۰ نفر
۲۷ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۱:۵۵

گفت‌وگو با عماد افروغ درباره متنوع‌شدن سبد رسانه‌ای فارسی ایرانیان روی موج ماهواره‌ها

هادی نیلی: نزدیک به دوماه است که شبکه تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی پخش برنامه‌هایش را آغاز کرده است. از سوی دیگر رادیو و تلویزیون ترکیه اعلام کرده که در سال میلادی جاری شبکه تلویزیون فارسی‌اش را با 8 ساعت برنامه در روز راه می‌اندازد. امپراتوری رسانه‌ای روپرت مورداک هم خبر داده که یک شبکه سرگرمی به زبان فارسی راه می‌اندازد. این‌طور که پیداست، همه به فکر مخاطب ایرانی هستند.

به این ترتیب، به‌مرور سبد رسانه‌ای برای مخاطب ایرانی روی امواج ماهواره‌ای غنی‌تر و متنوع‌تر از آن چیزی می‌شود که روی گیرنده معمولی‌اش می‌تواند دریافت کند. با این وصف قاعدتاً مشتری گیرنده‌های ماهواره‌ای هم بیشتر می‌شود.

با دکتر عماد افروغ در این‌باره صحبت کردیم؛ موضوعی که بسیاری از کارشناسان از صحبت درباره آن طفره می‌روند.

آقای دکتر، بالاخره تکلیف ما با ماهواره چیست؟ شما و آقای ابوطالب در مجلس هفتم پی‌گیر طرحی در این باره بودید. عاقبتش چه شد؟
در این باره قانون وجود دارد. ما در برنامه توسعه چهارم داشتیم که صداوسیما موظف است از طریق شبکه‌های کابلی، دسترسی مردم به شبکه‌های ماهواره‌ای را فراهم کند. اما صداوسیما هیچ‌وقت در جهت اجرایی‌شدن و عملی‌شدن این بند از برنامه چهارم عمل نکرده است. بهانه‌های مختلفی مطرح کردند اعم از این‌که درباره پخش آگهی در این شبکه‌های کابلی تعریف مشخصی نشده و ممکن است صداوسیما این منبع درآمدش را از دست بدهد. در کشورهای دیگر هم این استفاده مدیریت‌شده از گیرنده‌های ماهواره‌ای تجربه شده اما صداوسیما مقاومت کرد. طرحی در کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم هم تصویب شد اما در صحن علنی رأی نیاورد و عملاً کنار گذاشته شد.

به نظرتان همان طرح را می‌شود امروز زنده کرد یا آن هم قدیمی شده و دنبال طرح جدیدی باید بود؟
من شخصاً معتقدم باید به استقبال تحولات رفت و الا تحولات به سراغ شما می‌آیند. یواش‌یواش اتفاقاتی رخ می‌دهد که شما را ناچار کند در سیاست‌ها تجدیدنظر کنید. اگر مدبرانه برخورد شود، می‌توان قبل از تحمیل‌شدن اتفاقات، به استقبال آن‌ها رفت تا متحمل عواقب بعدی آن‌ها نشویم. نمی‌دانم چه زمانی و چگونه قرار است در این باره اقدام شود. سؤال این است که آیا اقدام دیرهنگام، باعث نمی‌شود عوارض مخربی به سراغ ما بیایند که دیگر قابل‌جبران نباشد؟ بالاخره باید واقعیت‌های عالم را دید، روندشان را حدس زد، آینده‌نگری کرد، پیش‌بینی‌هایی کرد، که البته ارزش‌ها را هم بتوان حفظ کرد. ولی وقتی هیچ کاری نمی‌کنید و صرفاً می‌خواهید با روش‌های سخت‌افزاری و سلبی مقابله کرد، نتیجه خوبی در انتظار نیست.

نگاه ما به ماهواره نمی‌تواند نگاه صفر و یک باشد؛ یا بد یا خوب. باید حساب‌شده‌تر کار می‌شد و برایش وقت گذاشته می‌شد. تا بحثی در این باره پیش کشیده می‌شد، صداوسیما موضع می‌گرفت. سی‌دی‌هایی را بین نمایندگان توزیع می‌کرد و با انتخاب‌کردن برنامه چند شبکه غیراخلاقی و مستهجن، سعی می‌کرد به نمایندگان این‌طور القا کند که ماهواره به‌کلی بد است. نمایندگان هم می‌گفتند خب اگر این است که بد است! در حالی که حرف ما استفاده کنترل‌شده و مفید بود. این می‌شود که چنین گرایشی به شبکه تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی و امثال این رسانه‌ها ایجاد می‌شود. تا این‌جا که من دیده‌ام، آن شبکه تلویزیونی هم تلاش کرده حساسیت‌برانگیز نشود اما معلوم نیست عاقبت به کجا می‌رود. وقتی خبر به‌روز تهیه نمی‌کنی، شکار خبر نمی‌کنی، تحلیل خوبی ارائه نمی‌دهی، به دیدگاه‌های مختلف توجه نمی‌کنی و فضا را می‌بندی، خواه‌ناخواه مخاطب به جایی سوق داده می‌شود که با فضای باز و خبر واقعی روبه‌رو باشد.

