روزنامه شهروند نوشت: یک زن گرفتار اسیدپاشی شده و روزهای سختی را در پیش دارد. او یک‌ماه گذشته را روی تخت بیمارستان سینای شهر تبریز گذرانده، صورتش را هنوز ندیده، شب‌ها مدام کابوس آن روز را می‌بیند و از بقیه می‌خواهد که صورتش را به او برگردانند.

 «معصومه جلیل پور» با حال روحی بسیار بد اما با حوصله پاسخ سوال‌ها را داد

چند سالتان است و تحصیلاتتان چیست؟
٢٦سالم است، متولد ‌سال ٧١ و دیپلم دارم.

با محمد از چه زمانی و کجا آشنا شدید؟

ما در اینستاگرام با هم آشنا شدیم. ارتباط خیلی زیادی نیز با هم نداشتیم، چون من سالن آرایشگاه داشتم و از صبح تا شب کار می‌کردم. قبل از این هم یک ازدواج ناموفق داشتم و چون همسرم خلافکار بود از او جدا شدم و دیگر هم قصد ازدواج نداشتم. محمد از اینستاگرام به من گیر داده بود و دست برنمی‌داشت، بعدش چندباری یکدیگر را دیدیم. در دو ماه آخر او ول‌کن نبود، آدرس سالنم را در اینستاگرام گذاشته بودم، او دیده بود و هر روز می‌آمد دم در آرایشگاه.

چه حرف‌هایی می‌زد؟

می‌گفت من خیلی دوستت دارم، خودم می‌آورم و می‌برمت، می‌خواهم با تو ازدواج کنم و این حرف‌ها. بعدش بین حرف‌هایش گفت که پدرش آشپزخانه تهیه موادمخدر دارد و... من هم قبلش به خانواده‌ام گفته بودم که او من را می‌خواهد و دست از سرم برنمی‌دارد.

مدت آشنایی‌تان چندماه شد؟

شش‌ماه بود که به من پیام می‌داد و دو ماه بود که بیشتر همدیگر را می‌دیدیم، آن هم به این دلیل که او ول‌کن نبود. همه از من سوال می‌کردند که او کیست و من هم می‌گفتم خواستگار است و داریم با هم آشنا می‌شویم. بعد او گفت پدرم خلافکار است، ولی من با او کاری ندارم و من هم باور کردم، تا این‌که یک‌ماه پیش به برادرم گفتم این پسر ول‌کن من نیست و می‌خواهد با من ازدواج کند و از او خواستم درباره‌اش تحقیق کنند، اما بعد متوجه شدم که هم‌محله‌ای‌های او گفته‌اند محمد از پدرش بدتر است، از همسرش جدا شده و قبل از آن به او خیانت کرده است. گفتند او زورگیر و خفت‌گیر است. یک‌روز قبل از این اتفاق او آمد دنبالم تا با هم حرف بزنیم.

یعنی دقیقا چه روزی؟

این اتفاق روز ٢٨ اسفند برای من افتاد و روز قبلش یعنی ٢٧اسفند آمد به دیدنم. من همین‌طوری با چادر پایین رفتم، چون نمی‌خواستم با او بیرون بروم. بهش گفتم محمد من نمی‌خواهم و نمی‌توانم با تو ازدواج کنم، چون یک‌بار در زندگی‌ام شکست خورده‌ام و نمی‌توانم این‌طوری ادامه دهم، دست از سرم بردار. همان‌جا به دو زن که فاحشه بودند، زنگ زد و بعدش به من گفت تو فکر کردی زن برای من کم است؟ دوروبرم پر است، اما من تو را دوست دارم و می‌خواهم با تو باشم. من هم گفتم اصلا از این به بعد به رویت هم نگاه نمی‌کنم، تو که الان جلوی من به زن‌های دیگر زنگ می‌زنی، بعد از ازدواج می‌خواهی چه کار کنی. البته این را بهانه آوردم، چون به دلیل خلافکار بودنش او را نمی‌خواستم. بعدش من را برگرداند خانه.

