در تمام این سالها، این دوستی آنقدر با دوام بوده که تا به امروز نیز ادامه پیدا کرده است. کیارستمی ازهمان جوانی آدم بسیار خاصی بود و این موضوع در تمام بخشهای زندگیاش- سینما، عکاسی، نقاشی، نوشتن و. . . - نمود پیدا کرده است. من هر چه که درباره عباس کیارستمی بگویم یا بنویسم، در مقایسه با کاری که او کرده بیهوده است. بهتر است به جای هر حرف بیهوده شما را دعوت کنم که کارهای او ببینید تا خودتان با جهان کیارستمی آشنا شوید.
تا آن جا که به خاطر میآورم، کیارستمی از جوانی رفتارش در مقایسه با اطرافیان بسیار متفاوت بود، او در هر کاری که وارد میشد موفق بود، مثلاً اگر تصمیم میگرفت نجاری کند، بهترین ساختههای چوبی را میساخت. او در دورانی جعبه میساخت. اگر امروز کسی از جعبههای کیارستمی داشته باشد، بیشک ثروت ارزشمندی دارد، چون آن جعبهها مثل عتیقهای است که باید در نگهداریاش کوشید. در سالهای جوانی من وکیارستمی همیشه با هم بولینگ بازی میکردیم، با اینکه من در بولینگ از او قویتر بودم اما او همیشه برنده میدان بود.
این موضوع در دیگر بخشهای زندگیمان هم به چشم میخورد، مثلاً وقتی داشتیم درباره موضوعی بحث میکردیم، حتی اگر من میدانستم که حرف او درست نیست اما در نهایت او چنان من را مجاب میکرد که قبول کنم، ماست سیاه است.
من و کیارستمی همیشه با هم تجربیاتی مختلفی داشتیم و تقریباً در جریان بیشتر کارها با هم بودیم. یادم میآید حدود 48 سال پیش بود که یک روز عباس آمده بود خانه ما، من رفتم و صورتم را گریم کردم و عباس از من عکس گرفت، بعد عکسها را بردیم و در لابراتواری که من در خانه داشتم ظاهر کردیم، هنوز این عکسها در کنار عکسهایی که در سفرهایی که با هم گرفتیم را دارم، عکسهایی که در نوع خود منحصر به فرد هستند.
کیارستمی یک هنرمند واقعی است. او هربار که دست به تجربه جدید میزند با دانش و آگاهی کامل این کار را میکند و این موضوع را به وضوح میتوان در نگاه منحصر به فرد او در عکاسی نیزجستوجو کرد.
نظر شما