۰ نفر
۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۰۸:۰۴

چرا ایران علی‌رغم فرهنگ و ادبیات غنی و ریشه‌داری که دارد هنوز به توفیق چندانی در ترجمه کتابهایش دست پیدا نکرده است؟

 پیروزه روحانیون

اواخر فروردین ماه امسال در مراسم اختتامیه همایش بزرگ ایرانیان خارج از کشور «سیدمهدی مصطفوی»، مشاور فرهنگی رئیس‌جمهور و رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از گسترش نهضت ترجمه آثار نویسندگان و اندیشمندان ایرانی به‌خصوص رمان‌ها و کتاب‌های فرهنگی- تربیتی خبر داد و اعلام کرد تاکنون در این زمینه قدم‌های ارزشمندی برداشته شده است.

ترجمه آثار ادبی یکی از بهترین راه‌های گسترش فرهنگ ملل مختلف است، ضمن این‌که ناشران و نویسندگان برای معرفی خود و آثارشان به جهان همواره در صدد فراهم کردن زمینه‌هایی برای ترجمه این آثار به دیگر زبان‌ها و ورود آن‌ها به چرخه بازار جهانی فرهنگ هستند. اما چرا ایران علی‌رغم فرهنگ و ادبیات غنی و ریشه‌داری که دارد هنوز به توفیق چندانی در این عرصه دست پیدا نکرده است؟

 کاری که به بازار فروش نرسد، ترجمه نشده است
در سال‌های گذشته اقداماتی برای نشر آثار نویسندگان ایرانی در کشورهای دیگر انجام شد و در این میان ناشران کودک و نوجوان حضور موفق‌تری نسبت به دیگر ناشران داشتند. شاید دلیل این‌که کتاب‌های کودک و نوجوان (به‌خصوص کتاب‌های تصویری) حضور پررنگ‌تری در بازارهای جهانی دارند، تلاش‌های مؤسساتی مثل خانه ترجمه و افرادی چون مرحوم «حسین ابراهیمی الوند» برای معرفی کتاب‌های برگزیده کودک و نوجوان در نمایشگاه‌های بین‌المللی باشد.

طبق گفته «مصطفی رحماندوست» نویسنده کودک و نوجوان، به طور متوسط سالانه 2 یا 3 کتاب در حوزه کودک و نوجوان به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شود. او می‌گوید: «این سیستم که نویسندگان و ناشران خودشان آثار را به زبان‌های دیگر ترجمه و در کشورها توزیع کنند، اشتباه است. روندی که بیشتر کتاب‌ها برای ترجمه و انتشار در سطح بین‌المللی طی می‌کنند، به این صورت است که مؤسسات دولتی کتاب‌هایی را با رویکرد خاص (که بیشتر مذهبی هستند) ترجمه می‌کنند و رایزن‌های فرهنگی در سفارتخانه‌ها آن‌ها را توزیع می‌کنند و البته بیشتر این کتاب‌ها در سفارتخانه‌ها خاک می‌خورند، چون این مسیر از ابتدا اشتباه است.»

«مهدی غبرایی»، که ترجمه کتاب‌هایی مثل کوری، پرنده خارزار و هزار خورشیده تابان به زبان فارسی را در پرونده کاری خود دارد معتقد است: «همانطور که ما کتاب‌های غربی را انتخاب و به زبان فارسی ترجمه می‌کنیم، کتاب‌های ما هم باید در معرض گزینش مترجمان و ناشران دیگر کشورها قرار گیرد و آن‌ها با توجه به ویژگی‌ها و جذابیت‌های کتاب برایشان و اوضاع سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مخاطبانشان آثار را انتخاب کنند و به زبان خودشان ترجمه کنند.»

