-
اگر زیاد بخندی!
تئاتردیگر کمتر کسی باور دارد که زیاد خندیدن، عاقبت خوشی ندارد اما خیلی هم نمیشود این خرافه را مردود فرض کرد بخصوص اگر کسی ضمن تماشای نمایش «بیانیه کمسیون صندلی» خندیده باشد! آریا گازر نویسنده و کارگردان این نمایش، شما را در مواجه با آدمهایی قرار میدهد که در یکی از روزهای سال ۱۳۹۹، در شهری که احتمالا تهران است و اگر تهران نباشد حتما جایی در ایران است، برای اعتراض به یک کیوسک پلیس مراجعه کردهاند.
-
«مذاکرات» معادلات فرهنگی برخی را بههمریخته است!
تلویزیونبرخی مجموعههای فرهنگی کشور اعم از صداوسیما، شهرداری، سازمان تبلیغات، حوزههای علمیه و حتی برخی هنرمندان که از ایدئولوژی تبلیغاتی یک جناح خاص پیروی میکردند و بیمحابا و بدون تحلیل عمیق، هر روز به آتشافروزی و کینهورزی خود میافزودند با شروع مذاکرات که از قضا مورد تأیید نظر رهبری قرار گرفته، معادلات فعالیتهایشان بههمریخته و توجیه درستی برای پیروانشان ندارند به همین دلیل اخیراً گافهای متعدد در صداوسیما و سایر رسانههای وابسته به آنان که بهزعم من «جریان جلوتر از حاکمیت و رهبری» هستند میبینیم!
-
رسانه جریانساز ضلع سوم میز مذاکره
رسانهاول. یک پرسش: چرا ترامپ و تیم همکار او رسانهها را در هر مذاکرهای دور میز مذاکره میبییند تا غایب میز مذاکره؟ برای پاسخ به این پرسش باید برویم سراغ تئوری «فضای عمومی هابرماس».
-
خاموشی مرد صلح
مدیریت فرهنگینرمی و لطافت در زندگیاش موج میزد. ویژگیهای گوناگونی در او آمیخته شده بودند؛ گویی طبیعت میتوانست رویاروی جهانیان بایستد و فریاد زند: این است انسان (شکسپیر).
-
سعدی نماینده خرد و سخن ایران است
ادبیاتاول اردیبهشت ماه جلالی به یاد و نام شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی مزین شده است. حکیم، ادیب و شاعر نامدار ایرانی که آفاق جهان از شعر و اندیشهاش فرهمند و آحاد آدمیان از حکمت و سخنش بهرهمند. بزرگ مردی که بر آمده از توجه عمیقش به اسلام ناب، سعی وافر در رونق بخشیدن به اخلاق جهان شمول داشت.
-
سارتر کوچک: یوسا، غول ادبیات آمریکای لاتین
ادبیات۱. ماریو بارگاس یوسا، برندهٔ جایزهٔ نوبل و یکی از سه غول سترگ ادبیات آمریکای لاتین، درکنار گابریل گارسیا مارکز و کارلوس فوئنتس بود. مسیر فکری و سیاسی او، همانند بیشتر رفقا و معاصرانش، به عنوان یک مارکسیست با حمایت از انقلاب کوبا و جنبشهای الهامگرفته از آن و در مدار آن آغاز شد و به عنوان یک لیبرال و سرسختترین نویسنده و روشنفکر منتقد کاسترو پایان یافت.
-
«ذرات آشوب» تجسمی هنرمندانه از نبرد روح جمعی است
تئاتر«تئاتر، وقتی در خدمت روایتِ تاریخِ ستمدیدگان باشد، دیگر صرفاً یک اجرا نیست؛ یک تهدید است.»
-
«پایتخت هفتم» اثری منسجم و عمیق
تلویزیون«پایتخت هفتم» با متن عمیق و کارگردانی حرفهای، توانست دل اکثریت تماشاگر ایرانی را جذب خود کند.
-
مردی گمشده در کلمات، زنی با جنینی خاکستر شده؛ بازیابی خود «روی خط صفر»
سینماعصر پنجشنبه گذشته در سالن کوچک ساختمان شماره ۲۲، فیلم «روی خط صفر» اکران شد؛ خصوصی و محدود، با حضور جمعی از میهمانان که کیانوش عیاری، کارگردان برجسته سینمای ایران، یکی از آنان بود.
