۰ نفر
۳۱ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۳:۴۱

در حاشیه سفر حجة الاسلام سید عمار حکیم به مصر

با تصرف مصر توسط خلفای فاطمی در قرن دهم میلادی، بزرگ ترین شهر جهان عرب با نام قاهره بنیان گذاشته شد. حکام جدید مصر که بر مذهب تشیع اسماعیلی بودند و خود را در محاصره جهان سنی یافته بودند، برای مقابله با نفوذ تفکر سنی در مملکت خود مسجد الجامع الازهر را بنیان گذاشتند.

عده‌ای نام مسجد جامع الازهر را مشتق از لقب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌دانند و منطق آن را نیز از این رو می توان توجیه کرد که فاطمیان خود را فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها می‌خواندند و از سوی دیگر عده‌ای معتقد هستند که نام الازهر مشتق از لقب دخت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نبوده بلکه منظور خود واژه الازهر به معنای پرتو افکنی است و چرایی آن نیز در خاص بودن این مکان در بین سایر اماکن مصر است. اما آنچه که مهم تر از فلسفه نام گذاری می‌باشد، محوریت این مسجد در تشکیل بزرگ‌ترین دانشگاه جهان اسلام است. مسجد الازهر هیچگاه یک عبادتگاه عادی نبود، بلکه محلی برای تبلیغ مذهب اسماعیلی، تجمع و تفقه اساتید و علمای اسلامی، و از سوی دیگر محل خطابه خلفای فاطمی نسبت به امراء و دبیران خود و همچنین مرکز نگهداری اسناد مهم حکومتی بوده است.

اما عصر طلایی الازهر با غلبه صلاح الدین ایّوبی بر مصر، و رواج مذهب شافعی پایان یافت و آموزش های علمی آن نیز، به حدیث، قرآن، فقه و علوم محدود گشت. با سقوط ایوبیان و آغاز حکومت ممالیک، بار دیگر رونق به الازهر بازگشت و سه مدرسه در جوار آن تأسیس شد اما این دوره نیز عمر زیادی نیافت، زیرا با تسلط عثمانیان بر مصر که حنفی مذهب بودند، مجدداً از تعالیم و نفوذ معنوی الازهر کاسته شد.

با سپری شدن چند دهه سیاهی و فترت بر الازهر، سرانجام سلاطین عثمانی به منظور توجیه ایدئولوژیک سلطنت خود با قدرت یافتن الازهر موافقت کردند و دخالت های خود را در آن کاهش دادند و در قرن یازدهم هجری، با تعیین یکی از اساتید به عنوان شیخ الازهر و مفتی سرزمین مصر تغییر رویه دادند.نخستین طلایه های مبدل گشتن الازهر به یک محفل آکادمیک در قرن 19 میلادی ظهور کرد. در این زمان شیخ الازهر به درخواست سید جمال الدین اسد آبادی از استادان الازهر، مقرّراتی را برای امتحان جهت گزینش اساتید و صدور گواهی رسمی برای فارغ التحصیلان صادر نمود.
پس از این اقدام نیز در اواخر قرن 19میلادی در الازهر مرکزی با نام دارالعلوم برای تربیت معلّمان و همچنین کتابخانه الازهر با جمع آوری هزاران کتاب تأسیس شدند. علوم جدید مورد نیاز مصر وارد نظام آموزشی الازهر شد، در راستای این تحولات مدرسه قضات نیز ضمیمه الازهر گشت تا در آن به مطالعه قوانین شریعت پرداخته شود.
دانشگاه الازهر در راستای تقویت جایگاه علمی- مذهبی خود علاوه بر سازمان دادن به فعالیت های علمی اش، ارتباط علمی خود را از حالت دورن سازمانی- درون مرزی به فرامرزی و فراسازمانی در آورده است.

این دانشگاه در حال حاضر با بسیاری از دانشگاه های جهان اسلام من جمله حوزه های علمیه شیعه ارتباط دارد.

1- جايگاه ديني دانشگاه الازهر در جهان اسلام:
الازهر مجموعه‌ای قدرتمند براي حفاظت از مذهب تسنن در سراسر جهان اسلام است و تلاش مي‌كند نقش فعالي در نشر و گسترش این مذهب ايفاء كند.

با روی کارآمدن دولت سکولار ناصر و پس از آن سادات و مبارک، دولتی‌ها همواره به دنبال دخالت در این دانشگاه بوده‌اند، اما الازهر با وجود تمکین در مقابل درخواست‌های دولت های گوناگون پیرامون سیاست خارجی، فعاليت‌هاي خود را برای صيانت از مذهب و سعی براي تطبيق قوانين دولتی با احكام اسلامي ادامه داده است.

