3 میلیارد و اندی فروش در 15 روز. «اینکه هنر نیست! اصلاً فروش و گیشه و مخاطب چه ربطی به هنر دارد!»، «اگر به ما هم اجازه بدهند و از رانت برخوردار باشیم و سانسور نباشد و ... ما هم میتوانیم!»، «مردم مبتذلپسندند. حس زیباییشناسی ندارند. اصلاً شعور ندارند! از اداهای مشمئزکننده بازیگران و شوخیهای لالهزاری و جوکهای smsای خوششان میآید و فراموش کردهاند فیلمساز «اخراجیها» چکاره بوده و ... رانتخوار است... وای به حال سینمایی که ...» و دست آخر: «خدا کند CD قاچاق فیلم هرچه زودتر دربیاید و لکه این ننگ را از دامان این سینما پاک کند.»
میبینید به جای تحلیل یک پدیده، دوستان «روشنفکر» چه ترهاتی میبافند و اهل چه توطئههایی! جالب است که یک بار دیگر متحجران و متجددان همصدا شدهاند و جملگی مرعوب روشنفکران و روشنفکرزدهگان بریده از مردم. و همگی طرفدار هنر!
فیلمسازان عزیز و تهیهکنندگان حامی، آرزویشان این است که کاش فیلمشان جای اخراجیها بود و چنین میفروخت. این آرزو - بر جوانان و حتی پیران- عیب نیست اما وقتی پشت حسادت بیمارگونه با ژست مبتذل روشنفکری پنهان شود، واویلا!
بحث درباره فیلم و مخاطبش را بگذاریم برای دفعه بعد.
نظر شما