-
تئوری بازیها شرط موفقیت در مذاکرات
رسانهیکم) از زمانی که علم ریاضیات توامان پا به میدان «روابط بینالملل» و «سیاست بینالملل» گذاشت؛ جهان و سیاستمداران بزرگ دریافتند که همیشه کاربرد خشونت، کارساز نیست.همیشه هم «بازی با حاصل جمع صفر» به توافقهای پایدار منجر نمیشود. این بود که بازی برد- برد با «حاصل جمع غیر صفر» به میان آمد و پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه در دوران جنگ سرد، بسیاری از مناسبات قدرت در روابط بینالملل را شکل داد.توسعه و مدلهای اجرای توسعه را نیز دگرگون کرد و «منافع» پایه مبنایی بازی برد- برد شد.
-
هسته ارتباطی این مذاکره؛ کاهش ریسک
رسانهیکم) اصل مطلب این است که ما در بسیاری از موارد - به جز انرژی هستهای - «حق مسلم» داشتهایم و الان هم داریم؛ منتها نباید در انرژی هستهای محدود میماند.
-
یادگار دو دوست/ به مناسبت سالگرد رفتن کیومرث پوراحمد
سینماو مولانا شمس را گفت پس زخمهایمان چه؟ او پاسخ داد: نور از محل آنان وارد میشود. من دو رفیق عجیب داشتم که در مهربانی با من رفیقشان هرگز کم نگذاشتند، و خبر رفتن هر دوی شان را در دو زمان متفاوت روی یک صندلی، در محل دفتری که در حوزه هنری برای کارهای خیریه به امانت و لطف به ما داده شده شنیدم و در هر دو شنیدن برای منی که از نوجوانی به شنیدن خبر رفتنهای ناگهانی خوبان عادت بدی پیدا کرده ام شوک بدجور بود.
-
تلاشی موفق برای تصویر کردن یک مفهوم عمیق
سینما«رها» فیلم قابل قبول و موفقی است و نکتهای که از ابتدا جلب توجه میکند تلاش تمامی عوامل این فیلم برای به تصویر کشیدن یک مفهوم عمیق است. در الفبای علم اقتصاد که معمولا در همان ترمهای اول به دانشجویان اقتصاد آموزش داده میشود، تاثیر تورم است که فراتر از تاثیرات صرف اقتصادی است.
-
نامهها؛ از فرصت تا فرجام
رسانهیکم) از میان نامههایی که در تاریخ از فرصت به تهدید تبدیل شد؛ شاخصترینش. «نامه چنگیزخان مغول» به ملک محمد خوارزمشاهی بود. نامهای با زبان دیپلماسی و با هدف دوستی برای توسعه تجارت و بازرگانی آن عهد. نامهای که به فرجام بدی انجامید؛ بسیار بد. آموزهها و یا همان تجربهها - چه تاریخی چه معاصر - درسهای خاص خودشان را دارند. با این تفاوت که در هر شرایطی، همان تجربه، البته میتواند درس متفاوتی را گوشزد کند. از قضا، به همین دلیل دیری است تجربهها را استاتیک و ایستا قلمداد نمیکنند و داینامیک و سیال میدانند؛ به دلیل همان درسهای متفاوتش.
-
«تنابنده» با «پایتخت» تلویزیون را نجات داد!
تلویزیونمحسن تنابنده " با " پایتخت " نشاط و شادابی را به آرمغان آورد و فضای تلویزیون را از تلخی و ناکامی نجات داد! و صد البته جامعه فعلی را !!
-
امامجمعه نیشابور و آن کارشناس مذهبی معماری نمیدانند و چند نکته دیگر درباره آن «هوشنگ»
تجسمیحجتالاسلام رباطی، کارشناس مذهبی سخنی گفته است مبنی بر اینکه «هوشنگ» نامی آمده خیابان فرهنگ نیشابور را به شکلی طراحی کرده تا امامزاده محروق در سایه خیام قرار بگیرد و... البته دلیل اصلی حرف آقایان رباطی و سید قاسم یعقوبی امامجمعه نیشابور، آن است که مردم در حیاط آرامگاه خیام ساعت تحویل سال جمع شدند و لحظاتی را خوش بودند و شاید شعاری هم دادند، وگرنه سیحون و خیام بهانه هستند.
