حبیب احمدزاده که خیلی ها او را با نامه ای که به ویل راجرز؛ فرمانده ناو امریکایی که هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد،نوشت، می شناسند و بسیاری از صلح طلبان جهان ، بویژه صلح طلبان امریکایی با او در ارتباط هستند سه ماه پیش، بعد از دستگیری عبدالمالک ریگی ؛سرکرده گروه تروریستی جندالله نامه ای خطاب به صلح طلبان جهان نوشته شده است که در زیر متن فارسی این نامه می آید.
می گویند زمانی که در دهه50 میلادی قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس درماجرای ملی شدن صنعت نفت ایران بر علیه دولت نخست وزیر وقت ایران مرحوم مصدق تشکیل جلسه دهد، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع از هتل به محل رفت. در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی هیاتهای شرکت کننده تعیین شده بود، دکتر مصدق رفت و به جای محل صندلی نمایندگی هیات ایران روی صندلی مخصوص نماینده انگلستان نشست.
قبل از شروع جلسه ، یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای نماینده هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست، اما پیرمرد توجهی نکرد و روی همان صندلی نشست.
جلسه داشت شروع می شد و نماینده هیات انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خویش بنشیند، اما پیرمرداصلاً نگاهش هم نمی کرد.
جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای نماینده انگلستان نشسته اید، جای شما آن جاست.
کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد و بیخ پیدا میکرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت:
شما فکر می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی نماینده هیات انگلیس کدام است ؟ نه جناب رییس ، خوب می دانیم جایمان کدام است
سال های سال است دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست و ایران سرزمین آبا و اجدادی ماست نه سرزمین آنان...
اما علت اینکه چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای دیگران نشستن یعنی چه؟ سکوتی عمیق فضای دادگاه را احاطه کرده بود و دکتر مصدق بعد از پایان سخنانش کمی سکوت کرد و آرام بلند شد و به روی صندلی خویش قرار گرفت.
دستگیری عبدالمالک ریگی بی شباهت به این ماجرا نیست. او بن لادن ما ایرانیان بود. همانطور که القاعده تنها برای ایجاد رعب و وحشت از هر روشی جنایتکارانه استفاده مینمود تابه بهانه آزادی از زیر یوغ دیگران سرها ببرد و خانواده ها را سوگوار کند.
ولی براستی چرا دولتهای غربی اینگونه مواضع دو گانه در برابر مسائل دارند؟ بن لادن در اوایل کار خود در دهه هشتاد میلادی هم چون غول چراغ جادو از بطری سیا بیرون آمد تا به نفع سیاستهای آمریکا در افغانستان گلوی ارتش سرخ شوروی را بدرد. ولی بعدها این غول هرگز به داخل بطری افسانه ای باز نگشت. همیشه همینطور است در دسته دزدان اختلاف می افتد و یک روز دزد کوچکتر می خواهد دزد بزرگتر را کنار بزند و خود صاحب تمام منافع گردد.
ولی داستان عبد المالک جالب تر است. او پس از تروریست شدن دل به دشمنان مردم خاورمیانه و ایران و حتی هم قومان خود یعنی بلوچ هاسپرد. جالب آن که بر خلاف بن لادن که هرگز کسی او را در حال سر بریدن یا کشتن کسی ندیده ریگی با کمال افتخار در مقابل دوربین ها این کار را کرده و بدون شطرنجی کردن صورت برای پخش به شبکه های مختلف جهانی میفرستاد. در زمانی که دولت آمریکا به پخش مصاحبه های بن لادن و ظواهری از شبکه های الجزیره و العربیه اعتراض می کرد.گویندگان صدای آمریکا کاری را کردند که حتی گردانندگان مرعوب عربی نیز با تمام ترسشان جرات انجام چنین کاری و خوش خدمتی به بن لادن را نداشتند. این کار چه بود؟ مصاحبه مستقیم با عبد المالک ریگی و خوش بش با او در مقابل چشم خانواده های داغداری که روز قبل ماجرای سر بریده شدن فرزندان بیگناه رهگذر از جاده ها را دیده بودند.