به نظر شما صداوسیما می‌تواند این اعتماد را بازگرداند؟
شخصاً معتقدم با توجه به اعتمادی که به رسانه ملی وجود دارد و با توجه به برد فراگیر صداوسیما اگر امروز این سازمان تصمیم بگیرد با نگاهی بازتر و انتقادی‌تر با مسائل روبه‌رو شود، مطمئن باشید که جاذبه شبکه‌های خارجی کمتر می‌شود. هنوز هم برای چنین تصمیمی وقت هست. چه بهتر که زودتر تصمیم بگیرد قبل از آن‌که هزینه بیشتری متحمل شود. به نظر من تاکنون در این باره کوتاهی کرده و بد عمل کرده است. سال‌های قبل از این، دولت مستقر از جنس صداوسیما نبود و به‌همین‌خاطر دولت نقد می‌شد. ولی ظاهراً چون فعلاً دولت و صداوسیما از یک جنس هستند، دیگر آن فضای نقد دیده نمی‌شود و حتی ضعف‌ها توجیه می‌شود.

شما چیزی از برنامه‌های تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی را دیده‌اید؟
نه. من که در خانه ماهواره ندارم. البته در همان روزهای اول یک لوح فشرده از طرف یکی از دوستانم در صداوسیما به دستم رسید. آن را نگاه کردم. شاید 20 دقیقه یا 25 دقیقه بود. بخشی از برنامه‌های این شبکه در آن سی‌دی بود.

به عنوان یک فعال سیاسی و کسی که مسائل فرهنگی و اجتماعی را پی‌گیری می‌کند، فکر نمی‌کنید لازم باشد بیش از این در جریان برنامه‌های این تلویزیون باشید؟
البته؛ ولی این مستلزم داشتن گیرنده ماهواره‌ای است. قانون اجازه می‌دهد ولی می‌توان جور دیگری هم در جریان محتوای این شبکه قرار گرفت. چون من فرصت هم ندارم روزی 8 ساعت برنامه‌های این تلویزیون را ببینم.

راجع به این شبکه چه فکر می‌کنید؟
به هر حال باید آن را به عنوان یک واقعیت جاری پذیرفت. باید ارزیابی کرد که بی‌بی‌سی فارسی چه هدفی را دنبال می‌کند و بر اساس چه برآوردی به این نتیجه رسیده که برنامه‌ای برای فارسی‌زبان‌ها داشته باشد، چه قوت‌ها و چه ضعف‌هایی دارد، و چه پیام‌هایی را منتقل می‌کند. مثلاً من خبر نتایج نظرسنجی این شبکه درباره دیدگاه مردم ایران و جهان به برخورداری ایران از انرژی هسته‌ای را دیدم. جالب بود. دیدم با پیش‌داوری و تعصب نیست. اما خب چیزهای دیگری خواه‌ناخواه القا می‌شود. مثلاً درباره غزه احساس کردم که یک موضعی را به مخاطب منتقل می‌کند. احساس کردم این فاجعه را به مناصفه به عهده دو طرف (صهیونیست‌ها و حماس) می‌اندازد. بی‌طرفی‌اش در این خبر به گونه‌ای بود که بگوید هر دو طرف به یک اندازه تقصیر دارند. خب این که واقعیت ندارد. مجموعه‌ای از الگوهای رفتاری را هم به جوان ایرانی منتقل می‌کند.

منظورتان پوشش خانم‌ها در این شبکه است؟
پوشش خانم‌ها، روابط افراد، موسیقی خاص، رقص خاص و این‌قبیل موارد. البته این وجوه نمادین‌اش که طبیعی است و انتظار دیگری نمی‌توان داشت. اما بخش خبری این تلویزیون هم می‌تواند جاذبه‌های در مخاطب ایجاد کند. این جاذبه‌ها هم به نظر من برمی‌گردد به نقاط ضعف و آسیب‌هایی که در اخبار رسانه ملی ما وجود دارد. رسانه ملی ما مدتی است که غیرانتقادی است. مدتی است که جناحی است. مدتی است که دولتی است.

مدتی است؟ منظورتان از چه زمانی است؟
از وقتی دولت فعلی سر کار آمده است.

