انتخاب پردیس سینمایی چارسو به عنوان محل برگزاری دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، یکی از بهترین تصمیمهایی است که از سوی مدیریت این جشنواره گرفته شده است و اگر سایر ابعاد مدیریتی جشنواره هم در همین راستا، یعنی عقلانیت کاربردی، معطوف به هدف اصلی جشنواره باشد، به نظر میرسد با جشنوارهی آبرومندی روبهرو خواهیم بود. این درست برعکس تصمیم نادرستی است که چند سال است جشنواره فجر را در سالن همایشهای برج میلاد متمرکز کرده است و بدون توجه به ناموزونی فضای داخلی سالن نمایش آن با عنصر تماشای فیلم (تعدد زاویههای کور در اطراف سالن) و نیز دوری و جداافتادگی محل آن با مرکز شهر، به شکل عجیبی همچنان اصرار بر آن است که مرکز اصلی جشنواره باشد.
نگارنده سالن چارسو را در دو نوبت اخیر جشنواره فجر تجربه کرده است. جدا از کادر مدیریتی حرفهای و مجرب آن که هم به مقولهی سینما اشراف دارد و هم نوع رفتار درست با مهمانان و مراجعهکنندگان را بلد است و میداند که در مواقع اضطراری (مثلاً استقبال بیش از حد از یک فیلم) چهگونه فضا را مدیریت کند تا تبدیل به بحران و نارضایتی گسترده مراجعان نشود (موضوعی که متأسفانه در بسیاری از سالنهای دیگر دیده نمیشود یا بهندرت روی میدهد)، خود سالنهای مستقر در مجموعه هم به لحاظ چیدمان صندلیها و فاصلهی ردیفها از یکدیگر و زاویهی تعبیهشان در نسبت با پردهی نمایش و سیستمهای شنیداری مجهز، وضعیتی مطلوب دارند. جدا از این، موقعیت جغرافیایی پردیس در مرکز شهر، این امکان را به مراجعان میدهد که در رفتوآمدهای خود از فضای زندهی شهری دور نباشند و ضمن بهرهگیری از پارکینگ گسترده و مناسب این مجموعه، فرصت سر زدن به مناسبات درونی شهر را هم داشته باشند.
در عین حال پردیس چارسو در نزدیکی برخی از محلات قدیمی تهران با بافتهای سنتی و تاریخی (از میدان حسنآباد گرفته تا مجموعههای دیدنی مستقر در حوالی میدان امام خمینی، خیابان لالهزار، میدان بهارستان، خیابان سی تیر، میدان فردوسی، خیابان ملت و...) قرار دارد و میتوان با قرار دادن تورهای مناسب تهرانگردی برای برخی مهمانان شاخص خارجی، «ایرانی» بودن جشنوارهمان را هویتی عملی بخشید. این را مقایسه کنید با مجموعههایی مثل همان برج میلاد یا پردیس ملت (محل برگزاری دورهی قبلی بخش بینالملل جشنواره فجر) که اگرچه در میانهی بزرگراههایی شیک و بزرگ قرار گرفتهاند، اما از هویت تاریخی شهر کاملاً بیبهرهاند و برای مهمانان خارجی هیچ تمایز هویتیای با محفلهای سینمایی ندارند که در کشورهای خودشان برگزار میشوند.
نکتهی مهمی که البته باید بدان توجه داشت، کموکیف دعوت از مهمانان است. درست است که معمولاً بخش خارجی جشنواره مشتری و متقاضی کمتری در قیاس با بخش داخلی دارد، اما به هر حال ما در جامعهای به سر میبریم که در آن گویی به دست آوردن تسهیلات رایگان حتی در زمینههایی که تخصص و دغدغه و علاقهای بدان وجود ندارد غنیمتی حیاتی شمرده میشود. برای همین مناسب است تا مدیران جشنواره از وضعیت نابهسامان دعوت از مهمانان در برج میلاد به سبک ادبآموزی لقمان حکیم پند گیرند و برعکس آن عمل کنند و واقعاً کسانی مورد دعوت قرار گیرند که هویت سینمایی داشته باشند.
البته چند عامل نامطلوب در این محدودهی جغرافیایی وجود دارد که مهمترینشان، ترافیک سنگین ضلع شمالی تقاطع حافظ/ جمهوری (زیر پل) است و دیگری، ازدحام دستفروشها و دلالهای گوشی تلفن همراه در ضلع غربی چهارراه است که وضعیت زننده و مزاحمی را در عبور و مرورهای پیادهرو به وجود آورده است. به نظر میرسد این نکته با همکاری و همیاری و برنامهریزیهای مقتضی ترافیکی پلیس راهنمایی رانندگی و نیز اقدام جدی و قاطع شهرداری تهران قابلرفع باشد و اصولاً جمعآوری آن دستفروشها و دلالها، فارغ از اینکه جشنوارهای بخواهد برگزار شود یا نه، از وظایف اصلی شهرداری تهران است که نمیدانیم چرا در طول این همه سال با اهمال با آن برخورد شده است.
امیدواریم برگزاری جشنواره بینالمللی فجر در پردیس چارسو آن قدر توفیق داشته باشد که مدیران مربوط را در برگزاری جشنواره داخلی فجر هم به صرافت بیندازد تا همین محل را به عنوان کاخ جشنواره برگزینند و دعای خیر کسانی را که سالهای اخیر جشنواره داخلی را در زندان آلکاتراز میلاد سپری کردهاند بدرقهی راه خود کند.
مطلب بالا در سایت ماهنامه سینمایی فیلم درج شده است.
نظر شما