رعایت حداقل‌ها

این همه نفرت در زمانی به ما تحمیل شد که انقلاب جوان ایران موفق شده بود نظام پادشاهی را در هزارة سوم خود به زیر کشد و حکومت مردم را در بستری از دین الهی - این بار با گرایش اجتماعی - بر پا سازد.

جنگ یک بحران است. دهانی دارد گشاد که برای بلعیدن هر آنچه که تبدیل به آتش شود، بازِ باز است. جنگ دستانی دارد به وسعت گورستان‌ها و چشمانی دارد سرد که به هزاران دل داغ خورده می‌نگرد. پاهای سنگین جنگ روی کمر اقتصاد می‌ایستد. با هر خنده‌ای صدها سقف را ویران می‌کند. دنیای کودکان را می‌دزدد و رنگ سیاه خود را به صورت همه گُل‌ها می‌کشد. جنگ کلمه‌ای است که هنوز در همسایگی وبا، قحطی، جراحت، تیفوس و ویرانی زندگی می‌کند.
این همه نفرت در زمانی به ما تحمیل شد که انقلاب جوان ایران موفق شده بود نظام پادشاهی را در هزارة سوم خود به زیر کشد و حکومت مردم را در بستری از دین الهی - این بار با گرایش اجتماعی - بر پا سازد. این همه بدی در زمانی به ما تحمیل شد که انقلاب در حال تقسیم شادی خود با ملت‌های دیگر بود و در حال هدیه کلید طلایی آزادی به کشورهای مسلمان.
جنگ، این دیو تنوره‌کش به سراغ‌مان آمد و انقلاب چاره‌ای جز کشیدن صفی بلند از آدم‌ها در برابر آن نداشت. نام کوچک همة این آدم‌ها «ایمان»‌ بود. نام خانوادگی همه این آدم‌ها «ایران» بود. دفاعِ انقلاب شروع شد. این دفاع جانانه پیش چشم همه فرشته‌ها آغاز شد تا یک بار دیگر رمز و راز خلقت فاش گردد؛ تا یک بار دیگر به سؤال بزرگ کروبیان پاسخ داده شود. آدم‌های این صف توانستند همه نقشه‌های بندگی را که پیش از این در کتاب‌ها کشیده شده بود اجرا کنند. آنان توانستند راه عبودیت را که پیش از این به رفتار زاهدان ریاکار و زبان عارفان فلج محدود بود، طی کنند. آنان گفتند در آستانه دوهزارمین سال گمراهی میلادی هنوز مرواریدهای اصل را می‌توان درون صدف آفرینش پیدا کرد. آنان گفتند پس از چهارده قرن انشعاب و خودبینی، کسانی هستند که به وصیت غار حرا عمل کنند. آنان گفتند در این بتکده اختراعات نگاهی هم به صاحب ستون‌های آسمان بکنید.
نسل ما این دفاع را دید و گفته‌های این آدم‌ها را شنید. تقدیر تاریخ، این بخش از نمایش خلقت را پیش چشم ما گذاشت. ما اقبال بزرگ آدم‌هایی که نام کوچک‌شان «ایمان» بود دیدیم. رفیق خدا شدند. ما بخت رشک‌انگیز آدم‌هایی که نام خانوادگی‌شان «ایران» بود دیدیم. آبروی تاریخ شدند.
ما شاهد عینی این همه رازگشایی بودیم. و اکنون با سه دهه فاصله به تماشای آن نشسته‌ایم؛ از پس غبار زمان. نگاه می‌کنیم؛ با تنگ کردن چشم و سایبان کردن دست. می‌دانیم که زمان می‌گذرد و این غبار را آن قدر غلیظ می‌کند که دیگر تماشایی در کار نباشد. می‌دانیم که این صف بلند ایمانی در ایران ما دیگر کشیده نخواهد شد. در آینده‌ای نه چندان دور ما خواهیم بود و ته مانده یک یاد عزیز که اطرافش را ده‌ها سؤال خاردار گرفته است. این آینده ترسناک در راه است، اما ما نمی‌ترسیم. ما آن قدر جسور شده‌ایم که از اینکه پاسخی برای آینده نداشته باشیم وحشتی نداریم. می‌دانید چرا؟ برای اینکه آداب تماشای رازگشایی‌های خداوند را رعایت نمی‌کنیم. مگر نه اینکه ما برای تماشای کعبه آداب داریم؟ برای زیارت مرقدهای امامان نیز؟ برای دیدار پدر و مادر و دوست همچنین؟ آیا می‌شود آن آدم‌های ایمانی را تماشا کرد، نام برد، یاد کرد، ولی بدون آداب؟ تماشای رازگشایی‌های خداوند آداب می‌خواهد.
کمِ آن، احترام و ادب است. کمترش منتسب نکردن خودِ «بودار»مان است به آن آدم‌های معطر. کمترینش پل نساختن از نام آنان برای عبور است. ما این حداقل‌ها را رعایت نکرده‌ایم و نمی‌کنیم. اگر امروز هستند کسانی که دفاع ما را با آن جنگ تحمیلی نفرت‌انگیز جابه‌جا می‌بینند و ویرانی، مرگ و گسترش گورستان‌ها را به جای رونق بندگی، عبودیت و تجلی زلال انسانیت می‌گیرند، از همین جسارت پدید آمده و نداشتن آداب است.
این زیبایی را باید تقدیس کرد. فراتر از احترام است. باید مقدس شمرد. با کدام حق می‌توانیم دفاع ملت ایران را وسیله ابراز وجود خود کنیم؟ با کدام جسارت می‌توانیم آن را ابزار سلیقه‌های سیاسی خود قرار دهیم؟
ما جنگ نکرده‌ایم که امروز وارث نفرت و بدی باشیم. ما دفاع کرده‌ایم و وارث رازگشایی خلقت الهی هستیم. کسی جز احترام و ادب حق دیگری به گردن این دفاع ندارد.
کسانی که شجاعت ابزارسازی از مظاهر دفاع ایران را دارند، در حال غلیظ کردن غبار زمان هستند. اینان چشم دیدن ارثیه‌ای عزیز را از آینده خواهند گرفت و نفرت جنگ را به جای عزت دفاع خواهند نشاند.
بیایید مواظب امروزمان باشیم تا مقابل پرسش فردا بی‌پاسخ نمانیم.

این مطلب، پیش از این در مجله مهر، در تاریخ 29 شهریور 82، شماره 16 منتشر شده است. 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 313973

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 4 =