یعنی مثلاً زمان دولت آقای هاشمی رفسنجانی این‌طور نبود؟
الآن غلیظ‌تر شده است. البته من در مقام مقایسه نیستم. اما همان زمانی هم که مجلس بودم بارها تاکید کردم این رسانه، رسانه ملی است. رسانه دولتی نیست. رسانه فراقوه‌ای است. نباید منحصر به یک قوه شود. این را در جلسات مختلف بارها به رییس صدا و سیما گوش‌زد کردم اما متاسفانه به آن بی‌توجهی شد. مثلاً شما بخش خبری ساعت 20 و ساعت 20:30 را نگاه کنید. واقعاً بعضی از خبرهایش غیرقابل‌تحمل است. مغرضانه است. کاملاً در اختیار دولت است. در زمان انتخابات شاهد بودیم که جبهه متحد اصول‌گرایان را متحد فرض کرده و معرف کل جریان اصول‌گرایی و اصول‌گرایان؛ و اختلافات را مرتب در زمین اصلاح‌طلبان می‌انداخت. خب این معلوم است که یک بازی آشکار و خام سیاسی است. با واقعیت جامعه شناسی سیاسی ایران سازگار نیست.

خب چرا این‌طور شده است؟ چه کار می‌توان کرد که تلویزیون ایران در پوشش خبرها بهتر از این باشد؟
واقعاً نمی‌دانم. یک زمانی ما فکر کردیم یک شورای سیاستگذاری باید بالای سر رییس صداوسیما باشد. این، قبلاً هم مطرح شده بود. ما کمی آن را اصلاح کردیم. یک شورایی را پیشنهاد کردیم که آن را مقام معظم رهبری نصب کنند. چون حسب قانون اساسی، صداوسیما باید زیر نظر مقام رهبری است. افرادی را مشخص کردیم و گفتیم که حکم‌شان را رهبری بدهند. اما با مخالف جدی صداوسیما و نمایندگان نزدیک به این سازمان در مجلس روبه‌رو شد. می‌دانید که هر دستگاهی برای خودش در صحن مجلس، نماینده دارد! بعید می‌دانم در مجلس هشتم دنبال شود. این شورای سیاستگذاری با شورای نظارت فرق دارد. شورای سیاستگذاری مربوط به قبل از پخش است. این شورای برای این بود که صداوسیما قائم به شخص نباشد. حتی رییس این شورا را هم رییس صداوسیما گذاشته بودیم. بنا داشتیم فعالیت‌های این سازمان یک مبنای تئوریک و شفاف و به‌روز داشته باشد.

صداوسیما چرا با این پیشنهاد شما مخالفت کرد؟
خب به‌هرحال قدرتش را محدود می‌کرد. چون تابع سیاست‌هایی می‌شد که این شورا تعیین می‌کند. آن‌وقت نظارت‌ها هم تابع همین شورا می‌شد. ما کمیسیون فرهنگی مجلس در جلسه‌ای که با مقام معظم رهبری داشتیم همین مسئله را مطرح کردیم که چون شما ریاست صداوسیما را نصب می‌کنید، قدرت مانور ما درباره این سازمان تا کجاست؟ ایشان گفتند که من فقط فرد را نصب می‌کنم. شما وظیفه قانونی‌تان را انجام بدهید. به‌هرحال تلاش‌های صورت گرفت که به نتیجه نرسید. آن‌روز حسب وظیفه نمایندگی‌ام و امروز حسب وظیفه روشنفکری، همواره تلنگرمان را می‌زنیم و هشدارمان را می‌دهیم. اما چه کنیم وقتی گوش شنوایی نیست. وقتی به این توصیه‌های قانونی و نصایح ان‌شاءا... دل‌سوزانه و مشفقانه عمل نشود، آن‌وقت موج‌های دیگری می‌آیند.

 آن‌وقت در برابر آن امواج چگونه می‌خواهند مقاومت بکنند. یکی از این امواج هم تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی است. ببینید! این یک واقعیت است که اگر ما نقد را در کشورمان داشته باشیم و بشنویم، بهانه‌ای دست کسی نمی‌افتد که بخواهد این خلا را پر کند. این نکته خیلی ظریفی است. نمونه‌اش همین برنامه نود. خب این برنامه دچار مسائلی شد. پیامک‌هایش نرسید. با یک واکنش مدنی گسترده و خوب مواجه شد. این شد که مخالفانش عقب نشستند و دیدیم که نتیجه به نفع همین برنامه شد. یک عده‌ای ارزش نقد و فضیلت نقادی و نظارت را نمی‌فهمند. مردم را احمق و جاهل می‌پندارند. با درکی بسیار سطحی و صوری کار را به سمتی سوق می‌دهند که عاقبت کار دست همه ما می‌دهد. به نظرم یکی از عوامل شکل‌گرفتن این‌گونه رسانه‌ها که به‌هرحال آسیب‌هایی ممکن است داشته باشد، این است که ما وظیفه‌مان را خوب انجام نمی‌دهیم. یعنی اگر رسانه ملی ما یک رسانه ملی و فراقوه‌ای بود، حداقلش این بود که تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی این‌قدر جاذبه نداشت.