جالب آن که پس از ماجرای نشاندن هواپیمای حامل این تروریست و دستگیری بدون کوچکترین خشونت وی در خاک ایران، کارشناسان صدای آمریکا اذعان میکردند که باید سازمان ایکائو ایران را به دلیل این عمل محکوم و فضای ایران را برای تردد هواپیماها نا امن اعلام کند.
حال اگر قرار براین باشد که به خاطراجرای بدون خشونت ترین دستگیری فردی جانی که حداقل چهارصد خانواده بیگناه را در عملیاتی که خود مستقیما در آن شرکت داشته عزادار کرده درجهان کسی محکوم شود. پس دولت صاحب این رسانه( صدای آمریکا) که به بهانه دستگیری بن لادن صد ها هزار نفر از مردم بیگناه افغانستان و عراق و نیز جوانان سرباز ساده دل آمریکایی را به کشتن داده و دو کشور را به اشغال درآورده و زیر ساخت های اساسی که با پول همین ملتهای بدبخت ساخته شده را نابود یا به تسخیر خود درآورده را به چه مجازاتی رساند؟ اگر به خاطر نشاندن یک هواپیمای مسافربری و بالا رفتن احتمالی آدرنالین خون مسافران این پرواز محکومیت جهانی لازم است. پس باید با دولتی که 290 مسافر بیگناه ایرانی را در هنگامه جنگ ایران و عراق و در آسمان و آبهای هزاران مایل دورتر از خاک کشورش و تنها به پشتیبانی از فردی به نام صدام که بعدها خود نیز مستمرا تجاوزگر بودن او در حمله به ایران را اعتراف کرده،در آسمان تکه تکه میکند به چه روشی رفتار نمود؟ آیا مدالهایی که به کارکنان این ناو با عنوان (ابراز شجاعت در عملیات رزمی) داده شده و نیز معذرت خواهی که برای کشتار این بی گناهان در آسمان هرگز انجام نشد مغایرتی با این حرفها ندارد؟.
نکته جالب دیگر در پیشینه اخلاقی این دومرد است بن لادن در جوانی فردی غیر پایبند به تمامی اصول دینی اسلام بوده که ناگهان مدعی رهبریت جهان اسلام را مینماید. ریگی نیز دقیقا به انواع مشابهی از مشکلات اخلاقی دچار بوده و ناگهان خواب نمای رهبریت و رسالت آزادی مسلمانان بلوچ و سنی میشود. توبه کارانی که هرگز متوجه دستورات اخلاقی و واقعی دین اسلام در رعایت رحمت وعدم ظلم به دیگران نیستند. دینی که پیامبرش پس از فتح اصلی ترین شهر مقدس مسلمانان از دست کفاری که هم کیشان و تعدادی از خانواده اش را کشتار کرده بودند نه تنها دستور انتقام گیری نداد بلکه خانه دشمن ترین دشمنانش( ابوسفیان) را پس از خانه مقدس مسلمانان یعنی کعبه محلی کاملا امن و مبرا از هرگونه تعرض قرار داد تا همه بدانند که رویه او در مبارزه چگونه است و بدینگونه رفتار کنند.ولی در میان این خواب نمایان توبه کار برای نجات جهان فرد سومی نیز وجود دارد که به منطقه خاورمیانه و پیروان دین اسلام تعلق ندارد. او نیز در جوانی یک الکلی و دائم الخمر بشمار میامده که ناگهان رسالت نجات جهان غرب و مسحییت را و عملا نابودی مسالمت در جهان را به دوش میگیرد آن فرد کسی نیست جز ضلع سوم این کشتار جهانى یعنی رییس جمهور سابق آمریکا جرج دبلیو بوش. بگذریم
