۰ نفر
۱۳ آذر ۱۳۸۷ - ۰۸:۳۷

گزارش نشست بررسی کتاب «مبانی جامعه‌شناسی هنر» با حضور علی رامین، محمد ضیمران و اسماعیل بنی‌اردلان در شهر کتاب

شیما زارعی: شاید در دوران ما، کمتر کسی باشد که به اندازه دکتر علی رامین، هم و غم خود را معطوف به تحقیق در زمینه‌های گوناگون هنر کرده باشد؛ از تاریخ هنر گرفته تا فلسفه هنر. تازه‌ترین کتاب او با عنوان «مبانی جامعه‌شناسی هنر» را انتشارات نی منتشر کرده است. این اثر در یکی از نشست‌های هفتگی شهرکتاب بررسی شد:

ابتدای این نشست همراه بود با شرحی که دکتر علی رامین از فرآیند گردآوری کتاب «مبانی‌ جامعه‌شناسی هنر» ارائه کرد: هنگامی که تصمیم به گردآوری کتابی با عنوان «مبانی جامعه‌شناسی هنر» گرفتم، در زبان فارسی کتاب روزآمدی نبود که جامعه‌شناسی هنر را  با توجه به نظرات و آرای فیلسوفان، جامعه‌شناسان و نظریه‌پردازان جدید‌تر بررسی کرده باشد. تنها کتاب، اثری از مرحوم امیرحسین آریان‌پور بود که آن را دانشجویانش گردآوری کرده بودند و یک کتاب از جامعه‌شناسی فرانسوی که نه جامع بود و نه روزآمد. بنابراین به جست‌وجوی کتابی در فرهنگ انگلیسی‌زبان پرداختم و متوجه شدم در آن سطح هم کتاب روزآمد و جامعی که بتواند به عنوان اثری دانشگاهی استفاده شود،  وجود ندارد.  ظاهرا موضوع هنر در حوزه فلسفه بیشتر بررسی شده است. در دهه‌های‌ گذشته میلیون‌ها صفحه مطلب درباره مباحث نظریه هنر نوشته شده است. اما فقط نیم درصد این حجم به مسائل جامعه‌شناختی هنر‌ی اختصاص داشته است. پس این کمبود، مساله‌ای جهانی است.

کم اقبالی جامعه‌شناسان به هنر
یکی از مشکلاتی که جامعه‌شناسان با آن مواجه بودند چگونگی تعریف هنر است. وقتی مسائل فلسفه هنر یا زیبایی‌شناسی طرح می‌شود، کار فلسفه اصولا بررسی تعریف‌ها و نظریه‌های مختلف بر اساس سرشت هنر و معیارهای مختلف داوری زیبایی‌شناختی است که از موضوعات اصلی فلسفه هنر است. بنابراین مشکلی نیست که حتا یک کتاب کامل را هم صرفا به تعریف هنر اختصاص دهند. این مناقشه همچنان ادامه خواهد یافت چراکه با خلق آثار جدید همواره فیلسوفان هم به این فکر می‌کنند که تعاریف خود را به گونه‌ای بگسترانند تا بتوانند آثار خلق شده جدید را هم در پوشش تعریف خودش قرار دهند. اما جامعه‌شناسی، فرصت و طاقت پرداختن به چنین مناقشات مربوط به تعریف هنر را ندارد و به دنبال این است که موضوع سر راست و مناقشه‌ناپذیری را به لحاظ شناخت مساله در اختیار قرار دهد تا بتواند ابزار پژوهشی خود را به کار برد. مساله‌ دیگر این است که کار جامعه‌شناسی، تحقیق، تفحص، راززادیی و قداست‌زدایی از بسیاری از موضوعاتی است که در بستر تاریخ هاله‌ای از قداست در اطرافشان پیچیده شده است. یکی از این موضوعاتی که همیشه در هاله قداست بوده، مساله هنر است. هنر همواره بار ارزشی خاص خود را داراست. هنگامی که فردی را هنرمند می‌دانیم و یا به اثری عنوان هنری می‌دهیم در واقع نوعی ارزش‌داوری می‌کنیم چراکه واژه هنر در بستر تاریخ همواره برای انسان محترم بوده و خصوصا از دوران رنسانس به بعد، هنرمند به جایگاه والایی دست یافته است. از آن‌جا که جامعه‌شناسی غالبا به دنبال مسائلی فارغ از ارزش‌گذاری است، کمتر می‌تواند با این قضایا همسازی کند و به همین دلیل جامعه‌شناسان به مساله هنر اعتنای زیادی نداشتند. اما تدریجا تلاشی که فلاسفه برای صورت‌بندی نظریه نهادی کردند، به مسائل جامعه‌شناسی هم کمک کرد و آنها هم توانستند به کمک برخی دیگر از فیلسوفان تحلیلی، تعریف قابل استفاده‌ای را برای پژوهش‌های جامعه‌شناسی بیابند.

