زهره نوروزپور: کارزار انتخاباتی ایالات متحده آمریکا هر روز وارد فاز تازه ای می شود و به مراتب حمله دو نامزد به یکدیگر شکل تازه و جالبی به خود میگیرد؛ تا حدی که ترامپ در آخرین حمله خود به کلینتون وی را شیطان خطاب کرد. با این حال نظرسنجی ها نشان می دهد که کلینتون بر ترامپ غلبه دارد و شانس او برای پیروزی بیشتر است.
نماینده سابق ایران در سازمان ملل دربارۀ شانس کاندیداهای انتخاباتی آمریکا به خبرآنلاین گفت: «در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، معمولا موضوعات داخلی مهمتر از مباحث سیاست خارجی هستند. مساله ای که برای شهروندان آمریکایی اهمیت بیشتری دارد، بحث اشتغال و اقتصاد است. مشروح گفتگوی خبرآنلاین با علیرضا میریوسفی، رایزن سابق نمایندگی ایران نزد سازمان ملل متحد و رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه را از نظر می گذرانید:
چه موضوعاتی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بیش از همه مهمتر هستند؟
در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، معمولا موضوعات داخلی مهمتر از مباحث سیاست خارجی هستند. مساله ای که برای شهروندان آمریکایی اهمیت بیشتری دارد، بحث اشتغال و اقتصاد است. با این حال و به ویژه در سال های اخیر، بحث سیاست خارجی نیز کم و بیش مورد توجه قرار گرفته است، ولی عموما از آن برای حمله و تخریب طرف مقابل استفاده می شود. بطور مشخص بعد از تغییرات قانون انتخابات در سال 2010 در رابطه با کمیته های سیاسی اجرایی انتخابات و پیدایش ابرکمیته های انتخاباتی ، نقش تبلیغات منفی و تخریبی اهمیت بیشتری یافت که سیاست خارجی آمریکا زمینه فراخی را برای این گونه حملات تخریبی در اختیار ستادهای انتخاباتی می گذارد.
چه اتفاقی افتاده است که این دوره از انتخابات آمریکا کاندیدها به این صورت به یکدیگر حمله کردند؟ چرا که این مساله درتاریخ انتخابات آمریکا بی سابقه بوده است.
بخشی از این مساله به رای دادگاه قانون اساسی آمریکا در سال 2010 و تغییرات سال 2012 در قانون انتخابات باز می گردد. مطابق این تغییرات، سقف کمک های مالی به برخی کمیته های اجرایی انتخابات موسوم به ابرکمیته ها (Super PACs) برداشته شد و باعث گردید اهمیت پول و حملات تخریبی در انتخابات چندبرابر شود. ابرکمیته ها بر خلاف کمیته های سیاسی انتخاباتی سنتی، از یک طرف دارای محدودیت چند هزار دلاری دریافت کمک از افراد را ندارند و از سوی دیگر نمی تواند به نفع کاندید خاصی در سطح فدرال بطور مستقیم تبلیغ کنند. به همین خاطر بیشتر هزینه های این ابرکمیته ها صرف حملات تخریبی به نامزد مقابل می شود. در انتخابات اخیر اهمیت حملات به طرف مقابل پرنگ تر و سنگین تر شده است، به همین دلیل این ابرکمیته ها سعی می کنند از هر بهانه ای، از جمله مواضع سیاست خارجی برای حمله به طرف مقابل نهایت استفاده را بنمایند.
