشسته و امر حکومت بر مردم را هر پست و اوباشی بر عهده گرفته است [و تولی الحکومة علی الناس کل سافل و أرذل]، آن هم با این قوانین ساختگی و عقلهای ناقص. روزگار نسبت به عالمان و متدینان تنگ گرفته و آنان در این بلادی که اشبه به بلاد کفر شده، جایگاهی ندارند. لباسِ [روحانی] آنان را لباس شهرت و ذلّت تلقی کرده، [گویی] بالاترین از این مذلتی برای افراد فرود نمی آید. این همان زمانی است که اهل بیت از آن خبر داده اند که از اسلام جز اسم و از قرآن جز درس [رسم] آن، چیزی باقی نخواهد ماند.

[اللهم عظم البلاء، و برح الخفاء، و انقطع الرجاء، و ضاقت الارض و منعت السماء، فالیک یا رب المشتکی، و علیک المعوّل فی الشدة و الرخاء.. اللهم بلغ مولانا صاحب الزمان عن جمیع المؤمنین و المؤمنات، تحیة و سلاما و اجعله لنا ملاذا و معاذا. اللهم اجعله الداعی الی کتابک و القائم بدینک، و استخلفه فی الارض کما استخلفت الذین من قبله، مکّن له دینه التی ارتضاه له، أبدله من بعد خوفه امنا، یعبدک و لایشرک بک شیئا]

ما سرزمین خود را ترک کرده و از دست این شرور و مصیبتهایی که در این زمان برآمده، به خاطر اطاعت از ائمه معصومین (ع)، به شهر قم، حرم اهل بیت، مدفن فاطمه معصومه دختر موسی بن جعفر پناه برده ایم، جایی که خداوند آن را برای ما و تمامی اهل ایمان خانه امن و سرور قرار داده است، آن هم در زمانی که ریاست علمیه [الرئاسة العلمیه] در دستان «الشیخ الجلیل العابد الزاهد الفقیه»، مولای ما، و کسی که در علوم نقلی اعتماد ما بر اوست، حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری قرار گرفته است.
فراغت از این نوشته در شهر خمین، در روزگاری که به خاطر گرما و تعطیلی درسها از قم مهاجرت کرده بودیم، به انجام رسید، به تاریخ روز 22 شهر رسول الله (ص) ربیع الاول سال 1348.
من السید روح الله الخمینی ابن السید المصطفی غفر لهما.


چنان که گذشت، تاریخ این نوشته سال 1308 شمسی است، زمانی که امام [متولد 1281] تنها 27 سال داشته است. این زمان، تجربه های بیست و دو سه سال پس از مشروطه با تغییراتی که پدید آمده، بر شانه های روحانیت سنگینی می کرده است. روشن است که امام با توجه به این عبارات، این سنگینی را کامل حس کرده و کوشیده است تا خلاصه ای از اشکالات روحانیت را نسبت به وضع موجود در این عبارات نشان دهد.

بدون شک می توان گفت تا الان، این کهن ترین یادداشت مکتوب سیاسی امام از اوضاع ایران پس از مشروطه به شمار می آید. ارجاع این نوشته به نسخه حاشیه امام بر شرح رساله راس الجالوت از قاضی سعید قمی است که نسخه آن در کتابخانه مرعشی موجود بوده و در فهرست آن جلد چهارم، ص 61 معرفی شده است. این بخش از متن را بنده از مقاله نخبگان علم و عمل در ایران قسمت هشتم که در مجله نامه فرهنگستان علوم (شماره 12 ، 13 بهار و تابستان 1378) صص 117 ـ 119 آمده و توسط استاد ارجمند حضرت آیت الله استاد دکتر سید مصطفی محقق داماد نوشته شده گرفته و ترجمه کردم. تصاویر صفحات مزبور را نیز در اینجا خواهم گذاشت تا متن عربی آن هم در اختیار باشد تا اگر احیانا در ترجمه بی دقتی کرده ام، دوستان بتوانند از آن استفاده کنند.

رسول جعفریان

 