2- جايگاه علمي دانشگاه الازهر در جهان اسلام:
دانشگاه الازهر با حدود نيم ميليون دانشجو از سرتاسر جهان، بزرگ‌ترين دانشگاه جهان اسلام محسوب می‌شود. این دانشگاه پيش از بازسازي مانند بسياري از حوزه‌هاي ديني، آموزش را تحت دو عنوان كلي علوم نقلي مانند كلام، اصول فقه، قرائت، تفسير قرآن، لغت و صرف و نحو، و علوم عقلي همچون رياضيات، علوم فرائض و منطق خلاصه می‌کرد؛ اما هم اکنون تخصص هایی چون پزشکی، نجوم و هندسه نيز در اين دانشگاه تدريس مي‌شود.

درحال حاضر الازهر به دو بخش جامعه الازهر(بخش دختران) و جامع الازهر(بخش مردان) با 43 دانشكده ويژه آقايان و 17 دانشكده مختص دختران مشغول فعالیت است.

الازهر از آغاز تأسيس خود همواره نوعي نقش سياسي داشته است و همیشه نیز حکام محلی با چشم طمع به منظور استفاده ابزاری از آن جهت توجیه ایدئولوژیک خود نگاه می‌کرده‌اند.

از همین رو بود که فاطميان از الازهر توقع داشتند تا پایه های مذهب اسماعیلی را محکم کند و پس از آنان نيز سلاطين سنی همين توقع را به نفع مذهب رسمی خود داشتند. الازهر تا آخرین ایام حکومت عثمانیان افتان و خیزان این توقعات را برآورده می‌کرد اما با اشغال و استعمار مصر توسط بیگانگان مسیحی ماهیت الازهر از یک نیروی دارای تعامل با حکام، به نوعی تبدیل به مرکز اپوزیسیون گشت.

افرادی همچون سعد زغلول، احمد عرابی، سیدجمال الدین اسدآبادی، محمد عبده و علامه شرقاوی، از جمله کسانی بودند که الازهر را در مسیر مقابله با استعمار رهبری می‌کردند.

اوج این رهبری را می‌توان در فتوای مقاومت مقابل فرانسویان توسط "عبدالله شرقاوی" شیخ الازهر در جواب تجاوز فرانسه به مصر در قرن 18میلادی دید.

اما مقاومت علیه فرانسویان آخرین نقش آفرینی سیاسی الازهر نبود؛ بلکه این مرکز با صدور فتواهای سیاسی نقش عمده‌ای را در تحولات سیاسی مصر ایفاء کرده است که يکي از مهم‌ترين آنها فرمان جهادي بود که در سال 1947 میلادی در مورد قضيه فلسطين و اشغالگران صهيونيستي از سوی الازهر صادر شد و موجب گردید گروه‌‌هاي جهادي وارد جامعه مصر شوند.

البته الازهر در طول تاریخ خود با بحران های متعددی مواجه شد که سعی در تضعیف جایگاه سیاسی اش داشتند. بحران هایی که مهم ترین آنها با روی کار آمدن جمال عبدالناصر شروع شد.

ناصر با تکیه بر پایگاه اجتماعی خود حرکتی جدی را در جهت تضعیف استقلال الازهر آغاز کرد و در نهایت توانست قانون انتخاب شيخ الازهر و قائم مقام الازهر توسط رئيس جمهور را به تصویب رساند.

این حرکت ناصر یک سلسله اقدامات جهت تضعیف الازهر را به دنبال داشت. او پس از تصویب قانون مذکور با تشکیل وزارت خانه شئون الازهر اموال و موقوفات الازهر را به سود دولت مصادره کرد و شيخ الازهر را تبديل به يک کارمند دولتي نمود.

این اقدامات ناصر ضربه ای کاری بر جایگاه سیاسی الازهر در جامعه مصر بود و پس از مدتی این مرکز تبدیل به یکی از اهرم‌های حکومتی و تقریباً مبدل به یک ماشین صدور فتواء برای دولت مصر گردید.
تبدیلی که به منزلت اجتماعی الازهر نیز آسیبی جدی وارد نمود. این موضوع با تایید صلح کمپ دیوید توسط شیوخ الازهر شدت بسیاری یافت و باعث شد که الازهر ديگر نتواند آن نقش مهم را در جهان اسلام ایفاء نماید.