«فریده خلعتبری»، مدیر انتشارات شباویز هم دو مسیر بر سر راه ترجمه و انتشار آثار ایرانی می‌بیند و می‌گوید: «سازمان‌ها و ناشران دولتی با بودجه خاصی که در اختیار دارند، کتاب‌هایشان را ترجمه می‌کنند و چون دولتی هستند از امکانات سفارتخانه‌ها برای توزیع آن‌ها استفاده می‌کنند که البته این توزیع محدود به افرادی است که با سفارتخانه‌ها در ارتباط هستند. این مسیر طبعاً نمی‌تواند به گسترش فرهنگ ایرانی در کشورهای دیگر کمکی کند چون آثار نه مسیر متداولی را طی می‌کند و نه مخاطب عمومی دارد.» او راه دیگر انتشار آثار ایرانی در کشورهای مختلف را قانع کردن ناشران خارجی برای ترجمه و توزیع کتاب‌ها می‌داند: «ناشر خارجی باید قانع شود که با کتاب درخور توجه و شایسته‌ای روبه‌رو است و در آن‌صورت کپی‌رایت کتاب را می‌گیرد و ترجمه می‌کند و توزیع بین‌المللی کتاب به دست او می‌افتد. به این‌ترتیب نام ایران در بازارهای جهانی شنیده می‌شوند و مخاطبان با نام نویسنده ایرانی آشنا می‌شوند. اما نباید فراموش کرد که این راه سخت و هزینه‌بر است.»

 دولت فقط از آثار خاص حمایت می‌کند
یکی از مشکلاتی که مسیر ترجمه آثار ایرانی را ناهموار می‌کند، بالا بودن هزینه‌های معرفی کتاب‌ها در عرصه بین‌المللی است. ناشران برای شرکت در نمایشگاه‌های جهانی باید به کشورهای مختلف سفر کنند، یا از مسؤولان فرهنگی و ناشران کشورهای دیگر دعوت کنند تا به کشورمان بیایند و یا اینکه کتاب‌هایشان را در آژانس‌های بین‌المللی کتاب معرفی کنند و همه این‌ها هزینه‌های زیادی دارد که کمک دولت را می‌طلبد. از سویی مدیران فرهنگی در دوره‌های مختلف با توجه به سیاست‌های حاکم بر دولت نگاه و عملکرد خاصی نسبت به ترجمه آثار ایرانی داشته‌اند و با توجه به سلیقه دولت حاکم از آثار خاصی حمایت می‌کنند. این باعث می‌شود تنها ناشران معدودی بتوانند آثارشان را به مخاطبان جهانی معرفی کنند. رحماندوست در این‌باره می‌گوید: «دولت هزینه معرفی بسیاری از آثار را نمی‌پردازد و در داخل کشور هم نشست‌های بین‌المللی قابل‌توجهی برای معرفی کتاب‌های ایرانی نداریم؛ بنابراین بیشتر مواقع یا خود آژانس‌ها کتاب‌های ایرانی را پیدا می‌کنند و یا از ارتباطات شخصی نویسندگان و ناشران با ناشرهای دیگر کشورها، کتاب‌ها ترجمه و توزیع شده‌اند.»

در بسیاری از کشورها مثل دانمارک، بلژیک و ترکیه که مثل ایران مرزهای جغرافیایی زبانشان محدود است، برای مترجمان و ناشرانی که کتاب‌هایشان را در کشورهای دیگر منتشر کنند، امتیازهای ویژه‌ای قائلند؛ مثلاً از ناشران خارجی برای سفر به کشورشان دعوت می‌کنند، هزینه ترجمه را می‌پردازند و با جوایز و پاداش‌هایی ناشران خارجی را تشویق به ترجمه و نشر آثارشان می‌کنند. اما بسیاری از ناشران ایرانی که تجربه تعامل با ناشران خارجی را داشته‌اند، از جمله فریده خلعتبری، مدیر انتشارات شباویز معتقدند دولت ایران به آثاری که به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شوند، بها نمی‌دهد. خلعتبری می‌گوید: «در ایران به ناشران خصوصی می‌گویند شما هنری ندارید که با پول ناشر خارجی کتاب‌های ایرانی را منتشر می‌کنید، مؤسسات دولتی با هزینه‌ خودشان آثارشان را ترجمه و توزیع می‌کنند. زمانی قرار بود کتاب‌های ترجمه شده مورد حمایت دولت قرار بگیرد ولی متأسفانه تا امروز هیچ نوع حمایت و تشویقی از ناشر خصوصی صورت نگرفته است و هر حمایتی که انجام می‌شود مختص ناشران دولتی و کتاب‌هایی با موضوعات خاص است.»

