او مبدع تشکیل کمیته نمایندگان فرزند شهید در مجلس هشتم است که خود ریاست آن را بر عهده دارد و 9 تن از نمایندگان دیگر مجلس همچون علی مطهری نماینده تهران، محمدرضا دستغیب نماینده شیراز، گروسی نماینده شهریار و لاله افتخاری نماینده تهران در آن عضویت دارند.
مشروح گفتوگو با وی را در ادامه میخوانید:
ترور شهید مفتح یکی از سلسله ترورهایی بود که از سوی گروه فرقان انجام شد. به نظر شما انگیزه آنان از ترور پدرتان چه بود؟
گروه فرقان میخواستند بازوان اصلی انقلاب و نزدیکان حضرت امام را از بین ببرند تا از این طریق ضربههای مهلکی بر نظام جمهوری اسلامی وارد کنند.از آنجایی که شهیدان مطهری و مفتح افراد مدیر و روشنبینی بودهاند؛ توسط گروه فرقان مورد سوءقصد واقع شدند. یکی از آقایان خدمت حضرت امام خمینی (ره)رسیده و عرض داشته که روحانیون نمیتوانند مدیریت خوبی روی امور داشته باشند که امام ادعای ایشان را نپذیرفته و به وی گفته است که مفتح را ببینید که چگونه در دانشکده الهیات، امور را به نحو احسن مدیریت می کند. یعنی اینکه حضرت امام خمینی(ره) مدیریت شهید مفتح(ره) را قبول داشتند و آن را به دیگران توصیه میکردند. گروه فرقان میدانست مطهری و مفتح مدیر و روشنبین بودند؛ نقشهای کشید تا این دو بازوی انفلاب را قطع کند. لذا ابتدا در بهارسال 1358 استاد مطهری و در 27 آذر همان سال شهید مفتح(ره) را ترور کردند. من معتقدم گروه فرقان میخواست که انقلاب را از نیروهایی که میتوانستند خدمت بیشتری به مردم کنند محروم سازد.
البته گروه فرقان به هیچکدام از اهدافش نرسید. ما شهادت را عاملی برای پیشرفت نهضت میدانیم و معتقدیم که شهادت مطهری و مفتح نه تنها جلوی پیشرفت نهضت خمینی(ره) را نگرفتند؛ بلکه آن را بارورتر نیز ساخت و حتی امام خمینی(ره) نیز طی پیامی اعلام کردند که این کوردلان فکر میکنند که با این کارها نهضت از حرکت باز میایستد در حالیکه این خونها باعث شکوفایی بیشتر این انقلاب خواهد شد.
شهید مفتح از چه زمانی به دنبال ایجاد وحدت میان حوزه و دانشگاه بودند؟
از همان ابتدا رد پای بحث وحدت حوزه و دانشگاه در زندگی ایشان مشهود است به طوری که سلسله مقالاتی را با عنوان «مسجد و دانشگاه» در مجله مکتب اسلام منتشر کردند؛ همچنین با همکاری شهید بهشتی دبیرستان «دین و دانش» را در قم تاسیس کردند.
شهید مفتح در دانشگاه نیز حضور فعال داشت. ایشان به عنوان شخصیتی که دارای مدرک دکترا از دانشگاه بود و در حوزه نیز درس خوانده بودند مسائل هر دو حوزه را به خوبی میشناختند و خودشان نیز سمبل این وحدت بودند. ایشان به عنوان یک شخصیت دانشگاهی و حوزوی در دانشگاه به شهادت رسیدند و عمامه ایشان غرق خون شد.
آیت الله مفتح به عنوان مبدع ایجاد پیوند میان حوزه و دانشگاه، نگاهی متفاوت از روحانیون هم عصر خود داشتند. چه چیز سبب شد که ایشان چنین نگاهی به وحدت حوزه و دانشگاه داشته باشند؟
شهید مفتح با توجه به بینش روشن و عمیقی که نسبت به جامعه داشتند، شاهد بودند که دانشگاه در دوران رژیم پهلوی به مرکزی برای انحراف عقاید دینی جوانان مبدل شده است. ایشان برخلاف بسیاری از روحانیون همعصر خود که به این دلیل با دانشگاه قهر کرده و به آن پشتکردند؛ وظیفه خود دانستند که به دانشگاه وارد شوند و از نزدیک با فضای دانشگاه آشنا شوند. هدف ایشان این بود که جوانانی که با اعتقادات پاک و از خانوادههای متدین وارد دانشگاه میشوند را به سمت آموزههای دینی جلب کنند و در مقابل سیاستهای دین زدایی رژیم پهلوی به صورت فعال وارد عمل شده و با آن مبارزه کنند.
