۰ نفر
۱۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۳

در مطلب پیش رو تلاش کردم با نگاهی گذرا به تحولات ناشی از فروپاشی شوروی نشان دهم که تبلیغات فریبکارانه رسانه های غربی در باره مقایسه نظام شوروی با جمهوری اسلامی ایران از اساس اشتباه است.

بویژه آنکه آنها تلاش می کنند با قلب واقعیت های موجود در ایران ، موضوع فروپاشی شوروی را که تحت تاثیر عوامل مختلفی بوده به سیاست های آمریکا نسبت دهند . ازآن بدتر اینکه وضعیت ایران امروز را با وضعیت شوروی در سالهای دهه نود میلادی مقایسه می کنند. و نتایج مورد نظر خود را از آن بدست می آورند. در تحلیل پیش رو نشان دادم که چگونه اختلاف های جناحی در داخل کشور موجب شده است تا در عمل اینگونه تحلیل های غلط رسانه های غربی در داخل مصادره به مطلوب شود بدون آنکه به منافع ملی توجه کافی گردد.

مقدمه:

پایگاه اینترنتی " گلوبال ریسرچ " (1) در روزشنبه  26 مارس 2016 (هفتم  فروردین 1395 ) در مقاله ای به قلم پرفسور اسماعیل حسین زاده استاد ممتاز اقتصاد دانشگاه آمریکایی دریک (2) از نتایج آنچه که سیاستهای لیبرالیستی اقتصادی دولت حسن روحانی خوانده ، انتقاد کرد (3)

محتوای انتقادی مقاله بیشتربر این نکته تاکید دارد که سیاست های اقتصادی دولت روحانی شبیه دولت دنگ شیائوپینگ رهبرچین در دهه 1980 میلادی نیست. چرا که به گفته اقای حسین زاده سیاست دنگ شیائوپینگ بر اساس کنترل منافع سرمایه سالاران در چین بود در حالی که سیاست های اقتصادی دولت روحانی بیشتر شبیه یلتسین در دوره سالهای ریاست جمهوری اش بوده است. یلتسین در سالهای 1992 تا سال 2000 رئیس جمهور روسیه بود. (4)

آقای حسین زاده  مدعی شد سیاست غلط روحانی به عنوان "بوریس یلتسین" ایران ، منجر به بدهکار شدن ایران، توقف توسعه صنعتی،  برقراری توسعه وابسته،  از بین رفتن استقلال سیاسی (هضم شدن در هاضمه ی غرب و از بین رفتن استقلال ژئوپولتیکی ایران خواهد شد.

به باورمن مقاله اقای حسین زاده از جنبه های مختلف باید نقد شود اما مطالب اساسی هم دارد که توجه به آن می تواند برای برنامه ریزان اقتصادی ایران مفید باشد . ازآنجا که این مقاله پژوهشی  دستمایه تحلیل جناحی قرار گرفته (5) و متاسفانه بجای نقد عالمانه جنبه های مختلف مقاله مذکور،تنها بخش هایی از آن به اصطلاح مصادره مطلوب شده و تلاش گردیده شباهت سازی بین اقای روحانی و یلتسین قبل از فروپاشی شوروی انجام گیرد.

بنده از سال 1361 در باره شوروی تحقیق کردم و مقاله نوشتم . از سال 1371 پس از فروپاشی هم موضوع روسیه واورآسیا را دنبال کردم ادعا می کنم کسی که مقاله گلوبال ریسرچ را نوشته نه گورباچف را درست می شناخته و نه یلتسین را و حداقل شرابط ایران امروز را درست نمی شناخته است چراکه به باور اینجانب  روحانی به هیچ وجه قابل مقایسه با یلتسین قبل و بعد از فروپاشی شوروی نیست .

پیشینه بحث

گورباچف در یازدهم مارس 1985 در سن 54 سالگی بعد از یک بحران رهبری در حزب کمونیست شوروی ناشی مرگ برژنف و بعد از او آندروپوف و بعد ازاو نیز چرنیینکو   رهبران حزب کمونیست  شوروی در مجموع سه سال ( 1985-1982) پشت سرهم فوت کردند گورباچف به عنوان جوان ترین دبیرکل حزب کمونیست بعد از انقلاب اکتبر، زمام امور را بدست گرفت .