دولتی شدن الازهر در دوران ناصر آغاز، در دوران سادات تثبیت و در دوران مبارک به طور اسفناک تشدید و توسعه یافت، بطوری که در دوران مبارزه سی ساله مبارک با اخوان المسلمین، شیوخ الازهر تحت فشار دولت علیه اخوان جبهه‌گیری و بیانیه‌های مختلفی را صادر می کردند و با این عمل موجب مشروعیت بخشی به مبارزه دولت مبارک علیه اخوان می‌شدند.
انقلاب سال 2011 میلادی مصر، فصلی تازه در جایگاه الازهر ایجاد کرد. الازهر که در روزهاي پاياني مبارك از يك سو تلاش مي‌كرد همراه مردم باشد و از سوي ديگر هواي حكومت را نگه دارد، موجب شد اختلافات جدی بین علمای دینی مصر رخ دهد که خود این مسئله موجب تضعیف الازهر شد.
در ایام انقلاب علیه رژیم مبارک، عده ای از شیوخ الازهر معتقد بودند که این دانشگاه موظف به حمایت از مبارک است و بعضی دیگر اعلام می‌داشتند که الازهر تبدیل به یک اداره دولتی گشته و شیوخ آن چیزی بیش از کارمندان دولتی نیستند.
این انفعال الازهر باعث تضعیف مشروعیت اجتماعی آن گردید و سبب شد از جایگاه یک مرکز و منشاء جریان های مردمی و انقلابی تبدیل به یک نیروی منفعل در معرض سیلاب جریان‌ها قرار گیرد.

انفعالی که پس از حرام دانستن اعتراضات علیه مبارک توسط امام اکبر موجب گشت که الازهر برای اولین بار در طول تاریخ، خود مورد حمله آماج انتقادات و اعتراضات اجتماعی و مردمی شود و برای نخستین بار در خیابان های مصر مردم فریاد شرم بر الازهر سر دهند.
این پاسخ قاطعانه مردم به تحریم الازهر، موجب یک خانه تکانی در الازهر گشت اما پس از مدتی مشخص شد وابستگی الازهر به دولت آنچنان ریشه دوانده که با خانه تکانی هم نمی تواند جایگاه گذشته خود را بیابد. بالاخص زمانی که میلیون‌ها نفر با حضور در میدان التحریر خواستار عزل مبارک بودند، شیوخ الازهر هیچ حکم و یا موضعی در مورد کنار رفتن حسنی مبارک از قدرت صادر نکردند.

نهایت نیز تحت فشار شدید علماء و گروه‌های دینی بویژه اخوان المسلمین تنها حکمی که از سوی شیوخ الازهر صادر شد، مجاز بودن تظاهرات علیه رژیم مبارک و تحریم ریختن خون انقلابیون بود که هیچ اشاره ای به خواسته اصلی انقلابیون یعنی سقوط مبارک نداشت.
همچنین انفعال الازهر موجب شد که شکاف بین شیوخ الازهر تبدیل به گسستی التیام ناپذیر شود تا آنجا که برخی علمای الازهر همچون محمد رفاعه الطهطاوی، سخنگوی وقت الازهر با جدا شدن از این مرکز به صفوف انقلابیون پیوستند.
الازهر با سوار شدن بر موج اعتراضات اقتصادی - سیاسی علیه اخوان به دنبال احیای جایگاه سیاسی - اجتماعی خود بود و از این رو سعی کرد با بها دادن به گروه‌های مخالف مرسی و تلاش جهت ایجاد نقش میانجی بین اخوان و جناح‌های سیاسی مخالف آن، جایگاه سیاسی خود را باز یابد و پس از چند ماه نیز خواهان توقف فعالیت مجلس مؤسسان مصر جهت وضع قانون اساسی شد.

این رفتار الازهر نسبت به اخوان برای دولت مرسی دست کمی از تیر خلاص نداشت. زیرا اخوان یک جریان سیاسی دارای خاستگاه کاملاً سنی و ایدئولوژیک است و تقابل الازهر با اخوان المسلمین به نوعی مشروعیت سیاسی-ایدئولوژیک این گروه را خدشه‌دار کرد و موجب سلب حمایت سایر نیروهای اسلامی من جمله حزب النور از اخوان المسلمین و حمایت آنان از کودتا علیه مرسی شد
در مجموع وقایع اخیر مصر حاکی از این است که الازهر نقش گذشته خود را از دسته داده و بیش از آنکه یک نیروی جنبش‌زای مردمی و منشاء تحرکات اجتماعی باشد، تبدیل به مرکزی با موقعیتی تاثیرپذیر شده است. در حقیقیت انقلاب مصر و بیداری اسلامی نشان داد که الازهر بیش از آنکه بتواند مولفه ای اثرگذار باشد، از تحولات تاثیر گرفته و حتی در بعضی موارد در مقابل جریان‌های مردمی قرار گرفته است.