سیاست خارجی ترامپ و کلینتون را چه طور ارزیابی می کنید
معمولا نمی توان بر اساس شعارهای انتخاباتی یا حتی موضع نامه (platform) های حزبی درباره سیاست خارجی نامزدهای انتخاباتی اظهارنظر کرد. انتخابات آمریکا عموما به یک سیرک بزرگ تشبیه می شود که هدف غایی آن جلب آرا و رسیدن به جایگاه ریاست جمهوری است و به تبعات تبلیغات انتخاباتی توجه زیادی نمی شود، به همین خاطر سعی می کنند برای پیش بینی سیاست خارجی نامزدها به سوابق و موضع گیری های سیاسی قبلی نامزدها توجه کنند. در مورد خانم کلینتون این کار به مراتب عملی تر است. خانم کلینتون 8 سال بانوی اول آمریکا بوده است، هشت سال در مقام سناتور فعالیت داشته و 4 سال هم وزیر خارجه دولت باراک اوباما بوده است. وی در دوره ای که سناتور بوده، به جنگ افغانستان در سال 2001 و جنگ عراق در سال 2002 و همچنین قانون میهن پرستی در سال های 2001 و 2006 که مستلزم برخی محدودیت های مدنی بوده است، رای مثبت داده است. در دوره تصدی وزارت امورخارجه هم وی نقش مهمی در مداخله نظامی آمریکا در لیبی داشته است. به همین خاطر می توان گفت که وی نسبت به اوباما تمایل بیشتری به مداخله جویی و مداخله نظامی دارد. در مقابل، ترامپ سابقه جدی سیاسی ندارد و نمی توان بر اساس سوابق درباره سیاست آتی وی پیش بینی کرد. با این وجود، احتمال اینکه کلینتون شخصا سیاست گذاری خارجی را به دست بگیرد و تیم سیاست خارجی اش بیشتر به دنبال اجرای سیاست های وی باشند، بیشتر از ترامپ است. در مقابل این احتمال درباره ترامپ بیشتر است که وی سیاست گذاری خارجی را به همراه اجرای آن به فرد یا تیم مورد اعتمادش بسپارد.
مخالفان کلینتون معاون انتخابی وی را به باد انتقاد گرفته اند مبنی بر اینکه تیم کین تجربه ای در امور سیاست خارجی ندارد با توجه به فرمایشات جنابعالی کلینتون با چه معیاری وی را به معاونت برگزیده است؟ به طور کلی انتخاب معاونت هر دو کاندید انتخابات آمریکا را چه طور ارزیابی می کنید؟
کین فرد کم تجربه ای در سیاست بطور اعم و سیاست خارجی بطور اخص نیست و عضو کمیته روابط خارجی سنا بوده است. درباره معاون اول رئیس جمهور و اهمیتی که در سیاست خارجی آمریکا خواهد داشت باید تاکید کنم که معاون اول، رئیس سنای آمریکا هم هست و حافظ یکی از مهمترین ابزاررئیس جمهور یعنی کنترل تصویب قوانین در سناست. رئیس سنا یا همان معاون اول رئیس جمهور همواره سعی کند مانع از تصویب قوانینی شود که مغایرت با سیاست های دولت دارد؛ چه در سیاست خارجی و چه در سیاست داخلی. به همین خاطراین که این شخص در آینده بتواند در سنا نفوذ قابل توجهی داشته باشد بسیار اهمیت دارد.
بعلاوه در مرحله کنونی، نامزدها بیش از آن که نگران تبعات انتخاب یک معاون اول نامناسب در آینده باشند، به دنبال پیروزی در انتخابات هستندو سعی می کنند شخصی را انتخاب کنند که درادامه رقابت انتخاباتی به آنها کمک کند.
به نظرم انتخاب کین از سوی کلینتون، به این دلیل است که او سناتور یکی از ایالت های تعیین کننده و متغیر (Swing states)آمریکا است. معمولا بیشتر ایالت های آمریکا برای دهه ها و بطور سنتی فقط به نامزد جمهوری خواهان و دموکرات ها رای می دهند، اما چند ایالت هستند که رفتارشان تغییر می کند و نتایجشان تعیین کننده است. فلوریدا و اوهایو جزو مهمترین این ایالت ها در سالهای اخیر بوده اند و در این دوره از انتخابات آمریکا تخمین زده اند که این گونه ایالت ها حداکثر دوازده ایالت خواهد بود که ویرجینیا و ایدیانا جزو آنها هستند که البته اهمیت ویرجینیا به مراتب بیشتر است. تیم کین سناتور ویرجینیا و مایک پنس فرماندار ایدیاناست و بعلاوه آقای ترامپ معاون اولی را انتخاب کرده است که پیشینه و عملکرد موفقی در امر اقتصادی داشته است. اگر کلینتون بتواند در ویرجینیا پیروزشود احتمال آن که پیروز نهایی انتخابات آمریکا شود بالا خواهد رفت.
قطعا این انتخاب ها در سیاست خارجی رئیس جمهور آینده آمریکا نیز تاثیر خواهد داشت، و گرایشاتی که نامزدها ومعاون اول آنها دارند، موثر خواهد بود.
