چراغ سینما آزادی سوسنگرد كه خاموش شد، انگار كه تاریكی بخشی از تاریخ آن شهر و مردمانش را فرا گرفت. دیگر نه فیلمی روی پرده سینما رفت و نه تماشاگری روی صندلیهای كهنه آن سینما نشست. حالا زمان آن رسیده بود كه خود سینما روی پرده سینما به نمایش درآید تا همگان داستان خاموشی چراغ سینما آزادی را بدانند.مهدی طرفی مستند «سینما آزادی» را ساخت تا حلقه وصل امروز مردمان سوسنگرد با دیروزشان باشد؛ او به خوبی میدانست كه هویت هرگروه انسانی، علاوه بر امروزشان، مجموعهای از فرداها و دیروزهایشان نیز هست.این مستند علاوه بر همه جوایزی كه در داخل و خارج از ایران گرفت، اینبار توجه مردم شبهجزیره اسكاندیناوی در شمال اروپا را به خود جلب كرد تا «شفق قطبی» اولین جشنواره فیلم اسكاندیناوی كه در شهر هلسینكی فنلاند برگزار شد، بر سینما آزادی طرفی بتابد، به این امید كه چراغ سینما آزادی سوسنگرد بار دیگر روشن شود. به همین مناسبت از او میپرسم:
- چرا «سینما آزادی»؟
از آنجای كه من اصالتا سوسنگردی هستم، در كودكی برای دیدن اقوام به سوسنگرد میرفتیم و اولین سینمایی كه من رفتم «سینما آزادی» بود كه «سید طالب» صاحب آن بود و من خاطرات خیلی خوبی از آن داشتم. تا اینكه بعد از چند سال به سوسنگرد رفتم و سید طالب را دیدم كه روی ویلچر نشسته و سینما تعطیل شده است. بعد تصمیم گرفتم مستندی راجع به این سینما كه نوستالژی زیادی برای من داشت بسازم.
- مراحل ساخت این مستند چگونه شكل گرفت؟
راجع به این سینما تحقیق كردم. در ابتدا قصد داشتم یك مستند گزارشی بسازم. یعنی سینماداری كه با خاطراتش زندگی میكند. اما در طول تحقیق و نوشتن فیلمنامه، سید طالب که راوی آن بود، مریض شد و بعد فوت كرد. بعد از آن تصمیم گرفتم فیلم را به واسطه روح سید طالب روایت كنم. این كار نقطه قوت فیلم شد. زیرا روایت یك مستند شاید توسط یك روح منطقی نباشد. ولی من واقعیت را برای رسیدن به حقیقت دستكاری كردم. البته تمام اتفاقات در این مستند داستانی خاطرات گلچین شده واقعی هستند كه طی 40 سال در سینما سوسنگرد اتفاق افتاده است.
- به نظر شما دلیل ارتباطی كه كشورهای دیگر با مستند شما برقرار كردند و هنوز برای شما جایزه به ارمغان میآورد چیست؟
به نظر من به دلیل بار نوستالژی این فیلم است. در این مستند تكههایی از فیلمهای خارجی و ایرانی كه در این سینما اكران میشده نشان داده میشود. مثل فیلمهایی از قیصر، فردین، چارلی چاپلین و... كه علاوه بر ما اروپاییها یا آمریكاییها نیز نوستالژیهای خود را در آن میبینند و با آن ارتباط برقرار میكنند. علاوه بر آن برای یك اروپایی بسیار جالب است كه حدود40 سال پیش در شهری كوچك در ایران سینمایی وجود داشته و مردم برای دیدن فیلمی مانند گاد فادر و... با درشكه و تراكتور به سینما میرفتند.
- در حال حاضر چه كارهایی در دست ساخت دارید؟
بعد از سینما آزادی پنج سال كار نكردم. مشغول نوشتن دو فیلمنامه بلند سینمایی بودم. الآن مشغول ساخت مستند داستانی بلند «همسایهها» و مستند پرتره «میلاد» هستم كه در مراحل پایانی هستند.
- موضوع این دو مستند چیست؟
مستند داستانی همسایهها درباره ارتباط مردم عرب خوزستان و عراق در زمان جنگ است. اینكه آنها به واسطه اشتراكاتی مانند هم قوم بودن و شیعه بودن در زمان جنگ نیز ارتباطشان را حفظ كرده بودند. مستند میلاد راجع به پسر فلجی با اهدافی بزرگ كهساز دهنی میزند. به این مستند علاقه زیادی دارم و بیشترین تلاشم را برای آن انجام دادم.
- میلاد قرار است چه چیزی را نشان دهد؟
قرار بود این مستند را طی چهار سال كار كنم. اما در سه سال و چند ماه بسته شد و در حال تدوین است. احساس میكنم بهترینكاری كه میخواستم را انجام دادهام. این مستند اتفاقات چهار سال یك خانواده را به تصویر كشیده است. گذر زمان در این مستند كاملا مشخص است. بهعنوان مثال كودكی كه در این چند سال بزرگ میشود و یا شخصی كه به زندان می رود و از حبس برمیگردد.
