جمعه 14 شهریور 1365
شنبه 29 شهریور 1365
در منزل بودم. گزارشها را مطالعه میکردم. پیش از ظهر احمدآقا و آقای ریشهری آمدند. آقای ری شهری گفت آیتالله منتظری از کشف و بازداشت مرکز و وسایل مخفی سیدمهدی هاشمی ناراحتند و میگویند این اشیاء را برای کار نهضتها لازم دارند ولی آقای ریشهری نپذیرفته که مواد منفجره و اسناد سری دولت و وسایل جعل و... برای این کار لازم باشد، ضمن آن که خود نهضتها هم به او واگذار نشده است. ضمناً آیتالله منتظری این بازداشت را با اشاره من و احمدآقا میدانستند که کاملاً اشتباه است. امام در جریان قرار دارند. همچنین یک نوار از (آقای احمد کاشانی) نماینده نطنز آورد که در مقابل اظهارات اخیر امام در حمایت از دولت و ملامت روزنامه رسالت، اظهاراتی کرده است. قرار شد در جلسه سران موضوع اول را مطرح کنیم.
عصر هم دو نفر از مسئولان وزارت اطلاعات آمدند. نتایج تلاش برای کشف و ضربه زدن به (سازمان) فدائیان (خلق) اکثریت را آوردند. تا حدود زیادی آنها را شناختهاند و سران آنها را بازداشت نموده و اعتراف و اظهار تسلیم نمودهاند. اکثر آنها بریدهاند و همکاری میکنند. درباره کیفیت برخورد با افراد معمولی، آنها که زیادند، نظرخواهی کردند. قرار شد در جلسه سران قوا مطرح شود ضمناً گفتند یکی از افسران عالیرتبه نیروی زمینی، برادر یکی از کادرهای کمیته مرکزی (سازمان فدائیان خلق ایران) شاخه اکثریت است و خودش سابقه همکاری با آنها را دارد که باید تصمیمی بگیریم.
یکشنبه 30 شهریور 1365
اول وقت به مجلس رسیدم. در جلسه علنی تا ساعت ده و نیم ماندم. مراجعات نمایندگان خیلی زیاد بود. در تنفس برای خانمهای بسیجی تعلیم نظامی دیده خمین و دانشجویان امامیه پاکستان که مهمان وزارت ارشادند، صحبت کردم.
آقایان روحانی و هادی برای پیگیری معامله تسلیحاتی کمک به آزادی گروگانهای آمریکا در لبنان و تقویت روابط با عربستان و تلاش برای نجات زندانیانمان در عربستان آمدند. آقای روحانی برای عبور هواپیماهای جنگیمان از فضای کویت برای عملیات در خاک عراق اجازه گرفت. ظهر آقای کبیری و آقای جلالی آمدند. گزارش از وضع کردستان و مشکلات آنجا دادند. عصر آقای ابراهیمی برای همین منظور آمد. اعضای انجمن مدیریت آشوریها آمدند و برای رفع مشکلاتشان در زمینه مدارس و تعلیم زبان و مراسم معاشرت استمداد کردند. آقای (ذبیحالله) حاجبخشی از لشکر سیدالشهدا آمد و برای حمایت از حزبالله کمک خواست. آقای هدایت (لطفیان) فرمانده قرارگاه حمزه آمد. مشکلات کار کردستان و عدم انسجام مدیریت و عدم توجه کافی سپاه به نیازهای آنجا و راه حلها را گفت. قرار شد توجه بیشتری به کردستان بنماییم.
شب سران قوا مهمان من در دفترم بودند. در برنامه اخبار به طور زنده از دفتر شرکت کردم و درباره جنگ به مناسبت هفته جنگ حرف زدم. در جلسه سران راجع به آوردن پزشک برای حضرت امام، برای حصول اطمینان بیشتر بحث شد و همچنین در مورد گرفتن اجازه از امام برای قرض از بانک (مرکزی) برای تأمین کسری بودجه دولت. دیر وقت به منزل رفتم.
چهارشنبه 9 مهر 1365
آقای (مصطفی) کفاشزاده به منزل آمد و از قول یک دلال اسلحه ادعا کرد یکی از افراد مؤثر نیروی هوایی از او رشوه خواسته است. به دکتر روحانی گفتم موضوع را سریعاً تعقیب کنند.
آقایان (ابراهیم) سنجقی و (حمید) نقاشیان آمدند. اولی نامههایی برای امضا در امور جنگ آورد و دومی ادعا دارد که شرکتهای ژاپنی میخواهند پنج میلیارد دلار نفت بخرند، پول نقد بدهند و نفت را در آینده به قیمت روز بگیرند، به علاوه بهره. آقای ترابی برای امور جنگ آمد. رفیقدوست برای امضای جواز خرید اقلام تسلیحاتی و پول استقراضی برای جنگ از بانک (مرکزی) آمد.