رسول جعفریان

رسول جعفریان

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 495505

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 10
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • هادی م A1 ۱۸:۴۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    7 16
    چرا گفته شده بعد از مشروطه؟ دوره ی رضاشاه گفته می شد بهتر بود.
  • بی نام IR ۱۸:۵۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    10 2
    به داد برسید ؛
  • بی نام A1 ۲۰:۲۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    2 0
    با احترام به نویسنده مقاله،22 ربیع الاول 1348 قمری دقیقاً میشه:چهارشنبه6شهریور1308شمسی28اوت1929میلادی.
  • جواد A1 ۰۲:۵۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۴
    3 10
    با سلام و عرض ادب حضور جناب شمس تبریزی پیشنهاد میکنم کتاب فطرت بیدار زمان را بخوانید این کتاب حاوی افکار واندیشه های مرحوم ایت الله کرمانی زند است کاتب فوق العاده زیبایی است و نکته ای که میخواهم خدمت شمس عزیز عرض کنم این است که حرف شما صحیح است ولی تبلیغ دین نیاز به هزینه مالی دارد اگر یک روحانی دست بازی داشته باشد میتواند صدها کتاب مفید به این و ان اهدا کند کاری که وهابیت منحرف انجام می دهد و هم میتواند جلب قلوب کند کاری که امامن طاهرین انجام می داده اند و هم می تواند با خاطری اسوده به کارهای فکری بپردازد و هم حریت خود را حفظ کند و حرف حق را راحت بزند استاد مطهری برای تامین مهاش به دانشگاه می رفته و درسهای ساده ای را درس می داده بی شک اگر حد اقل معاش را داشت ما امروزه چندین برابر کتاب
  • شمس تبریزی1 A1 ۰۶:۲۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۴
    2 2
    برادر عزیز عرض سلام و احترام متقابل دارم. اول منظورم را بهتر روشن کنم و بعد نقدی به نظر شما دارم. شنیده ام امام باقر به ابان بن تغلب فرمودند تو در مسجد بشین و سوالات فقهی مردم را پاسخ بده و من زندگی تو را تامین می کنم. این درست. اما به نظرم آنقدر زندگی اش را تامین نمی کردن که نفسش طغیان کند که در اینصورت ابان به غیر ابان تبدیل می شد. پس منظورم این نیست که به کل منکر پول شوم. اما می گویم در تامین مالی، باید قاعده الاقل فالاقل رعایت شود. آنهم به دلایلی که قبلا گفتم. ضمنا با منطق شما موافق نیستم فقط به این دلیل که احساس میکنم شما کمیت را در نظر گرفته اید و از کیفیت غافل شده اید. جسارتا فکر می کنم شما، تبلیغ اسلام را مشابه تبلیغ فی المثل پفک نمکی و محصولات ایران خودرو می دانید....
  • شمس تبریزی2 A1 ۰۶:۲۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۴
    2 2
    اجاز بفرمایید کلی گویی نکنم و با مثال صحبت کنم. برای مثال ما در زمان پهلوی دارالتبلیغ را داریم که کمکهای مالی زیادی هم از بودجه سری نخست وزیری دریافت می کرد و هم از دربار و ماشاالله کتابهای زیادی هم می تونست انتشار بده و از یک سو حضرت امام را داریم که شنیده ام گفته بودن من رساله مجانی به کسی نمیدم و پول صرف انتشار رساله نمی کنم. هر کی رساله مرا میخواهد، برود خودش بخرد. البته فرمایش ایشان را نقل به مضمون کردم. حاصل چه شد؟ کار ایشان حاصلش شد آنکه همه میدانیم، و کار دیگری...بماند.از حضرت جعفریان که اهل تحقیق هستن می پرسم که آخوندهایی مثل کلینی و صدوق چقدر مایه تیله داشتن؟ گمان نکنم قابل ذکر باشد. چندتا کتاب نوشتن؟ ....
  • شمس تبریزی3 A1 ۰۶:۲۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۴
    3 2
    فقط می دانم که تشیع تا قیام قیامت مدیون این دو بزرگوار است. مثال دیگر بزنم. آینشتاین با دو تا مقاله دنیای علم را تکون داد. اما صدها استاد داریم که دهها مقاله در آی اس آی و چه و چه منتشر میکنن اما یک اینچ هم نمی تونن دنیای علم را جلو ببرن. کار وهابیت را که شما مثال زدید از این جنس می دانم. صدها کتاب هم که منتشر کنه، ممکنه تاثیر موقت داشته باشه، اما در دراز مدت حباب روی آبه و محو میشه. از شهید مطهری مثال زدید. نمی دانم ایشان برای مشکلات معیشتی در دانشگاه تدریس کرد و یا به خاطر چیز دیگر. اما می گویم اگر زندگی اش تامین بود معلوم نبود دیگر مطهری شود و همین اثار را بتواند منتشر کند. ضمنا احساس می کنم که اگر مطهری میخواست زیاد بنویسد، دیگر ممکن بود آثارش کیفیت همین آثاری را که منتشر کرد نداشته باشد
  • شمس تبریزی4 A1 ۰۶:۲۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۴
    2 2
    و با عرض پوزش در مسیر بافتن بیفتد و نه یافتن. آن کتابی را هم که فرمودین مطالعه خواهم کرد به روی چشم.در خاتمه قطع روابط دیپلماتیک عربستان و ایران را هم به محضر حضرت جعفریان و تمام خوانندگان عزیز تبریک و تهنیت عرض می کنم. اسعد الله ایامکم
    • بی نام A1 ۱۸:۳۸ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۴
      2 2
      بابا تو دیگه چقد تندرویی
  • بی نام A1 ۱۱:۲۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۴
    0 0
    با احترام مجدد به نویسنده مقاله،11 اردیبهشت 1323 میشه:7جمادی الاول1363.جهت اطمینان به آدرس سایت تقویم دانشگاه تهران سازنده تقویم رسمی کشور مراجعه شود.