مطرح شدن اصناف، طبقههای مختلف اجتماعی و لهجهها در آثار سینمایی و تلویزیونی همگی واکنشهایی را به همراه دارد. در مورد لهجه فلات مرکزی ایران از جمله یزد، شیراز، اصفهان و مشهد هیچ وقت اعتراضی از سوی افراد ساکن در آن نمیدیدیم، اما گویا این طیف نیز به صف معترضان پیوستهاند. گویا این طیف با مواجهه اعتراض افراد دیگر به این تتیجه رسیدهاند که وقتی سایرین معترض هستند چرا آنان چنین نکنند؟
نکتهای که در مورد نقد شغلها و یا شوخی با لهجهها وجود دارد این است که نمیتوان دوره افتاد و همه را توجیه کرد که اجازه دهید با لهجه شما شوخی کنیم و یا شغل شما رو مورد انتقاد قرار دهیم. مسئله مهم این است که در مقطعی فقط تمدنهای حاشیهای ایران نسبت به این ماجرا حساسیت نشان میدادند، اما در سالهای اخیر میبینیم تمدنهای مرکزی این «گربه» نیز حساسیتهایی نسبت به این مسائل یافتهاند و واکنش نشان میدهند.
ما با پدیدهای سروکار داریم که دلایل متعددی را میتوان برای آن در نظر گرفت.
یک: چندی است شاهد رواج اخلاق قبیلهای در میان مردم هستیم. در این شرایط تعهد نسبت به قبیله نسبت به سایر مسائل بالاترین میزان اهمیت را دارد. در این نوع تفکر نمیتواند فرد محق به حقوق خود دست پیدا کند بلکه باید منافع قبیله تامین شود و در هر حالتی حق با قبیله است.
دو: همه این واکنشها اهمیت رسانهای همانند تلویزیون را بیش از پیش به نمایش میگذارد. فراگیری این رسانه به میزانی شده که وقتی مجموعهای پخش میکند همه افرادی که به نوعی مورد توجه مجموعه قرار گرفتهاند نسبت به آن واکنش میدهند و این اتفاق نمیافتد مگر اینکه رسانه پخشکننده مجموعه جایگاهی ویژه در میان تماشاگران داشته باشد.
سه: خیلی از طبقات و گروههای اجتماعی فکر میکنند تا وقتی بعضی گروهها نقدپذیر نیستند و نباید نقد شوند، این حق را برای خود قائل میشوند که نقدی هم در مورد آنان صورت نگیرد. اگر در تلویزیون با همه گروهها شوخی میشد آنگاه کسی نمیتوانست نسبت به این مسئله معترض شود چون همه در یک جایگاه قرار داشتند.
اینها واقعیتی است که امروز در جامعه ما دیده میشود و به نظر میرسد سال به سال وضعیت در این زمینه بدتر از قبل میشود. در سال 1372 داریوش کاردان برنامه طنزی در تلویزیون داشت که با گویش عربی شوخی میکرد. از یک دوست عرب زبان پرسیدم این شوخیها موجب رنجش شما نمیشود؟ او پاسخ داد عربها از این مسئله بسیار هم استقبال کردهاند و آن را میپسندند. متاسفانه جامعه ما به مسیری میرود که ظرفیتها برای پذیرش این نوع شوخیها پایین آمده و افراد تاب پذیرش آن را ندارند.
تصور میکنم حتی در این مورد نمیتوان کار فرهنگی کرد، فقط خود تلویزیون باید با انتخاب گروهی محقق و کارشناس در این زمینه کاری رسانه و روانشناسانه انجام دهد.
نظر شما