و بیست‌وهشتم اسفند ماجرا از کجاشروع شد؟

آن روز قرار بود با مادرم به بازار برویم. به مادرم گفتم من می‌روم پایین، بعد شما بیا. وقتی رفتم پایین دیدم دم در ایستاده، گفت یک لحظه بیا کارت دارم. من هم گفتم چه کارم داری؟ مگر من نگفتم که دوروبرم نیا و ولم کن، ولی خواهش کرد که بروم و جوابش را بدهم. من رفتم نزدیکتر ولی سوار ماشین نشدم، او در ماشین را باز کرد و از موهایم من را کشید داخل. خانه ما نزدیک بزرگراه پاسداران است، او من را به بزرگراه برد، یک دور هم زد و هی می‌گفت تو هرچی بخوای من همان می‌شوم و تو را به خدا من را ول نکن. من گفتم نه و دست از سرم بردار. بعد کنار بزرگراه ماشین را نگه داشت و یک قمه درآورد، موهایم را گرفت و گفت سرت را می‌برم. من تقلا کردم که قمه را به من نزند و در آخر قمه را زد به دستم و دو انگشتم را برید. من التماس می‌کردم که کاری با من نداشته باش و بعد قمه را انداخت و از زیر صندلی من یک بطری یک لیتری برداشت، صندلی‌ام را خواباند و روی سینه‌ام نشست. من اول فکر کردم آب است و فکر نمی‌کردم اسید باشد. او همه اسید را روی صورت و بدنم ریخت و با پایش من را بیرون ماشین پرت و فرار کرد. من حدود ٢٠دقیقه کنار اتوبان افتاده بودم و می‌سوختم. همه جایم می‌سوخت تا این‌که مردم کم‌کم جمع شدند و آب رویم ریختند. بعد هم به اورژانس زنگ زدند و من را به بیمارستان بردند. چشم‌هایم خیلی تار می‌دید و بدنم می‌سوخت. الان هم قیافه‌ام را کلا از دست داده‌ام. (گریه) مدام یاد این می‌افتم که اسید لباس‌هایم را سوزانده بود و من لخت کنار خیابان افتاده بودم، آبرویم رفت. همه جمع شده بودند و از من فیلم می‌گرفتند.

آن موقع که با او آشنا شده بودید، حس خودتان چطور بود؟ دوستش داشتید؟

او من را خیلی دوست داشت، ولی چون یک‌بار در زندگی‌ام شکست خورده بودم، نمی‌توانستم به هرکسی اعتماد کنم. چون او خیلی بهم محبت می‌کرد، بهش عادت کرده بودم، اما نه این‌طور که اگر نباشد بمیرم یا خیلی دوستش داشته باشم. او ول‌کن من نبود و مدام هم تهدیدم می‌کرد؛ مثلا من به شوخی به او می‌گفتم یک‌روز با تو نباشم چه کار می‌کنی و او هم می‌گفت بلایی سرت می‌آورم که هیچ‌کس به رویت نگاه هم نکند. من فکر می‌کردم شوخی می‌کند.
 
اصلا فکرش را هم نمی‌کردید که منظورش اسید باشد؟
اصلا فکرم هم به آن سمت نمی‌رفت، چون بعدش مدام می‌گفت من حاضرم بمیرم، ولی به پای تو سنگ هم نخورد. با این حرف‌هایی که می‌زد انتظارش را نداشتم که این کار را بکند.

از ماجرای دستگیری محمد خبری دارید؟ آن‌طور که اطلاع دارم الان در زندان تبریز است.

بله. آن روز که آمده بود بیمارستان و داد زده بود که می‌خواهم معصومه را بکشم و نمی‌خواهم زنده بماند، فرار کرده بود. قبلش هم زنگ زده بود به مادرم و گفته بود دخترت را کشتم، بروید پیدایش کنید. مادر من فشارخون و دیابت دارد و کم مانده بود سکته کند. بعدش آنها من را پیدا کردند. تا یکی دو روز بعدش او به برادرم زنگ می‌زد و تهدید می‌کرد، می‌گفت همه‌تان را می‌کشم تا این‌که خطش را ردیابی و دستگیرش کردند.