به این ترتیب میتوان گفت که یکی از اهداف ایشان از پیوند حوزه و دانشگاه، اسلامی کردن محیط دانشگاهها بوده است.
بله. البته فضای دانشگاهها حداقلی تر از این بود. هدف اصلی ایشان این بود که دانشجویان را از دام دینزدایی نجات دهند. از همین روی بود که شهید مفتح علی رغم آنکه یک عالم بزرگ حوزه و مدرس فلسفه بودند؛ به عنوان یک دانشجوی فلسفه وارد دانشگاه شده و تا بالاترین مدارج علمی را طی کردند. این در حالی بود که تعلیمات دانشگاهی چیزی به معلومات علمی ایشان اضافه نمیکرد. اما ایشان چون میخواستند که از نزدیک با مسائل دانشگاه و دانشجو آشنا شوند، این حرکت را در راستای هدف خود، بهترین راه میدانستند.
اما این حرکت ایشان با انتقادات بسیاری از سوی حوزویان هم عصرشان همراه شد. ریشه این انتقادات در چه بود؟
بسیاری از افرادی که با دید کوتاه به مسائل مینگریستند، به این اقدام استاد بزرگ حوزه با دید انتقاد نگریستند. آنها معترض این بودند که ایشان حوزه را رها کردند و به دانشگاه رفتند. آنها درک کاملی از استدلالات و مبانی روشن بینی شهید مفتح نداشتند. به همین دلیل هم در جلسات مختلف حوزه نسبت به اقدامات ایشان گلایه میشد. اما ایشان احساس تکلیف میکردند که به وحدت حوزه و دانشگاه بپردازند. درحالیکه تحت فشار زیادی از طرف برخی افراد حوزه بودند و از سوی دیگر هم مخالفت شدیدی از سوی رژیم طاغوت با اقدامات ایشان میشد. چرا که ایشان مهمترین کار رژیم را هدف قرار داده بودندو با آن مقابله میکردند. اما علیرغم تمامی این فشارها ایشان مقاومت کردند و به حمدالله در نزدیک شدن دو قشر دانشجو و روحانی و توسعه تفکر حضرت امام (ره) مبنی بر وحدت حوزه و دانشگاه، نقش مهمی را ایفا نمودند.
البته هنوز هم گاهی انتقاداتی نسبت به ایجاد وحدت میان حوزه و دانشگاه وجود دارد. کما اینکه برخی حوزویان، دانشگاهیان را لائیک و لیبرال و بیدین میخوانند و متقابلا برخی دانشگاهیان نیز حوزویان را بسته اندیش و متحجر میدانند. به نظر شما جنس انتقادات و مخالفتها به وحدت حوزه و دانشگاه از آن زمان تا کنون چه تفاوتی کرده است؟
مطمئنا جنس انتقادات امروز با آن زمان متفاوت است. انتقادات حوزه در آن زمان ناشی از تحجر برخی از روحانیون بود که تحلیل روشنی از شرایط نداشتند اما انتقادات امروز اینگونه نیست. امروزه دلسوزان نظام معتقدند که باید ارتباط میان حوزه و دانشگاه تقویت شود. البته جدایی دین از سیاست و همچنین اسلام بدون روحانیت را مطرح میکنند. زمانه و افراد عوض شدهاند؛ از این رو ادبیات نیز عوض شده است؛ اما هدف افرادی که قصد تفرقهافکنی دارند، همان هدف است و این هدف وجود دارد. به نظر من این افراد با آرمانهای انقلاب اسلامی آشنایی ندارند. این در حالی است که وحدت حوزه و دانشگاه بسیاری از شبهه افکنیهای دشمنان را مختل خواهد کرد.
نظر شما