یعنی به نظرتان صداوسیمای ایران می‌تواند به جایی برسد که چهره‌هایی که بی‌بی‌سی فارسی به برنامه‌هایش می‌آورد را دعوت کند و خبرها را از جوانبی که این شبکه بررسی می‌کند، نگاه کند؟
به‌هرحال آن‌هایی که محارب و برانداز بوده‌اند، حساب‌شان جداست. آن اپوزیسیون اصلاً  نباید رسانه در اختیارش قرار بگیرد. اما بخشی از اپوزیسیون هست که درون‌گفتمانی‌اند. یعنی مبانی انقلاب و قانون اساسی را پذیرفته‌اند و به‌هرحال به عنوام محارب شناخته نمی‌شوند. آیا امروز این تریبون در اختیار آن‌ها هست؟! این‌ها کسانی‌اند که نقد به بنیان‌ها و چارچوب‌ها ندارند. نقد به برنامه‌ها و اشخاص دارند. خب این‌ها باید بتوانند حرف‌شان را بزنند.

خب این دایره را چه‌طور می‌توان تعریف کرد؟ ممکن است به تعریف شما کسی از این دایره بیرون بماند و به تعریف کس دیگری این‌طور نباشد.
منظورم این است که الآن حتی همان دایره معقول هم در صداوسیما تریبون ندارند. به نظر من که منتقدهای برون‌سیستمی هم باید تریبون داشته باشند. البته محارب و برانداز و مخالف مسلح وضعش فرق می‌کند. به نظرم همه گروه‌هایی که قانونی هستند ولو این‌که راجع به اصل انقلاب هم حرف‌هایی داشته باشند، باید بتوانند بیایند حرف‌هایشان را بزنند. من اعتراضم این است که به جایی رسیده‌ایم که حتی ملتزمین به نظام و انقلاب و ولایت‌فقیه هم از این تریبون محروم شده‌اند.

حتی خود شما هم زمانی که نماینده مجلس بودید، از طرف بخش‌های خبری صداوسیما بایکوت شده بودید...
بله اما اعتراض من مربوط به خودم نیست. این بحث اصلاً  شخصی نیست. برای شخص من مهم نیست. من به این جریان نگاه می‌کنم و نگران می‌شوم. روزبه‌روز حلقه خودی‌ها تنگ‌تر می‌شود. این را باید تحلیل کرد و مواظبش بود. من این را یک بار دیگر هم گفتم. مشروطه را که نگاه می‌کنیم، باید ببینیم چرا این انقلاب با کودتا مواجه می‌شود. مشروطه یک واقعیتی بود که نهایتا وجه نوگرایی فلسفی‌اش بر سنت‌گرایی فلسفی‌اش غلبه داشت. خواه ناخواه این غلظت وجه نوگرایی فلسفی‌اش باعث شد که سنت‌گرایان اجتماعی کنار زده شوند و میدان در اختیار نوگرایان اجتماعی قرار گرفت.

وقتی سنت‌گرایان اجتماعی حذف شدند، دیگر آن مقاومت لازم در مقابل کودتای رضاخان وجود نداشت. من نگران آن هستم که برای انقلاب اسلامی، اتفاقی برعکس بیفتد و با توجه به صبغه بیشتر سنت‌گرایی فلسفی، نوگرایان اجتماعی حذف شوند و سر بزن‌گاه اتفاق ناگواری رخ دهد. عطف به مبانی ترکیبی و تلفیقی فلسفه سیاسی جمهوری اسلامی که حاوی دو مولفه حقانیت و مقبولیت است، باید هم به سنت‌گرایان اجتماعی توجه داشته باشیم و هم نوگرایان اجتماعی. باید به انبساط این قابلیت‌های فلسفی جمهوری اسلامی در قالب همان فلسفه سیاسی‌اش یعنی مردم‌سالاری دینی داشته باشیم. ضمن این که تضارب آرا و افکار به رشد مردم و توسعه معرفت روشنفکری مردم می‌انجامد. من شخصاً اعتقاد دارم در رسانه ملی درکی بسیار سطحی، هیجانی، و توده‌وار در رسانه ملی وجود دارد. یک اغواگری و استفاده هژمونیک از رسانه ملی دارد می‌شود.

یعنی همان چیزی که رسانه‌های غربی را به آن متهم می‌کنیم...
بله. همان را خودمان داریم انجام می‌دهیم؛ اما نه در جهت منافع و مصالح ملی‌مان؛ بلکه در جهت منافع و مصالح عده‌ای محدود. معمولا فرض را بر این می‌گذارند که مردم ناآگاه‌اند. کاش فرض می‌کردند چند نفر عاقل هم در میان مردم هستند!

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 5445

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =