یک چشم ما باید همواره به خارج باشد. به جریانهای جنگطلب و ستیزهجوی خارجی که سالها برای ویرانی ایران در کمین نشسته بودند و اخیراً با سر کار آمدن دونالد ترامپ این فرصت استثنایی را یافتهاند تا همگی با یکدیگر ائتلاف کنند و تمام قدرت و عزم خود را برای بیثباتسازی و ایجاد جنگ داخلی و زمینهسازی برای مداخلهٔ نظامی خارجی و دامن زدن به تجزیهطلبی و نابودی کشور ایران به شکلی که امروز میشناسیم، بهکار گیرند.
این یک واقعیت عینی و مشهود است. نه یک «تحلیل» است و نه یک «نظریهٔ توطئه» و نه به منظور «هراساندن» جامعه از حضور خیابانی است. هر کسی که در یک سال گذشته مُهرهچینیهای رئیسجمهوری جدید آمریکا در کاخ سفید و سازمانهای امنیتی و نهادهای سیاستگذاری مربوط به ایران در این کشور را رصد کرده باشد و ائتلافات نامتعارف منطقهای -مثل عربستان سعودی و اسرائیل- را مشاهده کرده باشد، و اخبار دیدارهای رسمی بین سیاستمداران آمریکایی و رهبران گروههای تروریستی ایرانی -مثل دیدارهای جان مککین و جان بلتون با مریم رجوی- را خوانده باشد، و اظهارات صریح و مستقیم خود سیاستمداران آمریکایی و اسرائیلی و عرب در مورد «کشاندن جنگ و آشوب در داخل شهرهای ایران» و سرمایهگذاری بر «تفرقهء قومی» را شنیده باشد و از تجربههای مشابه در کشورهای ویران شده، منطقه درس گرفته باشد، نمیتواند واقعیت این خطر را انکار کند.
کسانی که به اسم «کارشناس» و «تحلیلگر» و «فعال سیاسی» آگاهانه این واقعیت را انکار میکنند یا خطر آن را کمرنگ جلوه میدهند یا میکوشند تا با برچسبهای «مزدور» و «مامور» افرادی که در مورد آن هشدار میدهند را ساکت کنند، عموماً همان کسانی هستند که در تمام این سالها خود برای ایجاد بیثباتی و ناامنی در ایران فعالیت کردهاند و برای تقاضای وضع تحریمهای اقتصادی «فلجکننده» و مداخلهٔ نظامی قدرتهای خارجی در ایران به رهبران این کشورها نامه نوشتهاند و امضاء جمع کردهاند.
ما اگر میخواهیم نسبت به وقایع اخیر تحلیلی «جامع» و راهکاری موثر ارائه بدهیم، نمیتوانیم چشممان را بر روی شرایط بسیار حساس خودمان در منطقه و خطر مداخلهء خارجی و تکرار تجربهٔ تلخ برخی از کشورهای منطقه، ببندیم. امروز مسئولیت شهروندی و وظیفهٔ ملی هر کدام از ما آگاهی رساندن نسبت به این خطر و بازگرداندن آرامش به خیابانها و مقابلهٔ منطقی و فعالانه با تنشآفرینیها و تحرکات خشونتطلبان است.
چشم دیگرمان باید به داخل و مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور باشد. واقعیت این است که جامعهٔ ایران در تمام این سالها نسبت به عملکردهای نظام جمهوری اسلامی بسیار خطاپوش و صبور و با گذشت بوده. از محدودیت آزادیهای اجتماعی گرفته تا آزارهای خیابانی توسط ماموران انتظامی تا انحصاری کردن رسانهء ملی توسط یک تفکر خاص تا سرکوبهای سیاسی و اختلاسهایی که تعداد صفرهای ارقامشان قابل شمارش نیست، تا بیکفایتی در مدیریت اقتصادی و حفظ سلامت و کیفیت آب و هوا و محیط زیست و انواع و اقسام آزمون و خطاهای دیگری که جام صبر بخش بزرگی از جامعه را تا حدی لبریز کرده که با هر قطرهٔ نارضایتی سرریز میشود.
امروز مسئولین نظام موظفاند تا به دور از رقابتهای جناحی و بهرهبرداریهای سیاسی، تمام خواستههای جامعه را با دقت و به تمام و کمال بشنوند و برای رسیدگی به آنها طرحهای «ملی» و «فراجناحی» و «عملی» ارائه بدهند.
بخشی از خواستههای مشترک مردم مشخص است:
۱- ایجاد شفافیت کامل در تخصیص بودجههای دولتی و چگونه مصرف شدن هر ریال آن.
۲- ایجاد انضباط مالی در تمام نهادهای دولتی و غیردولتی که بودجهٔ خود را از بیتالمال دریافت میکنند.
۳- بازگرداندن پولهای سهمگینی که برخی از موسسات و سازمانهای غیردولتی بدون ارائهٔ گزارش از شیوهٔ مصرف آن دریافت مینمایند. صرف این پولها برای رفع مشکلات اقتصادی و تامین رفاه اجتماعی و رسیدگی به ضرورتهای زندگی مردم.
۳- تبدیل شدن رسانهٔ ملی به تریبون تمام طیفهای فکری جامعه و نه فقط یک تفکر و نگرش خاص. تا زمانی که تمام طیفهای جامعه سهمی از رسانهٔ ملی نداشته باشند و آن را متعلق به خود ندانند، منبع اطلاعات و اخبار و تحلیلهای آنها شبکههای خبری متعلق به دولتهای خارجی و شبکههای تلگرامی دروغپرداز و غیرمعتبر و شایعات خیابانی خواهد بود و نارضایتیهای خود را نیز در کف خیابانها بیان خواهند کرد.
۴- باز کردن فضای رسانهای، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور. بازگرداندن «اعتماد» جامعه به نظام سیاسی کشور، مستلزم «اعتماد» متقابل نظام به جامعه است. اگر نظام برخوردی غیرامنیتی و بالغانه و معتمدانه با جامعه داشته باشد، جامعه نیز خواستههای خود را به صورت منطقی و عقلانی و مسالمتآمیز بیان خواهد کرد. و متقابلاً اگر نطام مجال ابراز عقیده و فعالیت سیاسی و کار فرهنگی و خلاقیت هنری و نشاط اجتماعی را به شهروندان ندهد، شکاف بین جامعه و نظام هر روز وسیعتر و عمیقتر خواهد شد و شیرازهء امنیت و انسجام کشور روز به روز سستتر و آسیبپذیرتر خواهد گشت.
۵- رها ساختن فضای سیاسی و اجتماعی کشور از تفکر و عملکرد بیش از حد جناحی و دو قطبی و ترمیم زخمها و کینههای گذشته. بخش مهمی از التهاب امروز جامعه به دلیل عملکرد جناحهای سیاسی است که طول سالها توالی مدام به رهبران و شخصیتها و طرفداران یکدیگر انواع برچسبها و تهمتها و آسیبها را زدهاند و فضای جامعه را سرشار از حس خشم و کینه و انتقام و بیاعتمادی کردهاند و بخشی از جامعه را به طور کل نسبت به تمام جناحها و کلاً «سیاست» منزجر و منتفر نمودهاند. امروز زمان ترمیم اعتماد و بازگرداندن انسجام و تشویق به مشارکت عمومی در یک فضای سیاسی جدید فرا رسیده است.
اعتراضات خیابانی اخیر را باید همزمان از ۲ منظر مورد توجه قرار داد. غفلت از هر کدام از این زوایا خسارتهای جبرانناپذیری را برای امنیت و آینده کشور به دنبال خواهد داشت.
کد خبر 742759
نظر شما