بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:
*سینمای ما یک اقتصاد ضعیف و بخور و نمیر دارد که در آن یکسری کمدیهای امتحان پس داده میسازند و یکسری ملودرام ارزان. یک سینمای رئالیسم اجتماعی هم داریم که با ملودرام قاطی شده؛ سینمایی که در آن لحن سوزناک ملودرام را کمتر و رئالیسم آن را بیشتر کردهاند تا تفکر اجتماعی بیشتر جلوه کند.
*با اینکه حدود 40 سال از انقلاب اسلامی ایران میگذرد، اما بجز چند استثنا مثل «نهنگ عنبر» آقای مقدم که دوستش دارم و چند فیلم دیگر، باقی آثار خیلی پرفروش تفاوت چندانی با فیلمهای فارسی قبل از انقلاب ندارد. همیشه گفتهام که این هیچ اشکالی هم ندارد. آنهایی که فکر میکردند سلیقه میسازند، باید بفهمند که ساختن سلیقه براحتی نیست. آنها همه در رویا هستند. آقا! مردم میخواهند به سینما بیایند و سرگرم شوند. مردم دلشان میخواهد بخندند و شاد شوند. اگر در کشوری که کنسرت کم است و جوانها غیر از میدانهای فوتبال جایی برای جیغ زدن و فریاد کشیدن ندارند، یک فیلم وجود داشته باشد که در آن چهار قطعه آواز و موسیقی پخش شود و در آن دست بزنند، مردم با آن شاد میشوند و برای تماشای آن میآیند. بحث عقده خالی کردن است دیگر! الان فیلمها براساس شکستن خط قرمزها میفروشند، نه براساس داستانگویی درخشان.
* وقتی من فیلمی میسازم که میلیاردها تومان میفروشد و بعد با خودم فکر میکنم میتوانم یک فیلم دیگر عین همین بسازم که باز همینقدر بفروشد، برای چه دنبال استانداردسازی بروم؟! سلیقه تماشاگر ایرانی و جهان سومی، عوض شدنی نیست. به خدا اینطوری نیست که یک عده فکر میکنند میتوانند این سلیقه را تغییر دهند. من یک سوال از شما دارم؛ پربینندهترین سریال سالهای اخیر تلویزیون چیست؟ یادتان میآید؟پربینندهترین سریال سالهای اخیر، «ستایش» است. چه کسی آن را نوشته؟ سعید مطلبی. این سریال «ستایش» بود که همه را به وجد آورد، قسمت دوم آن ساخته شد و قسمت سوم آن را هم قرار است بسازند. شما فرمول این سریال را بگذارید و روی کاغذ آن را نگاه کنید. مردم آن را دیدند، خوششان آمد، گریه و زاری کردند. دوباره پخش شد، سه باره پخش شد، باز هم دیدند. مردم «ستایش» میخواهند. (محکم و با تاکید روی میز میکوبد) این را از جانب من بنویس. مردم «چرخ فلک» نمیخواهند، «ستایش» میخواهند.
* اصلا واژه مبتذل غلط است. مردم فیلم و سریالی میخواهند که آنها را سرگرم کند، ملودرام باشد و تاثیر بگذارد. بهخدا «ستایش» مبتذل نیست، تاثیر میگذارد و سرگرم میکند.
* فیلمهایی که میفروشد، محصول فضای بسته تان است! فضا را باز کنید، این فیلمها عوض میشود.
*فیلمفارسی تا آخرین لحظه هم تماشاگر داشت.
* اینکه میگویند سینمای ایران در سال 56 فقط دو فیلم تولید کرده، اشتباه است. در آن سال 43 فیلم تولید شد. در سال 57 هم 30 فیلم تولید شد. تازه در آن وضعیت روزهای انقلاب سینماها تا 15 آبان هم باز بود و 17 فیلم هم به نمایش درآمد. این شکلی نیست، واقعیتها را مخدوش نکنیم. فیلمفارسی اگر تماشاگر نداشت، سرپا نمیماند. آن سینما زمانی ضربه خورد که عریانی سینمای ایتالیا را وارد فیلمهای ایرانی کرد. در چنین شرایطی آن حاشیه نشینان و افراد طبقات پایین که تماشاگران اصلی سینمای ایران بودند، به دلیل باورهایی که داشتند برخی صحنههای فیلمها را دوست نداشتند و از این سینما بدشان آمد.
*وقتی فیلم میفروشد و تماشاگر دارد، دیگر شما نمیتوانید به سازندگان آن بگویید چرا اینها را میسازند. مهم، دوست داشتن مردم است. اصلا اینکه ما سینما را تصفیه و تمیز کنیم، حرف غلطی است.
45302
نظر شما