سرشت گوناگون جامعه‌شناسی و هنر
در تقسیم‌بندی معارف، هنر در زمره‌ مطالعات انسانی و علوم انسانی قرار می‌گیرد و جامعه‌شناسی یکی از شاخه‌های علوم اجتماعی است. این دو، هر یک سرشتی تحقیقی و رویکرد خاص خود را دارند. وقتی به پژوهش‌های ادبی، هنری یا حتی فلسفی می‌پردازیم همه این تحقیقات به علوم انسانی باز می‌گردد اما وقتی در زمینه جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، سیاست و بسیاری از رشته‌های دیگر ذیل علوم اجتماعی تحقیق می‌کنیم بیشتر رویکردهای ما کمی است و نیازمندیم تا مسائل را از هاله‌های فلسفی و مناقشات خارج کنیم و نگاه عینی‌تری به قضایای‌ هنر داشته باشیم. بنابراین وقتی جامعه‌شناسی هنر شکل می‌گیرد یعنی یکی از معارف ذیل علوم انسانی با یکی از معارف ذیل علوم اجتماعی درهم‌می‌آمیزد که هر یک، سرشت خاص خود را دارند. اما این چالش، زمینه‌ساز و برانگیزاننده بسیاری از پژوهش‌ها است، به خصوص مطالعات فرهنگی که سعی می‌کند رشته‌های مختلفی که بنا به سنت با هم ناهمساز بودند، در کنار هم قرار بدهد و از آمیزش آنها موجود تازه‌ای به دنیا آورد که چیزی فراتر از مجموعه‌ ساده این دو معرفت است. با این نگاه، مسائل جامعه‌شناسی هنر با انگیزه‌های بیشتری دنبال می‌شود و در طول سال‌های اخیر چند کتاب در همین زمینه منتشر شده است. اما همچنان جا دارد که در این زمینه کار بیشتری صورت بگیرد و افراد برجسته در حوزه‌ جامعه‌شناسی و نقد هنر به تحقیقاتی در این حوزه بپردازند. امروزه دیگر آن بیگانگی و دوری بین این دو حوزه نیست، بلکه همکاری و تعامل و مبادله فکر و اندیشه‌ای که در این دو حوزه صورت می‌گیرد، برای هر دو توانسته سازنده باشد.

گلچینی جامع در حوزه جامعه‌شناسی هنر
محمد ضیمران کتاب «مبانی جامعه‌شناسی هنر» را گلچینی جامع و قابل توجه در حوزه جامعه‌شناسی هنر و فلسفه هنر دانست. که محصول سال‌ها بحث و تتبع دکتر رامین در حوزه جامعه‌شناسی و به طور کلی مبانی فلسفی است. در این اثر دو نوع رویکرد از حیث روش‌شناسی دیده می‌شود: رویکرد تحلیلی و رویکرد قاره‌ای.  با این حال تقریبا بیش از هشتاد درصد از فصول ترجمه شده از متخصصان فلسفه تحلیلی انتخاب شده‌اند.

دکتر ضیمران با توضیح مختصر درباره نویسندگان مقالات این اثر، یادآور شد: فصولی که دکتر رامین در این کتاب نوشته‌اند از این حیث در خور اهمیت است که مطالب مورد نیاز محققان، هنرمندان و دانشجویانی ایرانی با توجه به شرایط و  زمینه‌هایی که در کشور وجود دارد،  بیان شده است. با توجه به اهمیتی که این کتاب دارد به نظر می‌رسد که جای چند بحث در آن خالی است. بحث نخست درباره زن و نقش زن در حوزه هنر است که به طور جسته و گریخته مطالبی در این خصوص در کتاب آمده است اما با مقاله مستقلی در این باره مواجه نیستیم. نکته دیگر،  مساله جهانی شدن و هنر است و آخرین مساله رابطه تاثیر رسانه‌ها از جمله اینترنت در جهت‌یابی هنر است اگر به این مباحث هم در آینده در این اثر توجه شود راه را برای تحقیقات مفیدتر و جامع‌تری باز می‌کند.

خلائی که مبانی جامعه‌شناسی هنر پر کرد
اسماعیل بنی‌اردلان درباره اهمیت انتشار کتاب «مبانی جامعه‌شناسی هنر»  گفت: در مقاطع مختلف اغلب رشته‌های هنری، واحدی به نام «جامعه‌شناسی هنر» وجود دارد که سال‌هاست به دلیل فقدان منبع تدریس آن با مشکل مواجه می‌شود. اما بالاخره کتابی نوشته شد که بتوان به آن مراجعه کرد. در حوزه فلسفه هنر بسیار کار شده است اما در حوزه جامعه‌شناسی هنر  جز چند کتابی که اخیرا درآمده، کار چندانی صورت‌ نگرفته است که این تعداد هم کفاف این همه مطلب را نمی‌دهد. حال که جامعه‌ ما با مساله جامعه‌شناسی هنر درگیر شده است، حضور آثاری چون «مبانی جامعه‌شناسی هنر» بسیار مغتنم است.

