نزهت بادی: نوشته هفته پیش به فیلم «پنهان» ساخته میشائیل هانکه میپرداخت و با وجودی که از پربینندهترین مطالب سایت بود، اما نمیدانم چرا نظرات زیادی نگذاشته بودید. قرارمان را که یادتان نرفته است؟ شرکت شما در این بازی است که میتواند آن را جذاب کند.
این بار میخواهم شما را به تماشای یک موزیکال قدیمی دعوت کنم که محبوبیت عجیبی دارد. فقط کافیست نگاهی به جوایز پرشمار و فروش بیسابقه آن بیندازید تا باورتان شود چطور یک فیلم میتواند قلبهای جهان را تسخیر کند. هرچند هنوز هم بعد از گذشت این همه سال همچنان یکی از ده فیلم موزیکال برتر جهان به حساب میآید و چیزی از جذابیت آن کم نشده است.
البته بسیاری از منتقدان در زمان اکران فیلم آن را زیادی دلپذیر، شیرین و سانتیمانتال توصیف کردند، اما ریچارد راجرز که روی موسیقی و ترانههای فیلم کار کرده، جمله محشری دارد که میگوید «اعتقاد راسخ دارم هر کس که گاهی نتواند نسبت به بچهها، وطن و طبیعت احساساتی شود، به طرز غمانگیزی مالیخولیایی است».
فکرش را بکنید این فیلم چنان محبوبیتی داشته که وقتی پالین کیل همان منتقد جنجالی که به جریانسازی و ایجاد موج درباره فیلمها معروف بود، درمورد فیلم نقدی منفی نوشت، ارسال صدها نامه اعتراضآمیز به دفتر مجله مک کالز باعث اخراج او شد.
شاید یکی از مهمترین دلایل ماندگاری فیلم در این است که یک داستان رویاگونه درباره دنیایی است که دیگر وجود ندارد. انگار این راهبه بازیگوش با آن گیتار جادوییاش از وسط قصههای پریان به میان ما آمده تا با آوازهایش معجزه کند و کودکی محبوس درونمان را آزاد سازد.
جولی اندروز با آن صورت معصوم و چشمهای آبی و مهربانش بیش از آنکه یک زن زیبا باشد، به یک کودک شیطان و دوستداشتنی میماند که میتواند چیزهای غمانگیز و نگرانکننده زندگی را به موضوعاتی شیرین و مطلوب تبدیل کند. فقط خدا میداند در این دورانی که همه چیز به ناامیدی وحشتناکی منتهی میشود چقدر به آدمهایی باروحیه و منشاندروز نیاز داریم.
یکی از زیباترین صحنههای فیلم جایی است که نیمهشب بچهها از ترس رعد و برق به اتاق اندروز پناه میبرند و همگی در تختخوابش جمع میشوند و با هم آوازی با این مضمون را میخوانند که «وقتی غمگینم، چیزهای دلخواهم را به یاد میآورم تا احساس بدم را فراموش کنم». کدام زنی را دیدهاید که تختخوابش جای بازی و شیطنت بچهها باشد؟
اندروز در یکی از آوازهایش میخواند که «من باید در دوره حسرتبار کودکی یا جوانی خود کار نیکی کرده باشم که چنین پاداش خوبی گرفتم». آدم احساس میکند لابد ما هم در گذشته کار خوبی کردهایم که تماشای چنین فیلمی نصیبمان شده است. هیچ چیز بدتر از این نیست که حسرت دیدن بعضی از فیلمها بر دلمان بماند، فیلمهایی که میتوانند زندگی را با همه سختیها و رنجهایش به تجربهای دوستداشتنی تبدیل کنند.
با این کدها و نشانههایی که در اختیارتان گذاشتم باید خیلی راحت اسم فیلم را حدس بزنید وگرنه حسابی ناامیدم میکنید.
نظر شما