نه او که مردم را خس و خاشاک خواند و با همین دو کلام حرف ناحساب، یک اعتراض نرم عمومی - که از ویژگی های هر نظام دموکراتیک یا در حال گذار است- را به مرز آشوب کشاند ، نه آن دیگری که خود را درخت می دانست اما ثمره اش جز زقوم جهنمی هشت ساله چیزی نبود و نه تو که به مرموز ترین و ساکت ترین مرد حلقه یارانت زبانزد بودی اما قرعه جنجالی ترین پرونده مالی دولت پاک دستان به نامت افتاد ، بی گمان چیزی از کهریزک را به یاد نمی آورید .
دغدغه جشن گلریزان و جمع کردن کمک های مردمی و جورکردن وثیقه 20 میلیاردی کجا و به یاد آوردن آن رفته های رنگ باخته کجا! حمید بقایی مردی که دقایقی پس از آزادی به دوربین ها زل می زند و با راه اندازی پروپاگاندا سیستم قضایی و امنیتی را به باد انتقاد می گیرد و محکومان مالی هم بندش را نمونه هایی از نادیده گرفتن اصول حقوق بشری می داند چگونه می تواند با آن یاری که دست در گردنش افکنده ، برای یک زندانی که به قول خودش 50 میلیون تومان ناقابل محکومیت مالی دارد دل بسوزاند و فریاد وا مصیبتا سر دهد اما به خاطرنیاورد کسی مانند ستار بهشتی نه محکوم مالی بود نه غارتگر بیت المال! او فقط یک وبلاگ نویس بود با بیانی اعتراضی و شاید اگر زنده بود با این موج نقد و نظر تند و گزنده ای که امروز در شبکه های مجازی آزادانه رد و بدل می شود دیگر کسی به او به چشم یک معترض سیاسی نگاه نمی کرد بلکه او را شهروندی مطالبه گر می دانست .
هر چند کارگر،هرچند ساده ، هرچند بی پشتیبان. امروز اصل آزادی بیان به بقایی این اجازه را می دهد تا برای محکومی گریبان چاک دهد که بچه چهارماهه خود را ندیده است اما چگونه زبان در کام فرو برده بود آن روزها و شب هایی را که خانواده های زندانیان کهریزک به دنبال گمشده خود می گشتند و نشانی از آن ها نمی یافتند. آن ها دزد نبودند ، محکوم مالی نبودند ، غارتگر بیت المال هم نبودند اما موسم اعتراض شان نبود .
زمانه ی تحت حاکمیت آن سه یار جدا ناشدنی زمانه شکستن قلم ها بود و دوختن دهان ها . زمانه بزغاله خطاب کردن روشنفکران ، آن هم از سوی عالی ترین مقام دولتش ! زمانه به نمایشگاه های کتاب ریختن و شعار سر دادن ، زمانه به خاک سیاه نشاندن مطبوعات در آن روزی که رامین معاون مطبوعاتی اش دستور انحصاری کردن آگهی ها برای یک روزنامه خاص را داد و رکورد 9 لغو امتیاز و 15 توقیف نشریات را شکست . زمانه ای که تنها اقتصادش نبود که به ویرانی کشیده شد بلکه فرهنگش سیاه روزتر و منزوی تر از ارکان دیگر آن روزگار می گذراند. بقایی که امروز به خاطر بازداشت و اعتصاب چند روزه اش ناله حصار مسعود سعد سلمان سرمی دهد و پریشان خاطر زندانیانی است که اجازه اعتصاب غذا ندارند و به پادشاهی خودش در آن جمع می بالد ، چگونه یادش نمی آید ستاره دار شدن دانشجویان را یا به انزوا کشاندن اساتید دانشگاه را . هر آنچه او امروز به عنوان نمونه نقض حقوق بشری مثال می زند و به دفاع از آن بر می خیزد حول ارتکاب یک جرم می چرخد، محکومیت مالی ! اما آن ها که در زمانه او و یارانش باختند و به کنج عزلت کشیده شدند جرم شان در حوزه اندیشه بود ، نه لقمه حرامی از گلویشان پایین رفته بود نه شیوه های دستبرد به اموال عمومی و قانون گریزی را می دانستند. آن روزگاری که بر ما رفت و بر همه رفت و آن تخلفات ریز و درشتی که همچنان از آن روزگار رفته هویدا می شود هر تاوان سنگینی که داشت ، دست کم سرفصل تازه ای را از جرایم یقه سفیدان پیش روی افکار عمومی گذاشت . تجربه ای که در حافظه تاریخی مردم خواهد ماند تا بلکه در سیستم به روز رسانی دموکراسی مسیر انحرافی را در پیش نگیرند و در تصمیم گیری های سیاسی ریسک و آزمون و خطا را کنار بگذارند.
* دبیر تحریریه خبرجنوب
29216
نظر شما