دیر زمانی است که اکثریت مردم خاورمیانه این تناقض بین سخن و عمل را بخوبی میشناسند.تروریست خوب و تروریست بد. این تفکر دهها ساله دولتهای غربی برای ما مردم خاورمیانه بوده است. در قدیم بن لادن تروریست خوبی بودچون باید بر ضد دولت شوروی سابق ، پشتیبانی میشد. چرا که افغانستان در تسخیر روسها بود و باید بدین بهانه به این ملت کمک کرد ولی یک سوال! آیا بن لادن عرب تبار عربستانی یک افغان بود تا برای باز پس گیری کشورش سیل کمکهای تسلیحاتی و مالی را به گروه او روانه کرد یا...؟
ولی بعدها بن لادن تروریست بدی شد چون علیه منافع ارباب سابقش آمریکا ترکتازی کرد و مدعی همه چیز خواهی شد. مگر آنان نبودند که شوروی سابق را تار و مار کرده واز افغانستان بیرون رانده بودند پس چرا نتوانند صاحب بقیه جهان شوند؟ مگر صدام دیکتاتور خوبی نبود که با پشتیبانی همه جانبه غرب آنقدر تسلیحات و توپ و تانک برای نابودی تک دولت واقعا مستقل خاورمیانه یعنی ایران دریافت کرد که پس از قبول ناگهانی آتش بس از سوی ایرانیان در جنگ بین دو کشور به فکر بیفتد تا با این سلاحها کویت و حتی اگر بخت اجازه دهد عربستان را نیز تصرف کند. ولی بعدا صدام یک دیکتاتور بد محسوب شد چون به منافع پشتیبانانش د ر منطقه حمله ور شد. پس دولتهای غربی که خود او را مجهز کرده بودند در طی دوجنگ و به بهانه داشتن یا پیدا کردن سلاحهایی که خود قبلا به او داده بودند، کشور تاریخی عراق را تصرف کردند.دیکتاتور خوب ، تروریست خوب... ذهن دولتمردان غربی بریز از عشق به چنین افرادی است حتی اگر معشوق همیشه جفاکار از آب درآید ولی چه میتوان کرد که به قول ما مردمان خاورمیانه عاشق همیشه کور است و عیبهای عیانی را که همه میبینند او نمیبیند.
شاید با آمدن اوباما ما در خاورمیانه گمان برده بودیم که زمانه در حال عوض شدن است و تروریست خوب دیگر وجود ندارد ولی مسافرتهای آزادنه عبدالمالک ریگی در سطح منطقه و و نیز آخرین سفر مشکوکش به پایگاه آمریکا در کشور قرقیزستان برای همگان این شک را باقی نمیگذارد که هیچ چیز در مخیله دولتمردان غرب عوض نشده است.
بنابر این من به خوانندگان فهیم غربی توصیه میکنم که لحظه ای به این پند ایرانی که توسط یک نخست وزیر که تنها به جرم ملی کردن نفت کشورش از دست چپاولگران بین المللی در یک کودتای آمریکایی _ انگلیسی سرنگون شد توجه کنند و لحظه ای بر صندلی ما مردم خاورمیانه بنشینند. آیا در این جایگاه دیگر به کدامین قول دوستی و صداقت دولتهایتان میتوانید اعتماد کنید؟
واقعا سخن درستی پس از گرفتن بدون خشونت عبدالمالک ریگی در کوچه و بازارهای ایران ومنطقه در جریان است که، راه گرفتن تروریست ها این است و نه تسخیر و نابودی بی نتیجه دو کشور. که جمله ای دیگر را نیز براحتی میتوان بدان اضافه کرد و نه حتی اعتماد به دولتهاى غربی پروراننده این تروریستها در قبل و یا اکنون.
شما نیز توصیه ما را جدى گرفته و هم چون ما در خاورمیانه هرگز برای امنیت فرزندانتان در غرب ، به این دولتمردان ریاکار اعتماد نکنید.
نظر شما