در نهایت می‌توان بحران‌هایی که الازهر تا کنون با آن مواجه شده است همچون وابستگی به دولت‌های سکولار، صدور فتوای دولتی در مسئله اسرائیل و ... را نسبت به بحران‌های پیش روی الازهر که مهم‌ترین آنان به حاشیه رانده شدن آن توسط مردم است، هیچ دانست.
هم اكنون الازهر از خواب غفلت بيدار شده وبه دنبال بدست آوردن جايگاه نخستين وپيشين خود مى باشد. شيخ الازهر در اين راستا دست به اقدامات گسترده اى زده ودر اين ميان با رد وبدل كردن پيامهايي با علماى شيعه ، سعى در زدودن نقارهاى بوجود آمده در پيش را دارد.

چندى پيش در نامه اى خطاب به يكى از مراجع عظام قم ، اظهار داشت كه سخنان وى در باره رشد فزاينده شيعه در مصر واشغال مصر از سوى آنان ، تحريف شده بوده است ووى به چنين سخنانى مبادرت نكرده است.
سفر حجة الاسلام سيد عمار حكيم به مصر را نيز مى توان در اين راستا به گونه اى تلاش الازهر در بدست آوردن اعتماد مسلمانان وشيعيان ميانه رو دانست.

در چهارچوب ملاقاتهاى تعيين شده حجة الاسلام سيد عمار حكيم در مصر، امروز با جناب شيخ احمد الطيب ، شيخ الازهر ديدار وگفتگو نمود. وى در اين ديدار كه بنظر مى رسد پس از ديدار با رييس جمهورى مصر، مهمترين ملاقات بشمار آيد، وى در راستاى افراط دينى ومذهبى منحرفى كه متأسفانه بنام اسلام در منطقه رو به گسترش است سخن گفته وضرورت از ميان بردن اين شيوه تفكر را برهمه واجب دانست. حجة الاسلام حكيم در ادامه ، ايستادن در برابر اين گونه تفكرات منحرف را كه موجب بدنامى اسلام شده واز اسلام وارونه اى سخن گفته مى شود ، واجب خود والازهر وتمامى موسسات دينى ومذهبى وابسته به اسلام راستين بشمار آورد.
وى همچنين ارتباط تنگاتنگ ميان حوزه علميه نجف اشرف والازهر را مورد تاكيد خود قرار داده واشاره نمود كه اين ارتباط مى بايست بسيار قوى وناگسستنى باشد.
ايشان در رابطه با شرايط ميدانى عراق وجنگ با گروه منحرف داعش نيز سخنانى اظهار داشته وپيروزى نهايي را بسيار نزديك خواند.
گفتنى است كه اين سخنان وملاقات در شرايط حساس منطقه وبه ويژه ديدگاه دولت عربستان ، بسيار مهم تلقى گرديده واميد آن مى رود كه نيروهاى موثر در از ميان بردن افراط مذهبى ، از خواب غفلت بيدار شوند.
بدون ترديد اين سفر وملاقات رييس جمهور مصر وديگر مقامات سياسى ونيز شيخ الازهر با حجة الاسلام حكيم ، مى تواند نقطه عطفى در ايجاد روابط سالم وعادى با شيعيان در درجه نخست ، ونيز كم كم در بدست آوردن جايگاه مذهبى پيشين خود در مصر وجهان عرب مسلمان بشمار آيد.

در صورتى كه شيخ الازهر بتواند الازهر را به دوران قدرت پيشين خود ، آن هنگام كه مرحوم آية الله العظمى بروجردى ، هسته ارتباط ونزديك ساختن مذاهب اسلامى از سويي وبه رسميت شناختن مذهب جعفرى ، به عنوان مذهب پنجم اسلام را از آن آغاز نمود ، باز گرداند ، بدون ترديد نه تنها به پابرجايي ودوباره برخواستن خود كمك كرده است ، بلكه در اين راستا در برابر عقائد انحرافى وافراط گرايانه اى كه سرتاسر جهان اسلام را به گونه اى فرا گرفته ورو به گسترش است را از حركت باز مى ايستاند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 656752

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 6 =