با توجه به انتخاب معاونت این دو کاندید کدام گزینه برای منافع جمهوری اسلامی ایران بهتر است؟
معقول این است که ایران سیاست خودش را صرف نظر از اینکه چه کسی رئیس جمهور و معاون اول او می شود، با تکیه بر توانایی های بومی و داخلی تنظیم کند. ایران باید این موضوع را مد نظر داشته باشد که برجام، تعهد بین المللی هیات حاکمه امریکا است و هرکسی که رئیس جمهور شود متعهد است که این توافق را ادامه دهد.
بعنوان یک قاعده کلی نمی توان روی شعارهای انتخاباتی، مرام نامه ها، موضع نامه ها و نطق های انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری در آمریکا حساب زیادی کرد. معمولا روسای جمهور جدید آمریکا، دوره ای از بازبینی سیاست ها در مسائل مهم و چالشی را دارند که بین شش ماه تا یکسال طول می کشد که در چهل سال گذشته راجع به ایران هم چندین بار انجام شده است. این احتمال وجود دارد که خانم کلینتون به خاطر سابقه ای که در سیاست خارجی دارد، این بازبینی سیاسی را در مدت کمتری انجام دهد.
در مورد سیاست های آمریکا به جای اینکه به شعارهای انتخاباتی و موضع نامه های حزبی توجه کنند، بیشتر سوابق حزبی و عملکرد سیاسی افراد را مد نظر قرار می دهند. به همین خاطر ممکن است خانم کلینتون کم و بیش سیاست اوباما را در قبال ایران ادامه دهد. اما آقای ترامپ واقعا یک جعبه سیاه غیرقابل پیش بینی نه فقط برای ایران بلکه برای جهان و حتی خود آمریکایی هاست و می تواند از یک طیف بسیار منفی تا یک طیف نسبتا مثبت تغییر کند.
مفاد ایمیل های افشا شده از سوی سایت ویکی لیکس را چه طور ارزیابی می کنید؟واکنش جامعه جهانی چه خواهد بود؟آیا تاثیری در ریزش رای هیلاری دارد؟آسانژ مدعی شده است که هیلاری داعش را به وجود اورده و به انها سلاح داده است با هدف نابودی اسد این را برای ما تحلیل کنید.
در مورد اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس، قضاوت قاطعی نمی توان کرد. به نظرم ویکی لیکس یک پدیده چندلایه و پیچیده است و من اطلاعات چندانی در مورد آن ندارم، ولی احساس می کنم حداقل انتخاب اسناد منتشر شده، با اهداف سیاسی برخی کشورها هماهنگ است یا حداقل بعد از مدتی از ظهور این پدیده هماهنگ شده است. گمان نمی کنم انتشار این اسناد تغییری عمده در نتایج انتخابات آمریکا ایجاد کند. دلیل اول این که برای مردم آمریکا سیاست خارجی اهمیت ثانویه دارد و اکثرا کم و بیش از سیاست های مخرب آمریکا در سایر نقاط جهان اطلاع دارند. دوم این که بحران ایمیل های خانم کلینتون با تصمیم سیاسی حاکمیت آمریکا بسته شده است و مفتوح کردن مجدد آن انرژی و توان زیادی می طلبد. سوم این که فعلا خانم کلینتون بعنوان نامزد جریان اصلی آمریکا و آقای ترامپ بعنوان نامزد مخالف جریان اصلی مطرح است که حتی در حزب جمهوریخواه هم دچار مشکلاتی است. به همین خاطر بسیار بعید می دانم که رسانه های اصلی و مسلط آمریکا با افشاگری این ایمیل ها همراهی زیادی نشان دهند. در مورد نقش آمریکایی ها و خانم کلینتون در مسلح کردن گروههای مخالف دولت سوریه، این موضوع هم امر جدید نیست و چندین بار بطور وسیع و مستند مطرح شده اند. بعنوان مثال در ژوئن سال 2012 نیویورک تایمز گزارشی منتشر کرد مبنی بر این که سازمان سیا نقشی کلیدی در قاچاق مقادیر زیادی از تسلیحات ارسالی قطر و عربستان به معارضین مسلح سوریه داشته است و نظایر این گزارش بارها تکرار شده است. با این حال سیاست هدایت از پشت آمریکا بعد از سال 2011 مبتنی بر این ایده است که این گونه فعالیت های آمریکا نباید بطور عمومی مورد تبلیغ قرار بگیرد و به نظر نمی رسد سیاست رسانه های مسلط در این باره تغییری نماید.
49310
نظر شما