آخرین اظهار نظر صریح ایشان در گفتگو با خبرگزاری تسنیم پیرامون نظر فقهی شورای نگهبان درباره انتخاب اقلیت های دینی در نقاط دارای اکثریت مسلمان ( موضوع آقای سپنتا نیکنام، عضو زرتشتی شورای شهر یزد)، انجام شد.
"اینکه فقهای شورای نگهبان راجعبه یک اقلیت مذهبی تصمیم گرفتهاند، این تصمیم قانونی، شرعی، قطعی و غیرقابل تغییر است و بدون تعارف عرض میکنم که اگر کسانی دنبال این هستند که مصوبه قانونی را برگردانند، در حقیقت مقابله با اصل نظام جمهوری اسلامی ایران است"
نمی توانم پرسش هایی را درباره این بیانات مطرح نکنم:
یکم. «اصل نظام» دقیقا به چه معناست؟ لطفا، به صورت دقیق و به زبان حقوقی مصادیق اصل و فرع نظام را مشخص نمایید تا شهروند ایرانی تکلیف خود را بداند.
دوم. «مقابله» از نظر حضرت آیتالله چه مفهوم، قلمرو و سازوکارهایی دارد؟
سوم. «ایستادگی نظام» چگونه، با چه ابزارها و در برابر کدام یک از تقابل ها صورت می گیرد؟
چهارم. برداشت فقهی شش نفر از فقهای شورای نگهبان چه نسبتی با حقیقت شرعیه و نظر شارع مقدس دارد؟ چرا مصلحت شناسی که از ارکان دین مبین است، تبلوری در شریعت شورای نگهبان ندارد؟ راستی نسبت شریعت حضرت آیت اللّه یزدی و آیت اللّه جنتی با شریعت استاد مطهری ها، بهشتی ها و نائینی ها کدام است؟
پنجم. گرچه، همه ارکان حکومت و شهروندان ایرانی مکلف به تبعیت عملی از نظرات فقهی و حقوقی شورای نگهبان هستند، اما آیا دیگر فقها و حقوقدانان هم ملزم به تبعیت نظری و علمی از این نظرات هستند؟
ششم. لایتغیر بودن تصمیم شورای نگهبان به چه معناست؟ وقتی خود قانون اساسی قابل بازنگری و تغییر است، چطور می توان تفسیر آن را وحی انگارانه غیرقابل تغییر دانست؟
هفتم. حضرت آیت اللّه لحظه ای تصور کنید که شورای نگهبان خود را قابل انتقاد نداند، قوه قضاییه و ریاست معزز آن هم نقد را با مدارا ننگرد، رییس جمهور، رییس مجلس و رییس خبرگان هم نقد را مساوی با هجمه تلقی کنند. آیا در چنین صورتی موضوعی برای نقد باقی خواهد ماند؟
هشتم. هنرمندی قانونگذار اساسی آن بود که اسلامیت را در ظرف طلایی، بشری و عقلائی جمهوریت نشاند. گرچه، ممکن است بگویید اصالت با مظروف است، اما بی مدد ظرف هیچ ظریف مظروفی پایدار نخواهد ماند. اگر کسی بخواهد این ظرف و مظروف را از هم جدا کند و بر چهره یکی از آنها پنجه اندازد، کانه به پاره کردن تابلوی زیبای جمهوری اسلامی پرداخته است.
نظر شما