داستان روی کار آمدن او را در سه شماره اطلاعات سیاسی اقتصادی که در سال 1364 به پیوست روزنامه اطلاعات منتشر می شد مفصل بررسی کردم . خلاصه آن این است که  گورباچف آمده بود کشتی بحران زده حزب کمونیست را از توفان نجات دهد . در جریان کنگره 27 حزب کمونیست شوروی درفوریه 1986 اوبا ارائه دکترین سه پایه که پرسترویکا (بازسازی) وگلاس نوست ( فضا بازسیاسی ) واسکورین (شتاب توسعهٔ اقتصادی)  تلاش کرد بحران مشروعیت بحران اقتصادی  را  بصورت همزمان در حکومت کمونیستی شوروی  ازبین ببرد.

شوروی به دلایل مختلف از جمله سرکوب شدید باورهای دینی مردم  اعم از مسیحیت و اسلام ، بحران ساختاری اقتصادی و سرکوب آزادی های اجتماعی و سیاسی از درون با مشکل روبرو شده بود . امام خمینی در نامه مشهور خود به گورباچف می نویسد :

« آقای گورباچف باید به حقیقت رو آورد. مشكل اصلی كشور شما مسئله مالكیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشكلی كه غرب را هم به ابتذال و بن‌بست كشیده و یا خواهند كشید. مشكل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.»(5)

حالا غربی ها با زرنگی درزمان ریاست جمهوری ریگان سعی کردند تبلیغات وسیع ضد کمونیستی آمریکا و ارتباطاتی که با بدنه حکومت برقرارکرده بودند ، برجسته کرده و آن را به عنوان عوامل اصلی فروپاشی  شوروی به افکار عمومی القاء کنند. درحالی که باید توجه داشت  مداخلات آمریکا و اذنابش در فروپاشی شوروی صرفا جنبه کاتالیزور داشت . یعنی اگرحزب کمونیست سالها با باورهای دینی مردم مبارزه بیهوده نمی کرد و اجازه می داد توسعه سیاسی در کنار توسعه اقتصادی و فرهنگی بصورت هم زمان اتفاق بیفتد، آمریکا و متحدان اروپایی اش هرگز نمی توانستند ازشرایط مساعد بوجود آمده به نفع خود برای فروپاشی شوروی بهره برداری کنند.

امام خمینی در نامه مذکور به گورباچف هشدار می دهد از چاله کمونیستی به چاه نظام سرمایه داری غرب نیفتد و به پیروی از غرب روی نیاورد. بنابراین باید توجه داشت گورباچف و یلتسین هیچکدام نوکران و دست نشاندگان غرب نبودند بلکه آنها می خواستند کشور خود را از ورطه نابودی نجات دهند

نکته مهم این بود که آنها به غربی ها اعتماد کردند و چوب این اعتماد را هم خوردند ولی نباید این واقعیت را نادیده گرفت که شیوه های آنها در آن شرایط تاریخی بر اساس مدل رقابتی بین دو ابرقدرت طراحی شده بود و به هیچ وجه شبیه درگیری های ایران و آمریکا در شرایط کنونی نیست . ضمن آنکه ایران تحت رهبری نظام حزبی نیست و سیستم ولایت فقیه از اساس با روش های کمونیستی قبل از فروپاشی شوروی متفاوت است .

آیا روحانی یلتسین ایران است؟

تحلیلگران غربی در مقالات متعدد خود سعی می کنند با استفاده از شباهت های موجود در باره شوروی و ایران درآن زمان، تحلیلی غیر واقع بینانه را به افکار عمومی القاء کنند. در حالی که نباید این شباهتهای ظاهری به دلایل ذیل ما را فریب دهد :

اول اینکه حکومت شوروی و ایران هردوحکومت ایدئولوژیک بودند دلیلی نمی شود که هر دو سرنوشت مشترکی داشته باشند. زیرا ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم حاکم بر شوروی اساسا با ایدئولوژی اسلامی حاکم برجمهوری اسلامی ایران تفاوت ماهوی دارند . در نتیجه از لحاظ نوع گرایش ها و جهت گیری ها و عملکردها و سیاست گذاری ها آنها نمی توانستند سرنوشت مشترکی داشته باشند

دوم سیاست ضد آمریکایی شوروی براساس تعارض های موجود برسر تقسیم حوزه نفوذ و جهان گشایی بین دو ابرقدرت بود. درحالی که ضدیت انقلاب اسلامی ایران با آمریکا بخاطر مخالفت با سلطه جویی، مداخله جویی آمریکا و استقلال خواهی اکثریت ایرانیان است. بنابراین جنس این دومخالفت وانگیزه های آنها یکی نیست و نتایج حاصل از آنها هم ماهیت واحدی ندارد.