اهمیت اقتصاد هنر
نکته دیگری که بنی‌اردلان توجه خود را معطوف به آن کرد، مساله تولید هنری بود. فصولی از کتاب «مبانی‌ جامعه‌شناسی هنر» به بحث تولید در حوزه هنر اختصاص دارد. بحث کالای فرهنگی یا کالای هنری، در تمام دنیا مساله‌ای جدی است. علم پیشرفت می‌کند و پیشرفت آن را در تکنولوژی و صنعت دیده می‌شود. بنابراین، قابل تولید و تکثیر است. پرسش جدی در حوزه هنر این است که چرا هم‌چنان که در علم صاحب تولیدات می‌شویم، در هنر نباید به سمت تولید برویم؟  وقتی به تاریخ خودمان نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که گذشتگان به تولید آثار هنری توجه می‌‌کردند. در گذشته هنرمندان، آثار خود را تکرار می‌کردند و در تعداد آن را ارائه می‌دادند. بنابراین آثار هنری به طور طبیعی در اختیار جامعه قرار می‌گرفت. اما پس از آن احساس شد آثار هنری، تنها مخاطبان خاص خود را دارند  و به سختی می‌توانستند در حوزه مسائل تجاری یا تولیدی قرار گیرند. این مشکل بیشتر در جامعه ما حس می‌شود که آثار هنری به اقتصاد پیوند نمی‌خورد و هیچ‌گونه زمینه‌ای در این حوزه فراهم نیست.  این آثار باید جایی عرضه شوند، فرآیندی را طی کنند و به دست مشتری برسند تا اقتصاد رونق بگیرد. هم‌چنان که در امریکا کالای فرهنگی در درجه اول در زمره کالای اقتصادی است، وقتی از اقتصاد هنر، صحبت می‌کنیم، مساله تجارت مطرح می‌شود که قوانین خاص خود را دارد. اما متاسفانه هنوز قوانین ما در حوزه تجارت به سال ۱۳۱۴ بازمی‌گردد و ما می‌خواهیم با این قوانین به حوزه هنر برویم و به تجارت هنر بپردازیم. همه این‌ها نشان می‌دهد، به رغم این‌که در حوزه‌های فلسفه‌ هنر خوب پیش می‌رویم انگار نسبت به مباحث روز و جامعه و اتفاقاتی که در جامعه پیش می‌آید، غافلیم. در این‌جاست که جامعه‌شناسی می‌تواند به کمک ما بیاید و مباحث را از آن سطح خودش در یک سطح دیگری مطرح کند و به این پرسش‌ها پاسخ دهد. به هر حال ما هنرمند داریم، مخاطب هنری داریم، آثار هنری داریم، این‌ها باید جایی هم‌دیگر را حمایت کنند، ساده‌ترین آن وقتی است که آثار هنری به دست مشتریان برسد. آثار هنری موکول به مخاطب است و وقتی مخاطب نباشد، سرگردان می‌ماند. دکتر رامین سال‌ها در حوزه جامعه‌شناسی هنر در ایران کار کرده‌اند و کاش فصلی در این اثر به مساله حوزه اقتصاد هنر در جامعه ما اختصاص می‌یافت. و به این فرآیند می‌پرداخت که چگونه و بر چه مبنایی زنجیره تولید هنری می‌تواند امروزه راه بیفتد و چگونه می‌توانیم مانند گذشته در آثار هنری خط تولید داشته باشیم. این‌ها پرسش‌هایی است که می‌توان با بازگشت به گذشته، به آن پرداخت.

کتابی برای طرح پرسش‌های تازه
بنیاردلان اشاره کرد که در مباحثی که در حوزه‌ هنر مطرح است به ناچار به افلاطون و یونان بازمی‌گردیم در این اثر هم چاره‌‌ای جز این نبوده که این مسائل مطرح شود. منتها با این سوال مواجهیم که آیا افلاطون نخستین کسی است که به جد هنر را به اخلاق پیوند می‌دهد؟ در حالی که ارسطو در تقسیم حکمت، اخلاق از هنر جدا می‌کند و استدلالش این است که اگر هنر را به اخلاق پیوند دهیم، هنرمند به جهان اساطیری وصل می‌شود و هنر بهتر است در سیطره لوگوس و عقل بماند. به همین دلیل ارسطو از همان ابتدا فعل اخلاقی را از تولید آثار هنری منفک و هنرمند را به نوعی تربیت عقلانی هدایت می‌کند. پس این بحث با ارسطو شروع می‌شود. حال پرسش این است که در حوزه تمدنی ما نسبت میان هنر و اخلاق، دین و سیاست چه بوده است. با خواندن این کتاب هیجانات و شور و شوقی در ما ایجاد می‌شود که مجددا این پرسش‌های اساسی را مطرح کنیم. این کتاب آن‌قدر لذت‌آور و پرسش‌انگیز است که باید آن را خواند و مجددا پرسش‌های اساسی که در این کتاب آمده در مورد جامعه خودمان مد نظر قرار داد و با استفاده از رهیافت‌های که جامعه‌شناسان غربی دارند، آن را با فکر ایرانی مطابقت داد. مطالبی که در این کتاب آمده، بارها به محک تجربه درآمده و نقد شده است. بنابراین حسن کتاب در این است که مطالب محک‌زده و چکش‌خورده و آماده‌ استفاده هستند

کد خبر 628

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین