مبنای شرعی حکم تبعید از آیه ۳۳ سوره مائده گرفته شده است و البته در سیره پیامبر و امام علی علیه اسلام هم آمده است. مواردی هم که برای آن این حکم را صادر میکنند حدود ۲۰ مورد است که در ۴ دسته میتوان آنها را دستهبندی کرد: قتل و خونریزی، جرایم مخلِّ امنیت و سلامت جامعه، جرایم مرتبط با دولت اسلامی، فحشا.
طبیعتاً قاضی این دادگاه جرم این فرد را با یکی از این ۲۰ مورد منطبق کرده است که این حکم را داده است. شاید درگیری او با مامور قانون را مصداق اخلال در امنیت و سلامت جامعه دانسته است. اینها در ارتباط با چیزی که توجه من را جلب کرد اهمیت چندانی ندارد. برای من محل تبعید، یعنی زاهدان مهم بود. سال پیش گذر من به زاهدان افتاد. کیلومترها دورتر از پایتخت. مردمانی نجیب و صبور، در شهری کاملا محروم. این حس دورافتادگی و این حس نادیده گرفته شدن را به وضوح میشد آنجا دید. وقتی این حکم قضایی را دیدم بیاختیار یاد مردمان آن شهر افتادم و در توئیتر نوشتم که «اگر اهل زاهدان بودید با شنیدن این حکم چه حسی به شما دست میداد؟»
زیر این مطلب در توئیتر، همکار محترم خانم مرجان لقایی خبرنگار روزنامه شرق نوشتند که تبعید اتفاقا برای مردم آن منطقه بسیار مفید خواهد بود. این پاسخ به گفتوگوی مفصلی مجازی منتهی شد و متنی که در ادامه میآید ادله ایشان در دفاع از مجازات تبعید است. البته با این توضیح که من صرفاً جملات را از حالت محاوره به حالت نگارشی تغییر دادهام:
سلام آقای روحانی عزیز، من خیلی خلاصه سعی کردم توضیح بدهم موضوع تبعید چی است و چه آثار مثبتی برای آن مکان جغرافیایی که تبعید در آن اتفاق میافتد، میتواند داشته باشد. البته یک مشکل بزرگ در حکم تبعیدهایی که در ایران صادر میشود وجود دارد و آن هم اینکه مثل همه کارهای دیگر درست و حساب شده انجام نمیشود.
تبعید از جمله مجازاتهایی است که در زمره مجازاتهای جایگزین محسوب میشود. جرمشناسانی که مدافع تبعید هستند میگویند که این مجازات هم به آزادی شهروندی احترام میگذارد و هم باعث میشود که فرد در محیطی خارج از محلی که جرم واقع شده قرار بگیرد و تحت تاثیر محیط دست به عمل خلاف سابق نزند. معمولا تبعید برای مخالفان سیاسی استفاده میشد. مجرمان سیاسی از نظر حکومتها به شهرهایی فرستاده میشوند که مردم با نگرش سیاسی فرد تبعیدی همخوانی ندارند.
اما برای جرایم دیگری مثل جرایم جنسی هم از تبعید استفاده میشود. چرا که اولا قصد بر این است که افرادی که چنین جرایمی مرتکب میشوند در شهری که مرتکب جرم شدهاند نباشند و آثار منفی جرم از بین برود و به فراموشی سپرده شود و ثانیا کسانی که مرتکب جرایم جنسی میشوند تحت تاثیر محیطهای سنتی با فرهنگهای بسته قرار بگیرند و آرام آرام رفتار مجرمانه آنها درست بشود. این افراد برای اینکه هراس از ارتکاب جرم دوباره پیش نیاید باید هر روز خودشان را به پلیس معرفی کنند. ضمن اینکه در شهرهای کوچک فرصت شغلهای محلی زیاد است و از آنجایی که افراد به خواست خودشان کمتر به این محلها میروند، بنابراین یک فرصت شغلی برای فرد مجرم ایجاد میشود.
افرادی که مرتکب جرایمی مثل قاچاق مواد مخدر میشوند هیچ وقت به شهرهای مرزی فرستاده نمیشوند چون شهرهای مرزی بستر مناسبی برای این افراد هست. اما جرایم جنسی در شهرهای مذهبی و سنتی آمار بسیار پایینی دارد، پس بستر ارتکاب جرم در آن محلها کمتر است و مجرمین این جرائم را به این شهرها میفرستند.
بعضی وقتها تبعید با کار اجباری همراه است. تبعیدیها موظف به کار کردن در کارخانهها، کشاورزی، ساختمانسازی و... میشوند که همین مسئله باعث آبادانی آن منطقه میشود.
توجه داشته باشید، جرائمی که جنبه عمومی برجنبه خصوصی غلبه دارد، معمولا در زمره جرائمی قرار میگیرد که مجازات تبعید بعد از زندان برایش در نظر گرفته میشود و معمولا شهرهای خلوت برای تبعید در نظر گرفته میشود. مثلا نمیشود فردی را به تهران یا اصفهان تبعید کرد، چون شهرهایی هستند که امکانات زیادی دارند. جمیعت هم زیاد و ناهمگون است بنابراین جای مناسبی برای این افراد نیست. جغرافیا، همگونی جمعیتی ، بسته بودن فرهنگ، پایین بودن آمار جرم و کمرونقی اقتصادی از ویژگیهای محلی باید باشد که برای تبعید در نظر گرفته میشود تا منافعی هم به مردم منطقه برساند.
مثلا تبعید شدن آقای مصدق به احمدآباد. دلیل اصلی انتخاب احمدآباد خلوتی بسیار زیاد آنجا بود. جمعیتی نبود تا دور مصدق جمع بشوند. مقصود من مقایسه مجرمین جنسی و مواد مخدر با زندانیان عقیدتی نیست، مسئله نشان دادن بد نبودن تبعید است.
بنابراین اگر بخواهم به عدد دربیاورم باید بگویم، هدف و دلایل تبعید
یک فرد اینهاست:
۱- جذب جامعه سالم شدن و جامعه پذیر شدن فرد
۲- حضور فرد در محیطی
که ارتکاب مجدد آن جرم و بسترهایش فراهم نباشد
۳- آبادانی بیشتر با
به راه انداختن کسب و کار توسط این افراد
۴- از بین بردن آثار منفی جرم در منطقه جغرافیایی
که مجرم مرتکب آن شده هست
این مجموعه سخنان و ادله
خانم لقایی بود که حاوی نکاتی بود که برای خود من هم تازگی داشت، اما با این وجود، همچنان معتقدم همین که زاهدان به عنوان مرکز یکی از وسیعترین استانهای ایران به
عنوان یک منطقه محروم شناخته میشود که میتوان برخی از مجرمین را به آنجا تبعید
کرد دردناک است و چنین حکمی نوعی اعتراف به محرومیت نیز هست و اگر من اهل زاهدان
بودم حس خوبی از این حکم به من منتقل نمیشد.
ایکاش شاهد روزی باشیم که زاهدان و
همه شهرهای ایران رونق و آبادانی لازم را داشته باشند.
نظر شما