سوم نظام شوروی بر اساس مدل تک حزبی کمونیستی اداره می شد در حالی که نظام جمهوری اسلامی بر اساس سیستم ولایت فقیه و آراء عمومی مردم اداره می شود وبه هر دو جنبه اسلامیت و جمهوریت اتکاء دارد. بنابراین نتایج حاصل از عملکرد این دو نظام هم از اساس با هم متفاوت است. فهرست این شباهت های ظاهری را می توان همچنان ادامه داد .

چهارم  پژوهشکده ها و دانشگاه های کشورهای آمریکا و اروپا با رویکرد پوزیتویستی بدون توجه به اختلاف های عمیق و ریشه دار جامعه شوروی آن روز و ماهیت انقلاب اکتبرشوروی  با جامعه ایران و مبانی فکری  انقلاب اسلامی ، تلاش می کنند روسای جمهوری ایران را با گورباچف و یا یلتسین مقایسه کنند و نتایج مورد نظر خود را بدست آورند

متاسفانه در داخل کشور نیز کسانی که نه تاریخ شوروی را دقیق خواندند نه از مناسبات پیچیده قدرت دررژیم شوروی چیزی می دانند،  روحانی را با یلتسین مقایسه می کنند . یعنی عملکرد حزب کمونیست شوروی  را با حاکمیت جمهوری اسلامی مقایسه می کنند . در واقع غلط بودن چنین مقایسه ای که دو پدیده با هم مقایسه می شوند که نه ماهیت یکسانی ونه عملکرد مشابه ای و نه نتایج واحدی دارند، از هیچ منطقی پیروی نمی کند و بیشتر به یک سفسطه تبلیغاتی شباهت دارد.

یلتسین و چگونگی به قدرت رسیدنش به عنوان دبیر اول حزب کمونیست شهر مسکو و اینکه چگونه توانست با کمک روسای جمهوری وقت اوکراین و روسیه سفید توافق فروپاشی شوروی را در 25 دسامبر 1991 به امضاء گورباچف برساند . برای درک غلط بودن مقایسه بین روحانی و یلتسین از جنبه سیاسی کاملا کافی بنظر می سد.  نقش یلتسین در خنثی کردن کودتای گنادی یانیف در 28 مرداد 1370  و نیز همکاری نزدیک او با گورباچف برای نجات کشور از سقوط مجددبه دامن نظام سرکوبگر شوروی بسیار اهمیت دارد  .

بنابراین صرف مقایسه سیاست های اقتصادی روسیه در دوران پس از فروپاشی با وضعیت ایران در بعد از توافق برجام یک مغالطه و یک شبیه سازی تحلیلی برای عوام فریبی است  به قول مولوی در قیاسش خنده آمد خلق را. متاسفانه بازی های جناحی در ایران بستر سازی برای جا انداختن اینگونه تحلیل های آبکی در داخل و خارج کشور فراهم می سازد  .

 تحلیلگر گلوبال ریسرچ بااین مقایسه می خواهد بگوید نظام جمهوری اسلامی هم در بعد از برجام درآستانه فروپاشی است و همانطور که یلتسین جاده صاف کن غرب در روسیه شد امروز اقای روحانی هم این نقش را ایفاء می کند .

در باره اینگونه شباهت سازی های باید به چند نکته اساسی توجه کنیم :

1- توجه داشته باشیم اینگونه تحلیلگران سعی می کنند از شباهت های موجود برای جا انداختن تحلیل غلط خود استفاده کنند من در کتابم تحت عنوان "آشنایی گام به گام با روش های تحلیل سیاسی" نشان دادم که چگونه ازمقایسه های مغالطه آمیز می شود افکار عمومی را منحرف کرد و از شناخت واقعیتها وحقایق موجود ذهن ها را گمراه کرد.

2- یلتسین آدم فرصت طلبی بود که در زمان شوروی هیچگاه نتوانست به مدارج عالی قدرت  در دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی یعنی عالی ترین مرجع تصمیم گیری و تصمیم سازی راه پیدا کند . در حالی که اقای روحانی حداقل 16 سال نماینده رهبری درشورای عالی امنیت ملی ایران بود و این یعنی درعالی ترین ارگان تصمیم ساز کشور حضور مستمر داشته و دارد . بنابراین جایگاه این دو اساسا قبل از فروپاشی قابل مقایسه نیست بعد از آنکه یلتسین رئیس جمهوری روسیه شد نیز با آقای روحانی قابل مقایسه نیستند.  