حستان الان نسبت به محمد چطور است؟ دلتان می‌خواهد مجازاتش کنید یا او را ببخشید؟

من آدمم، هیچ‌وقت آزارم به یک مورچه هم نرسیده است، هیچ‌وقت دلم نمی‌آید کسی را اذیت کنم. نمی‌توانم کسی را که سالم است و جان در بدن دارد، مجازات کنم. من فقط می‌خواهم با او قانونی برخورد شود، می‌خواهم عدالت
 اجرا شود.

خب قانون می‌گوید که او باید قصاص شود، یعنی کاری را که او با شما کرده، شما هم با او بکنید. این کار را انجام می‌دهید؟

نمی‌دانم، من الان به این فکر نمی‌کنم. هرشب کابوس و آن صحنه را در خواب می‌بینم و بیدار می‌شوم. چشم‌هایم را عمل کرده‌اند و فعلا نمی‌بینم. صورت، بدن و دست‌هایم نابود شده است. هنوز به این فکر نکرده‌ام که می‌توانم مثلا به صورت او اسید بپاشم یا نه.
  این مسلم است که نمی‌توانم او را ببخشم، قطعا نمی‌بخشم. بخشیدن من چه فایده‌ای دارد؟ چی را به من برمی‌گرداند؟ شما بیایید من را ببینید، هر روز من را می‌برند پوست از سروصورتم می‌کَنند و کلی درد می‌کشم. چی را می‌خواهد به من برگرداند؟

خواهرتان می‌گفتند قبل از این‌که این اتفاق برایتان بیفتد از صورتتان خیلی راضی بودید و حس خوبی به قیافه‌تان داشتید.

بله. عکس‌های قبل از اسیدپاشی را ببینید، من از صورتم راضی بودم، الان نه از موهای بلندم و نه پوست سروصورتم چیزی نمانده. قبل از این اتفاق خودم را در آینه نگاه می‌کردم و به خدا می‌گفتم شکرت که من آن‌قدر صورت قشنگی دارم.
  
از مسئولان دولتی یا قضائی درخواستی دارید؟
من فقط می‌خواهم عدالت اجرا ‌شود. من صورتم را می‌خواهم، می‌خواهم که صورتم را به من برگردانند. من نمی‌توانم اینطوری زندگی کنم. اگر من را ببینید می‌فهمید چه می‌گویم. می‌خواهم به وضعیتم رسیدگی کنند. این آقا هنوز زنگ می‌زند و تهدید می‌کند، می‌گوید من پول دارم و خانواده‌ام آشنا و پول دارند و فلان و بهمان می‌کنیم؛ ولی ما آنطوری نیستیم، ما یک خانواده ساده و معمولی هستیم. برادرم کارگر ساده است و من هم سالن آرایشگاه دارم که خرجمان را از آن درمی‌آوردیم. خانه‌مان کوچک و اجاره‌ای است. اگر عدالتی است باید برای من اجرا شود. هر روز گریه می‌کنم و دکترها آرامبخش می‌زنند. می‌گویند افسرده شده‌ام. هر دو روز یک‌بار من را به اتاق عمل می‌برند و پوستم را می‌سابند. پدرم درآمده است، هر روز می‌میرم و زنده می‌شوم. مادرم هر روز آب می‌شود.

پدرتان فوت کرده است؟

بله ٩‌سال پیش فوت کرد.

موقع ازدواج اولت چندسالت بود؟

١٦ساله بودم.

چرا آن‌قدر زود ازدواج کردید؟

اجباری بود. او دوست سربازی برادرم بود، بعد از این‌که پدرم فوت کرد به خانه‌مان رفت‌وآمد داشت و خواستگاری کرد. من رد کردم ولی چون برادرم اصرار کرد ازدواج کردیم. آنها نگذاشتند نامزد بمانیم، بعد از عقدمان رفته بودم خانه خواهرش که نگذاشتند به خانه برگردم. دیگر چندماه با او زندگی کردم تا این‌که فهمیدم خلافکار است و از او جدا شدم. او را هم دستگیر کردند و ١٢‌سال زندانی به او دادند.

