تا برایتان بگوید هم اکنون وضعیت آمادگی فنی تیم در چه مرحله ای است و یا این که مربی جدید تا چه اندازه فوتبال می فهمد و یا این که در این فصل ملوان چه وضعیتی خواهد داشت. مردم این شهر با فوتبال نفس می کشند، زندگی می کنند و جدی جدی حیات و مماتشان به تیم فوتبال شهرشان گره خورده است. هیچ کاری هم به خیر و شر دنیا ندارند. دنیا برای آن ها ملوان بندر انزلی است. خودشان می گویند هویت ما تیم ملوان است و اگر نه چه کسی این شهر کوچک را می شناسد؟ سیروس قایقران اسطوره آن هاست و افتخارشان این که تا به امروز بیشتر کاپیتان های تیم ملی از بچه های انزلی بوده اند. اگرچه متاسفانه تیم ملوان بندر انزلی این اواخر حال و روز خوشی نداشت اما انزلی ها هم چنان دلخوش بودند. دلخوش به تیم بانوان بندر انزلی که در این روزهایِ نحس، جورِ بدبیاری های تیم مردان را هم به دوش می کشید. زنانی که نامِ ملوان بندرانزلی را به عنوان تیتر یک روزنامه ها و سایت های ورزشی در این دوره فترت حفظ کردند تا مردان بندر بتوانند بر مشکلاتشان فائق آیند و بار دیگر نامشان در لیگ برتر پشت حریفان را به لرزه دربیاورد. حالا و درست وقتی که در دورانِ کسادیِ بازارِ فوتبالِ مردانِ بندر، نامِ زنان،زمزمه روز و شب مردم انزلی شده، تیم بانوان منحل می شود. جامعه ورزشی در شوکی عمیق فرو می رود. اما فاجعه بزرگ هنوز سر بر نیاورده. اعتراض ها بالا می گیرد.بیانیه ای به نام باشگاه ملوان منتشر می شود تا این خبط و خطای آشکار توجیه شود. توجیه نمی شود اما فاجعه رخ می دهد. حضرات برای توجیه ناتوانی هایشان در اداره فوتبال این شهر کوچک و دوست داشتنی، زنان را به چیزی متهم می کنند که تابوی جامعه ایرانی است. چه چیزی؟ چیزی که نمی توان گفت. چیزی که درباره زنان نتوان به زبان آورد آشکار است و گفتنش از ناگفتنش به. تنظیم کنندگان آن بیانیه شرم آور خوب می دانستند چه می گویند و با که می گویند. آن ها آبرو و حیثیت زنانی را نشانه رفته بودند که در این سال ها برای مردم شهرشان افتخارات بسیار آورده بودند.
هیچ کس از بی اخلاقی دفاع نمی کند اما آن چه مدعیان می گویند نه به این راحتی قابل اثبات است و نه اگر اثبات شود مجوزی برای بیان آن وجود دارد. اگر معیار شرع است که ریختن آبروی افراد را گناهی بزرگ می داند. اگر معیار قانون است که گناه این بانوان در هیچ محکمه ای ثابت نشده است. اگر معیار عرف است که مردم بندر انزلی این زنان ورزشکار را همانند مردان فوتبالیست شهر دوست می دارند و ارج می نهند. پس با چه معیاری چوب حراج به آبروی این افراد زده شد؟ علاوه بر این، گیرم تعدادی خاطی در میان این تیم وجود داشته باشد- مگر در دیگر اقشار چنین خاطیانی وجود ندارد؟- چرا باید با یک بیانیه همه را در مظان اتهام قرار داد؟ این مایه بی پروایی در ریختن آبروی دیگران از کجا آمده؟ چرا هیچ نهاد رسمی و انقلابی و دینی و قانونی و مدنی در اعتراض به این پرده دری و گستاخی چیزی نمی گوید؟ توقع نداریم مسلمانی از این واقعه دق کند. داستان کشیدن خلخال از پای زن یهودی را هم از یاد برده ایم. در اجاقی هم طمع شعله نمی بندیم. خردک شرری هست هنوز؟
نظر شما