از سوی دیگر مهدی غبرایی، با اشاره به این‌که موانع و سدهای بازدارنده بسیاری در مسیر ترجمه آثار ایرانی به دیگر زبان‌ها وجود دارد، دو عامل سانسور و کپی‌رایت را در صعب شدن این مسیر مؤثر می‌داند و می‌گوید: «بهتر است دولت به جای این‌که انتشار آثار را سرپرستی کند، با کمک به ناشران و نویسندگان راه‌گشای نشر آثار ایرانی باشد و زمینه‌های قانونی را برای تحقق این امر فراهم کند. وقتی ما هنوز با مشکل سانسور و ممیزی مواجه هستیم و از سوی دیگر کپی‌رایت در کشورمان به رسمیت شناخته نمی‌شود، به انتشار آثاری که فرهنگ ایرانی را گسترش می‌دهند نمی‌توان چندان امیدوار بود.»

 باید حرف جهانی داشته باشیم
زبان فارسی مرز جغرافیایی محدودی دارد و این امر باعث می‌شود کار ترجمه کمتر و سخت‌تر انجام شود. کشورهای کمی هستند که مترجمانی برای ترجمه آثار فارسی داشته باشند. رحماندوست ترجمه آثار توسط مترجمان ایرانی را یکی دیگر از علت‌های عدم توفیق آثار ادبی در سطح جهانی می‌داند و می‌گوید: «مترجمان ایرانی از واژه‌ها بر اساس ترجمه بومی استفاده می‌کنند نه زبان بین‌المللی و این باعث می‌شود گاه با ترجمه‌های خنده‌داری مواجه شویم.»

اما خلعتبری خلاف این عقیده را دارد و می‌گوید: «به نظر من بهتر است نویسندگان و شاعران خودشان آثارشان را ترجمه کنند یا در روند ترجمه حضور داشته باشند چون در بیشتر مواقع به خاطر ایهام و چند معنایی عبارات و کلمات فارسی ترجمه واژه به واژه جواب نمی‌دهد و نویسنده باید مفهوم مورد نظرش را با واژگان مترادف در زبان دیگر منتقل کند.» او بهترین راه برای حل این مشکل را ترجمه کتاب به یک زبان بین‌المللی مثل انگلیسی توسط مترجمی که به هر دو زبان مبدأ و مقصد کاملاً مسلط باشد می‌داند.

از سوی دیگر عده‌ای از نویسندگان و مترجمان معتقدند بسیاری از رمان‌ها و اشعار فارسی قابلیت ترجمه را ندارند چون موضوعاتشان آن‌قدر بومی است که هیچ جذابیتی برای مخاطبان خارجی ندارد. تهوری مدیر روابط‌عمومی انتشارات ققنوس، از جمله این افراد است و می‌گوید: «مشکل ما این است که بیشتر اطلاعات بومی و ایرانی قابل ترجمه نیستند. ما داستان‌هایی داریم که به عنوان شاهکارهای ادبی ایران محسوب می‌شوند اما موضوعات آن‌ها بسیار بومی است و از موضوع گذشته، زبان و ادبیات آن‌ها هم کاملاً بومی است تا آن‌جا که حتی مخاطب فارسی‌زبان امروزی هم گاهی به واژه‌نامه نیاز پیدا می‌کند. برای ترجمه چنین کتاب‌هایی باید یک تیم مترجم حرفه‌ای حضور داشته باشند.»

غبرایی با اشاره به این‌که حرف‌ها و موضوعات ابدی و ازلی انسان دایره بزرگ اما محدودی را شامل می‌شود می‌گوید: «همه انسان‌ها و از جمله انسان‌های کشور ما با این موضوعات درگیر هستند بنابراین آن‌چه نویسندگان ما می‌نویسند مسلماً قابلیت جهانی شدن دارند. ما بخشی از بومی‌ترین داستان‌ها را در ادبیات آمریکای لاتین می‌بینیم و همه بر گسترش و انتشار این آثار واقفیم. اگر بومی بودن موضوعات داستان‌ها مانعی بر سر جهانی شدن آن‌ها بود ادبیات آمریکای لاتین جهانی نمی‌شد.» او در ادامه می‌گوید: «کشور ما بیشتر از بسیاری کشورهای دیگر در معرض حوادث است و نویسندگان ما حرف‌های تازه‌ای برای گفتن دارند. اگر زمینه برای انتشار آثار ایرانی فراهم شود، کتاب‌ها مستعد پذیرش از طرف مخاطبان دیگر کشورها هستند.»

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 8045

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 0 =