روزنامه کیهان نوشت:

عباس عبدی در گفت وگو با یکی از سایت های ضد انقلاب درباره حوادث روز عاشورا و بیانیه موسوی پس از این حوادث گفت: بیانیه ها و محتوای آن یک بحث است و واقعیت جاری در خیابان، بحث دیگر. وقتی مسئولیت پدیده ای به دوش فرد یا افرادی می افتد طبعاً باید تلازم مسئولیت و پاسخگویی را رعایت کنند. واقعیت این است که باید مسئولیت خود را در برابر حضور خیابانی مشخص نمود. اگر این حضور مورد تأیید نبود باید صریحاً گفته می شد و اگر موضع بی طرفی نسبت به آن وجود داشت، این نیز باید بیان می شد. آقای موسوی برای حضور در آن راهپیمایی دعوت نکرد. این که بعداً قدردانی شود متفاوت است با پذیرش مسئولیت اصل حضور. بعداً هم از همان بیانیه آقای موسوی عدول شد و این در گفته سرکار خانم رهنورد آمد. این عقب نشینی تأثیر منفی داشت زیرا پیامی که از سوی ساخت سیاسی دریافت شد این بود که نمی توان بر این گونه موضوع گیری ها حساب باز کرد.
عبدی همچنین با انتقاد از آشفتگی در شعارها و مواضع فتنه گران اظهار داشت: شعارها و مطالبات به طور روشن از 13 آبان به بعد دچار یک گسیختگی و بی برنامگی شد و در نهایت به تظاهرات قم و عاشورا کشیده شد. البته قبل از 13 آبان هم علایمی از این روند دیده می شد، اما در این روز وجه غالب شعارهای خیابانی این ویژگی را بخود گرفت. سطح شعارها به گونه ای شد که رهبران جنبش نه خواهان آن بودند و نه قادر به دفاع از آن بودند و کل ماجرا را تغییر ماهیت داد.

همچنین شعارهایی نیز مطرح شد که کاملاً روشن بود که انحرافی است. برای مثال مرگ بر روسیه از عجیب ترین شعارها بود، جنبشی که قرار بود شعار مرگ بر این و آن را ندهد و خواهان حرکت مسالمت آمیز و غیر خشونت آمیز باشد، یک باره شعار مرگ بر روسیه را سر می دهد که اصولاً معلوم نیست روسیه این وسط چه کاری کرده است که باید مستحق این شعار باشد؟

اینکه ما به دلایل متعددی که حق هم هست از سیاست های روسیه بدمان می آید، یک بحث است اما مگر روسیه حامی دولت ایران است که مرگ بر آن سر می دهند. به همین دلیل هم خیلی زود این شعار فراموش و حذف شد، اما چگونه ممکن است که یک شعار تا این حد بی پایه در یک روز همگانی و سپس محو شود؟ آیا این شواهد برای حساسیت نشان دادن کافی نبود؟ اما چه تصمیماتی باید گرفته می شد؟ هرکس (بدون قید می گویم) که می خواست و فکر می کرد اینگونه حضور خیابانی به نحوی در جهت تأیید ایده ها و سیاست ها و برنامه های اوست، باید یا کل جریان را می پذیرفت، یا اینکه فوراً در برابر رادیکال شدن شعارها و نیز منحرف شدن شعارها (هر دو مورد مهم بود) موضع گیری صریح و قاطع ابراز می کرد. اما ما عادت کرده ایم که سواری مجانی بگیریم و این در سیاست عقلایی، شدنی نیست.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 87888

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 14 =