3- یلتسین درغرب تحصیل نکرده بود که ادعا می شود او از سالهای قبل از فروپاشی با غرب در تماس بوده است . یلتسین اولین تماس هایش با غرب از همان سال 1989 یعنی بعد از فروپاشی دیوار برلین آغاز شده بود. یعنی  سه سال قبل از فروپاشی شوروی ، سفیر وقت آمریکا در مسکو با او ملاقات کرد و توانست این امید را پیدا کند که در بدنه حاکمیت کمونیستی شوروی افرادی هستند که می توانند با غرب کار کنند. اما یلتسین در عمل نشان داد بجز سیاست های اقتصادی از لحاظ سیاسی همچنان راه روسی را ادامه داد این مساله بویژه در دومین دوره ریاست جمهوری اش از سال 1996 به بعد با آغاز نخست وزیری پریماکوف کاملا قابل بررسی و مشاهده است.

4- یلتسین یک روس جاه طلب و به شدت ملی گرا بود که  شخصیت چند لایه ای داشت که به هیچ وجه قابل مقایسه با شخصیت روحانی نیست . یلتسین دنبال فروپاشی شوروی بود زیرا تصور می کرد می تواند روس ها را نجات دهد. او ادامه نظام شوروی را به زیان مردم روس می دانست بنابراین همه تلاش خود را کرد تا نظام الحادی شوروی از بین برود . اما روحانی نه بدنبال فروپاشی جمهوری اسلامی ایران است چون می داند هرچه دارد و ندارد صدقه سری همین نظام  دارد و اگر جمهوری اسلامی ایران سقوط کند او جزو اولین کسانی است که از گردونه قدرت خارج می شود.علاوه بر این  روحانی دین باور است و به عنوان یک عالم دینی می داند دین باوری در عمق فرهنگ ایرانی ها است و اندیشه های کمونیستی وسکولاریستی غرب نمی تواند مردم ایران را فریب دهد.روحانی بخوبی می داند تمایل غربگرایانه بخشی از جامعه ایران را نمی توان  با اکثریت مردم ایران که دین باور هستند و دنبال عدالت و رفع تبعیض هستند،  مقایسه کرد .

5- غرب و غرب باوران در ایران با آدرس های غلط و باز نشر تحلیلی های نا امید کننده ،می خواهند همه ما را به جان هم بیندازند و به هم بدبین کنند تا نظام  جمهوری اسلامی ایران را از درون با مشکل روبرو کنند . بنابراین ادرس غلط می دهند و یک عده ای خواسته یا ندانسته با آنها همراه می شوند .

جمع بندی بحث:

غربی ها می خواهند ما را ازدرون به جان هم بیندازند انها می دانند که روحانی یلتسین نیست خاتمی هم گورباچف نیست. همچنان که احمدی نژاد هم ریجکوف نیست . فریب این تحلیل ها را نباید خورد . بلکه برعکس کسانی که دلسوزی برای ایران دارند و بصیرت افزایی را در بین مردم دنبال می کنند  باید تحلیل های عمیق تاریخی همراه با فکت های دقیق برای بصیرت افزایی نسل جدید ارائه کنند تا فریب تحلیلگران غربی را نخورند .

اینکه اینگونه تحلیل ها  امروزه از طریق ماهواره ها و اینترنت و خبرگزاری ها بازنشر می شوند چندان جای تعجب ندارد. اما اینکه  جناح های مختلف هر کدام سعی میکنند برای از گردونه خارج کردن رقیب  اینگونه  تحلیل ها را باز نشر کنند جای تعجب و تاسف عمیق دارد.

قصه فروپاشی شوروی و داستان روی کار آمدن یلتسین ابعاد بسیار پیچیده تر و گسترده تری دارد که اگرعمری باقی باشد می توان تجربه های تاریخی را در این مورد بدون نادیده گرفتن نقش غرب در این مورد و برجسته کردن بیهوده نقش آمریکا در این زمینه را به بحث گذاشت .



1- http://www.globalresearch.ca/

2- http://www.drake.edu/

3- http://www.globalresearch.ca/irans-open-door-economic-policy-recipe-for-indebtedness-deindustrialization-and-dependence/5516654

4- برای دیدن ترجمه گزیده مقاله به آدرس ذیل مراجعه شود

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/550438/

5-  ازجمله نگاه کنید به سایت  http://safirefars.mihanblog.com/post/3325 

6-  http://www.irdc.ir/fa/content/4875/default.aspx

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 523030

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 0 =