-
قرار در بیقراری، نوروز مفصل است
مدیریت فرهنگی*ایران سرزمین بی قراری و بحرانهاست، در تمامی عرصهها، از طبیعی تا همه حوزهها. در طول تاریخ هیچ روزگاری نبوده که ایران در بحران نبوده باشد. ایران سرزمینی بیقرار است.
-
ای بهار! اندوهگینی چرا؟
رسانهیکم) دلت بهار میخواهد؛ میدانم این را. تو هم نمیگفتی میدانستم من. منتها نمیدانم چرا خود همان بهار، لبخند نمیزند دیگر؛ امید ندارد و امید هم نمیدهد لابد.این روزهای ما، وصف بهار اندوهگین است. راستی چرا واقعاً؟ از بهار پرسیدم؛ پاسخش میخکوبم کرد؛ گفت: «من در ایران و این سرزمین بهاری، وقتی بهاری را نمیبینم؛ چه انتظاری دارید که من لبخند بزنم؟ اندوهگین هم نباشم تازه».دیدم درست میگوید؛ به خود آمدم؛ قدری تأمل به من آموخت که بهار با طبیعت، بهار میشود؛ میروید و لبخند میزند؛ سپس آهنگین و به هنگام، به رقص در میآید. نیک دریافتم ایران، همواره طبیعتی سرزنده و بانشاط داشته و حالا ندارد؛ من هم به بهار حق دادم که نخندد...
-
در سوگ فقدان مهدی مسعودشاهی
سینمابسم الله الرحمن الرحیم در سوگ فقدان مهدی مسعودشاهی چه ضرور است کشی رنج وداعم بیدل! میروم من به مقامی که تو هم میآیی اگرچه همگان از آن خداییم و مسافران مسیر خدا؛ اگرچه هر لحظه و آن، به انحاء و الحان گوناگون، جرس فریاد میدارد که بربندید محملها؛ اما دو عارضه هست که سفر شیرین مسافر را به کام بازماندگان تلخ میکند.
-
منتظریم بشود همچنان
رسانهیکم) برآمدن اندکی امید: سالی که سپری شد، «انتظارها» همپای «برآمدن امیدها»، برآورده نشد و نشد آنچه باید. چالش، اما در یک کلمه بود: «پویش فهم». بازخوانی آنچه گذشت، گیر کردن در «فهم بدیهیات» بود. منافع ملی، بدیهیترین امری است که دوگونه و دوگانه امید و انتظار را در خود جمع دارد و ما چه کردیم جز ضربه زدن به آن امید و این انتظار. امیدها برای حل بنبست ارتباطی جامعه از افایتیاف و فیلترینگ گرفته تا اقتصاد تحت تحریم، و قفلهایی که بر پای سیاست خارجی ایران بسته شده و آن دوگونه انتظار و امید را هم بسته است تا هیچ کدام برنکشد؛ مبادا نفسی تازه شود لابد.
-
خانهای در بهشت
تلویزیونهوالحق الملک المبین وَیَبقَی وَجهُ رَبِّکَ ذوالجَلالِ وَالاِکرام
-
به بهانه انتشار کتاب مانگا «زخم و جنون»
مانگا خوانی در بهار
کتاببه خوبی به یاد دارم اولین کتابی که مادرم برای من هدیه خرید "ماجراهای تن تن و میلو" بود. ۱۰ یا ۱۱ ساله بودم، غرق در لذت شدم و با شوق و ذوق فراوان بیدرنگ خواندن کتاب را شروع کردم. تمام صفحه، پر از نقاشی های رنگی شبیه به کاریکاتور بود، مادرم می گفت اسم این نوع کتاب ها که همراه با نوشته، نقاشی های زیبای مربوط به متن دارند، کتاب مصور است. داستان در مورد یک خبرنگار جسور و ماجراجوی بلژیکی به نام تن تن و سگ وفادارش میلو بود. خواندن آن کتاب زیاد سخت نبود، نوشته ها کوتاه بود و در کنار نقاشی قرار داشتند و به همین دلیل، سریع پیش می رفت. من به شدت به خواندن کتاب علاقه مند شدم و چندین بار آن را خواندم.
-
موزه سینما؛ چراغی که با تلاش روشن ماند، اما…
سینماموزه سینمای ایران، یک بنای تاریخی یا مجموعهای از اسناد و اشیای قدیمی نیست و حافظه زنده هنر هفتم در این سرزمین است. این موزه همچون آئینهای تمامنما، بازتابدهنده شکوه، افتخارات و میراث فرهنگی سینمای ایران است؛ گنجینهای بیبدیل که یادگارهای ارزشمند نسلهای مختلف سینماگران این مرز و بوم را در خود جای داده است.