45302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 768505

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 16
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • م ر GB ۰۳:۳۳ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    3 0
    چقدر هم این بیمار وحشی دوست داشت
  • بی نام A1 ۰۳:۳۴ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    5 2
    چرا قوانين ما در ارتباط با اسيد پاشي بازدارنده نيست ؟.چرا براي ان حکم اعدام تعيين نميکنن.؟فردي که قرباني اسيدپاشي ميشود زندگي از مرگ برايش بدتر است.
  • بی نام IR ۰۳:۴۸ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    10 0
    چی بگم؟ واقعا زبان قاصره از این همه خوی شیطانی و وحشی گری، الان مرگ هزاران بار بهتره برای این بدبخت چطور آدمیزاد به جایی میرسه که اینکار رو با همنوع خودش میکنه؟
  • بی نام A1 ۰۴:۰۶ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    1 0
    بیچاره از اول بختش سیاه بوده.......
  • بی نام A1 ۰۴:۲۲ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    4 2
    نمی دونم علاقه مردم این کشور به اجبار از کجا سرچشمه می گیره. ازدواج های اجباری، قرارهای تهدید آمیز و اجباری، صدمه دیدن از نافرمانی از خواسته های نا مشروع و اجباری و هزاران اجباری دیگه. از بالا تا پایین این مملکت همه دوست دارن مجبورت کنن.
  • مهدی A1 ۰۴:۲۳ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    6 0
    یه قانون بزارید برای این حیون صفت ها که به راحتی اسید نپاشن واقعا نه دینی مونده نه وجدانی تو این دنیا
  • میثم IR ۰۵:۴۳ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    3 0
    این جور آدما نباید ببخشیده بشن و باید همون کار رو باهاشون انجام بدن و اسید بریزن رو سر و بدنشون تا همون زجرها رو بکشن و درس عبرتی برای بقیه باشه...ولی متاسفانه دختران دلرحم هستند و می بخشند بنابراین حتی مجازات اعدام هم برای این مجرم ها هیچ گونه بازدارندگی برای بقیه جهت جلوگیری از اسیدپاشی به وجود نمی آورد.
  • محمدرضا A1 ۰۵:۴۵ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    1 3
    نظرش رو در مورد اینستاگرام و فیلترینگ هم میپرسیدید.
  • ایرانی A1 ۰۵:۵۲ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    5 1
    عجب هیولاهایی پیدا می شوند، چنین موجوداتی فقط سزاوار قصاص و مرگ هستند. بمیرم واسه چنین دختری که روزی 10 بار می میره و زنده میشه. من بهم ثابت شده کسانی که واسه ارتباط با کسی خیلی پافشاری می کنند با وجود نظر منفی طرف و رفتارهای غیر معقول از خود نشان می دهند در زمان جدایی چون تاب و توان جدایی را ندارند احتمال آن که دست به کارهای خطرناک بزنند بسیار زیاد است، خانم ها هم دقت کنند از دادن اطلاعات خصوصی مثل محل زندگی یا محل کار در فضای مجازی خودداری کنند و برای ارتباط با مردی، اول خوب تحقیق کنند و یا این که فرد مطمئنی آن مرد را به شما معرفی کند تا خدایی نکرده مثل این خواهر عزیزمان در چنگال چنین گرگ هایی گرفتار نشوید.
  • بی نام NL ۰۵:۵۹ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    1 2
    اینستاگرام الان میشه متهم اصلی... متهم ما و جهل ماست
  • منصور A1 ۰۶:۳۰ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    4 1
    جگرم سوخت. چه بر سر مردم امده؟ ان پسر را با باید تکه تکه بکنند، کمترین مجازاتش همین است.
  • بی نام IR ۰۶:۵۱ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    4 0
    قلبم درد گرفت لعنت به همچین ادم هایی باید تیکه تیکه اش کنن
  • فرهاد محمدی مجد A1 ۰۷:۰۵ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    3 0
    اعدام
  • بی نام A1 ۰۷:۱۴ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    6 0
    زندگی پر تنش و ناراحت کننده ای داشتید. متاسفانه در حق شما و زندگی تون بسیار جفا شده و شاید نتونید زیبایی گذشته رو بدست بیارید مطمئنم یه روز زندگی زیبایی رو برای خودتون خواهید ساخت
  • رضا A1 ۱۹:۳۷ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    2 0
    فقر فرهنگی...
  • ... A1 ۰۷:۱۰ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۲
    3 0
    مردک رذل وحشی..........