آقای نخستوزیر، تلفنی از طرح مقررات کمیسیون اصل نود که نسبت به وزرا سختگیری دارد، به تلخی انتقاد کرد. عصر هیأت رئیسه مجلس جلسه داشت. چون مصوبات هیأت رئیسه در دفتری ثبت میشود، معمولاً اینجا در خاطرات مینویسم، مگر اینکه موضوع مهمی باشد. شب سران قوا مهمان نخستوزیر بودند. وزیر نفت که از عربستان و کویت برگشته بود، گزارشهای خوبی داشت. ملک فهد اعلام کرده بود که صدور نفت عراق از طریق عربستان قطع شده و دیگر سعودی کمکی به عراق نمیکند و موافق صدام است و میخواهد روابطش را با ایران حسنه کند. قرار شده فرآوردههای نفتی از سعودی بخریم. او پیشنهاد کرده یک هفته جنگ را متوقف کنیم و قول داده که در پایان آن، صدام را کنار میگذارند. قرار شد در خصوص کیفیت این امر مذاکره شود. کویتیها ابتدا شدید برخورد کردهاند ولی با برخورد تند آقازاده کوتاه آمدهاند. در مورد زدن موشک به کشتیها در بندر کویت و سهمیهبندی بنزین و استقراض از بانکهای داخلی و برنامههای جنگ مذاکره شد. دیروقت به خانه رفتم.
پنجشنبه 10 مهر 1365
تا ساعت هفت و نیم صبح گزارش را خواندم. تا ده و نیم در جلسه علنی بودم. طرح اختیارات کمیسیون اصل 90 مطرح است و دولت سخت مخالف آن است ولی اکثریت نمایندگان موافقند و کاری نمیشود کرد. پیش از ظهر به کارهای جنگ پرداختم. ظهر خانم دباغ و آقای یونس محمدی آمدند. عصر آقای حلیمی نماینده امام در پاکستان - که به جای آقای سید حسن طاهری در پاکستان مانده - آمد و گزارش کارهای خود را داد و از نیاز دانشجویان ایرانی در پاکستان به کمک ارزی گفت.
(آقای مسعود روغنی زنجانی ) وزیر برنامه و بودجه و معاونان آمدند. گزارش برنامه آمارگیری نفوس و مسکن را دادند و خواستند که در نماز جمعه از مردم بخواهیم همکاری کنند. (آقای محمد سعیدیکیا) وزیر راه و معاونان آمدند. گزارش عملکرد دادند و به خصوص در مورد پل والفجر روی اروند و پل دریاچه ارومیه مذاکره شد. آقای رحمانی و مسئولان بسیج آمدند و گزارش کار دادند. برای آنها صحبت کردم.
جمعه 11 مهر 1365
تا ساعت ده و نیم صبح در منزل برای خطبههای جمعه مطالعه کردم. نماز جمعه را اقامه نمودم.در پایان دعا کردم و در دعا برای مرضای مسلمین، مریض منظور گفتم. چون چنین دعایی از من در نماز جمعه، کمسابقه یا بیسابقه بود، خیلیها حدس زدند که امام مریضند و مراجعات تلفنی زیادی داشتیم. شب اخوی زاده محمد و آقای توکلی آمدند. در مورد سهام شرکت البرز قم و برنامه آینده آن و اقدامات عمرانی و کشاورزی در آنجا مذاکره شد.
آقای رحیم صفوی تلفنی از انجام عملیاتی با همکاری طالبانیها در خاک عراق در جاده دیانا علیه یک مرکز نظامی عراق گفت و برای تخلیه مجروحان، هلیکوپتر خواست. به سرهنگ ترابی گفتم که به نیروی زمینی بگوید، پنج هلیکوپتر در اختیار قرارگاه حمزه بگذارند.
شنبه 12 مهر 1365
بعد از نماز تا ساعت هفت و نیم گزارشها را خواندم. احمدآقا و آقای خامنهای برای هماهنگی در مطالبی که بنا بود خدمت امام مطرح شود، آمدند. ساعت هشت خدمت امام رسیدیم. حالشان خوب است. درباره پیشنهاد ملک فهد در خصوص توقف یک هفتهای جنگ به منظور مهلت دادن به نظامیان عراق، برای رفتن به بغداد و سرنگونی صدام صحبت شد. موافقت کردند که موضوع را تعقیب کنیم که برنامه و هدف آنها روشن شود و اگر جدی بود، تعطیل یک هفته را - که عنوان آتشبس نداشته باشد- ممکن دانستند. درباره زدن یک موشک ساحل به دریا به بندر کویت بحث شد؛ آقای خامنهای مخالفند و امام هم موافقت نفرمودند. درباره مسئله سیدمهدی هاشمی و مرکز مخفی آنها- که اخیراً کشف شده- صحبت شد. نظر امام این است که تعقیب شوند و به آقای منتظری هم گفته شود که دخالت نکنند و نهضت ها هم از آنها گرفته شود. ما گفتیم ممکن است تعقیب قضیه به افراد نزدیک بیت آیتالله منتظری منجر شود پیشنهاد کردیم که کوتاه بیاییم ولی امام اصرار داشتند و قرار شد خودشان مطلب را به آیتالله منتظری بفرمایند. ساعت ده صبح به مدرسه شهید مطهری رفتم. جمع زیادی از روحانیون جمع بودند. برای آنها سخنرانی مفصلی درباره جنگ و ضرورت شرکت روحانیون در جبههها کردم. ظهر به مجلس رسیدم. عصر آقایان سرهنگ جلالی و کنگرلو برای مسائل خریدهای نظامی مراجعه کردند. خبر دادند که عراق به دو کارخانه قند در خوزستان حمله کرده و 27 نفر شهید و بیش از 100 نفر مجروح داشتهایم. قرار شد به عنوان مقابله به مثل، بصره را گلولهباران کنند. شب در مجلس ماندم.
نظر شما