-
درد نوشتهای برای رئیسجمهوری آمریکا آقای ترامپ
ادبیاتشب گذشته خوابم نمیبرد. مثل خیلی شبهای دیگر به شنیدههایم فکر میکردم. حرفهای زیادی که هفتههای گذشته آقای ترامپ در باره ایران بیان کرده بود. گاهی فکر میکردم میشود به گفتههای ایشان دلخوش کرد؟ به خودم میگفتم: "نه! نمیشود! " کسی که میخواهد گفتگو کند طرف مقابل را تهدید نمیکند. خودش را در موضع قدرت و مقابل را ضعیف نمیداند. تصمیم جدی برای حل مشکلات داشته باشد مجدد به سراغ تحریمها نمیرود. تحریمهای ظالمانه و بیدلیل. این چه لذتی است برای رسیدن به هدفهای خودمان ملتی را آزار دهیم؟ زندگی مردم بهزحمت و سختی بیافتد! مردم بیپناه و بیگناه کجای ماجرا هستند؟!
-
ای بخارا شاد باش و دیر زی
ادبیاتپنج شنبه ۱۶ اسفند شب علی دهباشی به عنوان یکی از برنامه های جشن تصویر سال برگزار شد شب علی دهباشی مراسم تقدیر از شخصیتی است که چند دهه یک تنه با تیمی محدود بیش از هشتصد برنامه در بزرگداشت مفاخر هنر و ادبیات و فرهنگ ایران و همچنین مناسبتهای فرهنگی برگزار کرده و شب بخارا را به یک برند معتبر در عرصه فرهنگ و هنر کشور تبدیل کرده است.
-
رؤیای آمریکایی ترامپ برای جهان، دکتر جکیل یا مستر هاید شدن؟
مدیریت فرهنگیوقتی سخنان تحقیرآمیز ترامپ و معاون تازه به دوران رسیدهاش ونس در کاخ سفید از دید دوربین رسانهها به جهان مخابره شد. همگان ترامپ را در هیبت مردی همانند مارتین لوترکینگ یا مادر ترزا دیدند که برای صلح جهانی دل میسوزاند و زلنسکی را برای کشتهشدن این همه انسان بیگناه در جنگ با پوتین مورد سرزنش قرار میداد.
-
سینمای ایران و هویت مستقل زنان: از مهرجویی تا بنیاعتماد
سینما«مادران و دختران این سرزمین»، عبارتی که نشاندهنده زنانی است که هویتشان در جامعه یا به فرزند کسی بودن گره خورده یا به مادر بودن، در حالی که حلقه مفقوده این زنجیره، هویت مستقل زنان است. سینما بهعنوان یکی از بسترهای مهم رسانهای، تأثیر بسزایی در شکلگیری و تحول نگرش مخاطبان دارد. این هنر میتواند ضمن انسجامبخشی به ذهنیت افراد، بازنمایی جدیدی از جایگاه زنان ارائه دهد.
-
از اهدای اسکار به انیمیشن ایرانی نباید به سادگی گذشت
سینمااهدا جایزه اسکار به جوانان ایرانی برای یک انیمیشن، اتفاق بزرگ و حائز اهمیتی برای فرهنگ و هنر سرزمین ایران است که نباید بهسادگی از آن گذشت!
-
صندلی داغ «اشتراکی»
تئاترماجرا این نیست که دو خانواده، با هم یک خانه اجاره کردهاند و به صورت اشتراکی در آن زندگی میکنند. این فقط شروع نمایش «اشتراکی» است و یک بهانه برای شرح موقعیت و شرایط آدمهایی که بضاعت مالی اندکی دارند، سخت زندگی میکنند و روزگارشان خوش نیست. البته شرح این شرایط دشوار، تقریبا تا پایان نمایش طول میکشد و در پایان است که پرسش اساسی و بنیادین نمایش مطرح میشود؛ کمی قبل از اینکه تماشاگر، سالن استاد سمندریان را ترک کند و به زندگی عادی و روزمرگیهایش بازگردد.
-
جای خالیِ «سایه»
ادبیاتهوشنگ ابتهاجِ عزیز اگر بود، امروز ۹۷ ساله میشد…