و در زمانی که رئیس ستاد پخش فیلم میلیاردی برای توصیف عمل جمعآوری پول از طریق نمایش فیلم در سینماها از واژه «ملی» استفاده میکند و درروزگاری که مسعود دهنمکی از استقبال مردم از فیلمش با کلمه «سونامی» ذکر خیر میکند، یک ماه پس از آغاز سال و چهار هفته بعد از اکران نوروزی، هنوز اهالی سینمای ایران نمیدانند که مصوبات شورای تنظیم نمایش دارای وجاهت است یا دستورات مدیریت ادارهکل نظارت یا ارزشیابی. هنوز معلوم نیست که شورای عالی تهیهکنندگان موجود است و اتحادیه غایب و یا برعکس. هنوز اهالی سینما نمیدانند که آئیننامه اکران در سال88 چیست که انجمن سینماداران با آن مخالف است. هنوز بر همگان پوشیده است که علت تأسیس انجمن توزیعکنندگان فیلم ایران برای خانه سینما چیست، وقتی چنین صنفی وجود دارد و دارای رئیس و اعضا است. در تمام اینچالشها و برخوردهای صنفی و حرفهای چیزی که بیش از هر چیز دیگری نمود و نشان بیشتری دارد، عدم بلوغ و آیندهنگری و اهمیت صنفی در بین اهالی سینماست. اگر انجمنسینماداران، شورای اکران را قبول ندارد، پس با چه مجوز درون صنفی اخراجیها2 را اکران میکند؟ به عبارت دیگر چگونه میتوان شورایی را از بیخ و بن قبول نداشت ولی هر وقت که میلمان کشید، طبق مفاد آئیننامه شورا عملکنیم و هر وقت میلمان نکشید، زیر همه چیز زده، ندای یا مرگ یا بخش خصوصی سر دهیم. چطور است که اتحادیه تا آخرین سنگر و آخرین گلوله برای جلوگیری از حل شدن خود در شورای عالیتهیهکنندگان مبارزه میکند، اما در برابر اکران یک فیلم در دو گروه نه تنها مخالفتی ندارد، بلکه سعی میکند شرایط را کاملاً عادی جلوه داده و اینطور وانمود کند که فروش فیلم اخراجیها2 مطابق نظریه پخشکنندهاش متعلق به همه مردم ایران است.
در این بلبشوی قانونگریزی و منفعت خواهی، در این جنگل «تنها چیزیدرست است که مطابق میل منباشد» سینمای ایران نمره ردی گلدرشتی میگیرد. متأسفانه حافظه ما و رفتار اهالی سینما به شدت با هم همخوان شده. فردا، از یاد ما میرود که امروز چطور صفرهای فروش یک فیلم همه را مجاب به انجام هرکاری میکند و آنها فردا روزی دوباره وقتی مگسپرانی در گیشهها شروع شد و فیلمها نفروختند، به گونهای حرف میزنند و از قانون و سینمایملی حرف میزنند که آدم میخواهد یک دلسیر برایشان گریه کند. سینمای ایران مشکل بزرگی دارد، هنوز به اندازه رقم فروش سانساول سینماهای لالهزار هم به شعور و بلوغ نرسیده است.
نظر شما