- چه چیزی در این خانواده، شما را برای ساخت مستند جلب كرد؟
شاید هركس با نگاه اول به زندگی میلاد به سمت نقاط سیاه آن برود. زندگی در بدترین نقطه شهر میان خانواده و دوستانی كه همه موادمخدر مصرف میكنند بهطوری كه خانه آنها پاتوقی برای مصرف مواد است. اما من به نقاط روشن و امیدواركننده در زندگی میلاد نگاه كردم. میلاد میان این همه مصرفكننده و مواد تنها كسی است كه مواد مصرف نمیكند،ساز دهنی میزند، انگلیسی را خیلی خوب یاد گرفته است و امید دارد به واسطه سازدهنی و جهانی شدن روزی جزیره بخرد. همچنین دیالوگی كه میلاد به من گفت: «من تنها فلجی هستم كه به راه رفتن فكر نمیكنم.» و این برای من خیلی جالب بود تا وارد زندگیاش شدم و نقاط دیگر را كشف كردم.
- فكر میكنید این دو مستند به موفقیت سینما آزادی برسند و جایزه بگیرند؟
گرفتن جایزه برای من ملاك نیست. هیج فیلم سازی از دریافت جایزه بدش نمیآید. اما این تنها یك بخشی از كار من است و تنها نشاندهنده این است كه فیلم خوب دیده شده. من فیلم میسازم تا به واسطه آن حرف دلم را بزنم.
- كمی از برنامههایتان برای آینده بگویید.
قصد دارم مستند را كنار بگذارم. چون من ذاتا فیلمساز داستانی هستم و رد پای تخیلم در مستندهایی كه ساختهام وجود دارد. حتی در فیلم میلاد كه یك مستند صرف است داستان دراماتیك است. چون علاقه من بیشتر به مستندهای دراماتیك است. همچنین فیلمنامهای برای فیلم سینمایی كه كار بعدی من است، نوشتهام.
- ساخت این فیلم سینمایی از چه زمانی شروع میشود؟
مقدمات آن انجام شده. فعلا درگیر پیداكردن تهیهكننده هستم.
- تا به حال همه ساختههای شما در خوزستان بوده است؛ كارهای بعدی چطور؟
به نظر من هرفیلمساز در جایی كه هویتیش هست بهتر میتواند كار كند. به قول استاد كیارستمی «فیلمسازی مانند فوتبال است. قوانین آن در همه دنیا یكی است. اما آن كسی بهتر بازی میكند كه در زمین خودش باشد.» میشود یك قصه جهانی را با هویت خودت تعریف كرد و ساخت. من هم علاقه دارم همینجا كارم را ادامه دهم.
- با توجه به اینكه برای كارهای این چنین تهران قطب است، چه مشكلاتی بر سر راه فیلم سازی در خوزستان وجود دارد؟
تدوین گران و تهیهكنندگان كارهای قبلی من همه در تهران هستند. به جزء مستند میلاد كه تهیهكننده آن خودم هستم، زیرا ارگانهایی كه برای كارهای هنری در خوزستان هستند جوابگوی فیلم سازی حرفه ای نیستند. حتی برای فیلمسازان جوانی كه فیلم اولی و آماتور هستند.
- آیا ارگانهایی مانند حوزه هنری و انجمن سینمای جوان خوزستان از شما حمایتی میكنند؟
این ارگانها در اهواز فاقد هرگونه فعالیت تولیدی هستند. تنها بخش آموزش انجمن سینمای جوان فعال است. حوزه هنری مكانی است كه تنها كارمندان آن به سركار میروند و بر میگردند. البته این به دلیل ضعف مدیریت آنها نیست، زیرا آنها بودجه ای برای انجام كار و حمایت از هنرمندان خوزستان ندارند.
- آیا در ابتدای راه حامی داشتید؟
حامی آن چنانی نداشتم. تنها استادم آقای طاهری بود كه سینما را به من یاد داد و من كارم را با حداقلها شروع كردم. فقط یك دوربین كوچكی داشتم كه خودمان مقابل آن بازی میكردیم، خودمان فیلمنامه مینوشتیم، خودمان تصویربرداری میكردیم و بعد دور میزدیم و دوربین را خاموش میكردیم. حتی سه پایه ای برای دوربین نداشتم و دوربین را بر روی درام میگذاشتم. با همین كار به جشنواره بلوغ خوزستان رفتم و با هفت سكه عنوان بهترین فیلم جشنواره را دریافت كردم.
- توصیه شما برای اشخاصی كه تازه به این حرفه ورود كردند چیست؟
الان فیلم سازی خیلی پیشرفت كرده و راحتتر شده است. به واسطه اینترنت جهان كوچكتر و آموزش نیز راحتتر شده است. سینما مانند رانندگی میماند یك مدت اصول را یاد میگیری ولی بعد از آن به استعداد شخص بستگی دارد. فیلمسازان جوان در اول راه خود را درگیر ابزار گران قیمت نكنند. مهم این است كه بتوانند یك داستان را به تصویر تبدیل كنند. توصیه میكنم منتظر ارگان خاصی نمانند. میتوان با دوربین كوچكی فیلمی ساخت كه جشنوارهها را تكان دهد. اگر سخت بگیرند میان راه خواهند ماند. به همین دلیل است كه سینما هزاران ورودی دارد و تنها 5 نفر در آن ماندگار میشوند.
46
نظر شما