۰ نفر
۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۵:۱۰

یادداشت‌های سفر به غرب آفریقا (قسمت چهارم)

حدود 2ساعت پرواز، ما را از غنا به گینه رساند. جمهوری گینه کشوری 11میلیونی است که با وجود برخورداری از منابع فراوان بوکسیت و سنگ آهن و الماس ، در فقر مفرط غوطه می خورد.

از همان 100متری فرودگاه،فقر جیغ می کشد. دکه های کوچک و کثیفی که مشتریان را به خرید کالاهایشان دعوت می کنند، ترافیک بسیار سنگین را به شهر هدیه می دهند.

منهای تعداد بسیار کمی از ساختمانهایی که کمی- و فقط کمی- لوکس به نظر می رسند، کهنگی از سروکول شهر بالا می رود. شهری که آلودگی را هم به همه ویژگی های خود اضافه کرده است. وضعیت زندگی مردم به حدی تاسف برانگیز است که مشاهده اش ، بغض را راهی گلوی آدم می کند. ممکن است مردمانی مسلمان با داشتن منابع بزرگی از نعنتهای خدادادی، به خاطر اختلافات قبیله ای و نقش پررنگ استعمار، تا این حد نگون بخت باشند؟

***

همراه دکتر ظریف به ساختمان وزارت خارجه گینه می رویم. باور نکردنی است. ساختمان حداقل 50سال عمر دارد و معلوم است که با زور سرپا نگاه داشته شده.ساختمان فقط دوطبقه دارد و شاید کمتر از 20 اتاق. جالب است که برای ورود به ساختمان وزارت خارجه، هیچ کنترل امنیتی وجود ندارد، اما هنگام ورود به هتل محل اقامت باید از دستگاه X-RAY عبور کنی. ساختمان نخست وزیری هم فقط درصدی بهتر از ساختمان وزارت خارجه است و به جرات می گویم با ساختمان مدرسه ای که 40سال قبل در آن درس می خواندم و همان موقع تحصیل هم عمرش به 40سال می خورد،قابل مقایسه است.

***

دست فروشی شغل بسیار رایجی است. هم در نیجریه، هم غنا و هم گینه. میوه،وسایل تزئینی، موادغذایی و... توسط فروشندگان بزرگ و کوچک عرضه می شود. هرچند در غنا هم فزونی زنانی که در خیابانها دستفروشی می کنند مشهود است، اما این نسبت را در گینه در مقیاس بسیار بالاتری می توان مشاهده کرد. با این حال، رفتار مهربانانه مردم تا حدی غصه های ناشی از دیدن فقرشان را التیام بخشد.

برای این سوالم که "چرا با این همه منابع معدنی، این کشور نباید محل طمع سرمایه گذاران خارجی باشد" جواب دقیقی نمی یابم. حتی از گفت و گو با یکی دونفر از بازرگانانی که از تهران با هم به اینجا آمده ایم، چیز زیادی دست گیرم نمی شود. با این حال گویا، استخراج الماس که سود بسیار کلانی دارد، توسط کشورهای خارجی مقرون به صرفه است و نداشتن زیرساختهایی چون راه ،برق ،ساز و کار تجاری و صنعتی و... راه توسعه را بر مردم گینه بسته است. برای اولین بار در عمرم آرزو کردم کاش آنقدر سرمایه داشتم که می توانستم هم کیشانم را که نمادهایشان را از مناره مساجد متعدد شهر می بینم، از تنگدستی رقت برانگیزی که شاهدش بودم، خلاص کنم.

***

در هتلی که بازرگانان و تیم های اقتصادی بخش دولتی و خصوصی نشست های مشترک برگزار کرده اند، تعدای از نوجوانهای مسلمان هم حضور دارند. منتظرند تا دکتر ظریف که همراه نخست وزیر و وزیرخارجه گینه در میان صنعتگران حضور دارد، جلسه اش تمام شود و به میان آنها بیاید. انتظار طولانی شان به سرانجام می رسد و ظریف، با حوصله و با صمیمیت به میان آنها می آید. همسر وزیرخارجه کشورمان هم با او همراه است. خوشحالی متقابل ظریف و میزبانان کوجکش تماشایی است و وقتی با گرفتن عکس همراه می شود به اوج خودش می رسد. شاید ظریف هم مثل رسانه ای هایی که در این سفر همراهش هستند، در پارادوکس آزار دهنده ای قرار دارد،که نمی داند بغضی که راه گلو را می بندد،چگونه با خنده هایی که در جمع بچه ها بر لبانش می نشیند،جمع کند

1717

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 561138

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 13 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام RO ۰۶:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۷
    1 0
    خيلي زيبا نوشته بوديد. ما هم بغض گلويمان را فشرد.