اما این مسئول که همانند بسیاری از مسئولین فعلی مملکت خود را صاحب منصب مهمی میدید، آفتابهها را بر اساس نوع و جنس و حتی نزدیک یا دور از دسترس بودن طبقهبندی و از هم مجزا کرده بود تا کسانی که هراز گاهی سبیل او را چرب میکردند و یا در پایان سال عیدی بیشتری به او میدادند، از امکانات بهتر و یا بیشتری برخوردار باشند به همین خاطر آفتابههای زیباتر و در این اواخر آفتابههای پلاستیکی را به سبب سبکتر بودن در کنار دست و بال خود برای این افراد رزرو می کرد و به سایر مشتریها و یا بچه شاگردهای بازار اجازه نمیداد آنها را بردارند و هشدار میداد که «این نه، از اونا بردار».
در مواقعی هم که مشتری وضوخانه خودش شأن خودش را میدانست و سر به زیر به طرف یکی از آفتابههای مسی دور از دسترس میرفت، برای اینکه حکمرانیاش را ثابت کند بدون دلیل میگفت «این نه» و یکی دیگر را نشان میداد که «اون».
هفته گذشته که مجوز ساترا برای تبلیغات محیطی سریال «بامداد خمار» را دیدم که در آن بی هیچ دلیل منطقی و شاید تنها به دلیل انتقاد کارگردان و تهیه کننده سریال در پرونده سریال «سووشون»، ذکر نام این دو نفر و یا حتی تاریخ دقیق شروع سریال منع شده بود، یاد همان آفتابه دار مسجد شاه افتادم که بالاخره باید سایر کارگردان ها و تهیه کنندگان هم بدانند اگر هم برای صداوسیما کار نمیکنند، همچنان سایه نظارت این سازمان عریض و طویل بر فرهنگ و هنر این مملکت پایدار است و هر منتقدی از این سازمان یا اتباعش، محاکمه محکوم و ممنوع التصویر میشود حتی اگر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد.
۵۹۵۹





نظر شما