آنها به قول معروف، برگ بازی را کم آوردهاند و منتظرند که هر کس آبی خورد، آن شانتاژ را علیه او متوجه کنند. امروز دیگر شخصیت اشرافی نیست که به او بتازند و مردم فهمیدهاند که آن شخصی که نماد اشرافیگری معرفی میشد، چه قدر ساده بود و آن شخصی که نماد گرههای کشور معرفی میشد، پسرش الآن در زندان زندگی میکند. آنها باید منتظر باشند تا هر کسی که در یک جای کشور با آنها مشکل داشت، پسری با نوع دوچرخهاش یا لباس قرمز رنگی که خریده، به مردم نشان دهند و او را مقصر و علتالعلل گرفتاریها بخوانند.
در همان زمان، یک واژه بسیار نامناسب نیز اختراع شد و آن آقازاده بود. آقازاده، پسران بزرگان کشور بودند و از نظر آنها، این آقازادهها کسانی هستند که زندگی لوکس و پر تجملی دارند و همه امور برای آنها میسر و فراهم است و هر جا بخواهند کار سادهای انجام دهند، فرش قرمز برایشان پهن میشود. این اتفاق خوبی نبود که بعد از انقلاب بخشی از سیاسیون داخل همین گود، ادبیات ارباب و رعیتی را در قالب آقا و اشراف شکل دادند و تضاد مردم را علیه دولت انقلاب اسلامی و نمادهای سیاسی آن برانگیختند، چرا که همینها باعث میشد سرمایه اجتماعی این دولت پایین آمده و تبعات بسیار بدی را متوجه نظم اجتماعی کند.
اما این قبیل افراد، یک نکته را نیز توجه نمی کنند که دیگر هر کس که در ساختارهای اداری این کشور کار می کند، نمی تواند سیبل مقابل آن ها باشد، چرا که مردم خود بسیاری از کارمندان دولتی و غیر دولتی را می شناسند که با تلاش و کوشش خودشان به جایی رسیده اند و در این راه از موانع چندلانه و متعدد بسیاری گذشته اند. بروکرات ها کسانی هستند که در ادبیات جامعه شناسی یقه سفید نامیده می شوند و از محل تحصیلات و خدمت خود در جامعه صاحب سرمایه و زندگی می شوند. آن ها اگرچه جزو طبقات رعیت نیستند، آقا و آقازاده هم نیستند.
اما این گروه، بخصوص در ایران، ویژگی های زیادی دارد که باعث موفقیت آن ها می شود و این ویژگی ها، اغلب مشروع می باشند. اول این که اکثر آن ها فرزندان دهاقین و خانواده های ساده ی روستایی هستند که در دهه های منتهی به انقلاب اسلامی تحصیل نموده و در زمان اوج نیاز دولت به تحصیل کرده های دانشگاهی، در ساختار اداری تزریق شده اند. دوماً این گروه، به سبب خدمات زیادی که داشته اند، سرمایه ی اجتماعی بالایی دارند که حاصل یک عمر کار با حقوق کارمندی و خدمت سخت در نقاط مختلف کشور بوده و به تدریج موجب افزایش دسترسی آنان به ارتباطات انسانی شده است.
سوم، این که بروکرات ها، به خاطر خدمت در بخش های گوناگون، اطلاعات وسیعی درباره ی کشور و امکانات آن دارند و این یکی از چیزهایی است که در صورت این که آزادی و شفاف سازی اطلاعات باشد، همه می توانند از آن بهره مند شوند. چهارم، این افراد سعی کرده اند فرزاندانی تربیت کنند که موفق تر از خودشان باشند و طبیعتا یکی از سرمایه های آنان، در برابر کار اداری شاق، داشتن فرزندان تحصیل کرده و خلاق است و در واقع ژن موفقیت این فرزندان، حاصل عمر پدرشان است. آن ها اگر کوچک ترین راهنمایی از پدرشان بخواهند، اطلاعات و ارتباطات وسیعی را از او اخذ خواهند کرد که این امر برای فرزندان طبقه ی کارگر میسر نیست.
اما راه کار این که مشکلات رفع شود، این نیست که فرزندان بروکرات ها را مانند فرزندان آقاها، از شغل و منزلت اجتماعی محروم کنیم. راه کار نوعی امکانات ساختاری است تا همه ی اعضای جامعه بتوانند از موقعیت های برابری برخوردار باشند. این که اصناف مختلف کارگری بتوانند در مورد نیازهای خود سخن گفته و با آبرو از حق خود دفاع نمایند و امتیازات برابر برای زندگی و معیشت بستانند. برابری در تحصیل رایگان صورت گیرد و همه ی مهاجران و کارگران بدانند که در صورت کار خوب، فرزند آنان می تواند تحرک عمودی داشته و روزی یقه سفید یا کارآفرین باشد.
بروکرات ها آقا نیستند و آن ها بخشی از طبقه متوسط خلاق و هستند و اگر امروز شورش علیه طبقه بالا میسر نیست و در واقع فرماندهان نظامی و بزرگان کشور طبقه بالا محسوب نشده و خود پیگیر ساده زیستی و همراهی با مردم هستند، شورش علیه طبقه ی متوسط صورت می گیرد که خوشبختانه مردم می دانند که آن ها نیز خادمان همین فرماندهان و ولایتی هستند که روزانه به آن ها توصیه ی مردمی بودن و خاکسار بودن در برابر مردم را می کند. اما اشتباه محاسباتی مخالفین دولت، این است که فکر می کنند در ایران استراتژی های مارکسیستی، آن هم توسط بخشی از همین بروکرات ها علیه گروه دیگر جواب می دهد.
نظر شما