نقدی بر کتاب «نقاشی انقلاب» نوشته مرتضی گودرزی (دیباج). تحقیق میدانی در سالهای 1340تا 1385. ناشر: فرهنگستان هنر
کتاب «نقاشی انقلاب» برای اولینبار بعد از سی سال از پیروزی انقلاب به همت مرتضی گودرزی دیباج تألیف و با چاپ نفیسی به بازار نشر وارد شد. متأسفانه این کتاب با وجود غنای مطالب و جامعیت در ارایه مطالب و به ویژه ارایه مباحثی کاملاً نو و از زوایایی خواندنی و جاذب به دلایلی چندان مطرح و معرفی نشده است.
شاید یکی از دلایل آن پسوند انقلاب در تیتر آن باشد که به هر حال خواه ناخواه در شرایط متعارف و نه حقیقی با برخی از جریانات ممکن است پیوند داشته باشد. در حالی که این اثر بحثی کاملاً علمی و آکادمیک است که در سرتاسر کتاب به هیچ وجه از جناحی طرفداری نشده است و کمتر کسی میتواند مدعی باشد که در بررسی نقاشی انقلاب در این کتاب از قلم افتاده باشد.
در عین حال کتاب در حوزه نشانهشناسی و تاریخنگاری و در مجموع ارایه تصویری واقعی از هنر و نقاشی انقلاب اثری منحصر به فرد است. نکته حائز اهمیت این است که مؤلف در ابتدای کتاب اشاره میکند که سخن از هنر و نقاشی انقلاب دفاع از شخصیت هنرمندان خالق آثار آنها نیست و با نگاه و تکیه بر تئوری مرگ مؤلف کتاب خود را سامان داده است. خود این نکته حاکی از نگاه علمی و بیطرف به نقاشی انقلاب از نظر این مؤلف است.
مؤلف در ابتدای کتاب درخصوص مشکلات تحقیق خود به کملطفی یا بیرغبتی هنرمندان انقلاب اشاره میکند و ضمن این که طرح مقولة «بیهمتایی هنر انقلاب» را رد مینماید مینویسد: «رنجیدهخاطرى قابل تأملى در میان بیشتر هنرمندان انقلاب نسبت به شرایط وجود دارد. پیش از هر چیز پژوهشگر باید ثابت مىکرد که فرستاده نظام رسمى نیست، کسى او را حمایت نمىکند و سفرهاى پهن نیست. هرچه هست، رنجش نقاشان انقلاب، چه آنها که با شعار مذهبى کار کردند و چه آنان که بدون شعار مذهبى کار کردند آنچنان بود که دیوارى بهنسبت سخت میان آنها و هر محقق ـ که اتفاقا نگارنده بود ـ مىکشید.
فقدان خبر و بىاطلاعى همة گروهها از اصل موضوع باعث شده بود که طرفین یکدیگر را متهم به نزدیکى به نظام رسمى و دریافت امکاناتى مادى از آن مىکردند. عجیب اینکه نگارنده کمتر کسى از نقاشان انقلاب را یافت که از تحقیق پیرامون هنر انقلاب استقبال کند. آنچه که از این فضا استنتاج مىشد ارائه نظراتى، حتى سیاسى ـ اغلب مبهم و صادقانه اما توسعهنیافته ـ و کمتوجهى به اصل هنر به معناى ارزشى آن بود. این مسئله از آنرو مطرح میشود که شایسته است شرایط و فضای جاری پیرامون هنر و هنرمندان انقلاب نیز نادیده گرفته نشود.»
او سپس تأکید میکند که خوانندگان همة قسمتهای کتاب را بخوانند و با خواندن فقط بخشی از آن در مورد این اثر تحقیقی قضاوت نکنند: «مؤکد یادآورى مىشود و نگارنده انتظار دارد که خوانندگان این کتاب اگر به مواردى برخورد کردند که تناقضى را نشان مىداد حتما بقیه مطالب را نیز بخوانند. مطالعه بخش یا جزئى از این کتاب ابهاماتى را دربرخواهد داشت.»
سپس در ادامه در قالب فصولی متفاوت مواردی را مانند: «تأملی در انقلاب»، «پدیدة انقلاب و جامعة در حال گذار»، «زمینههای اجتماعی ـ فرهنگی هنر انقلاب در ایران»، «هویت و هنر دینی پس از انقلاب»، «دغدغههای سنت و مدرنیسم در نقاشی انقلاب»، «هنر و جامعة انقلابی ایران» و «فرهنگ بصری هنر انقلاب» را پیشروی خواننده میگذارد.
نظر شما