نزهت بادی: فیلم هفته پیش «بندر مهآلود» ساخته مارسل کارنه بود که یکی از دوستان لطف کرده و خواندن پروندهای که درباره آن در مجله فیلمنگار کار کردم، پیشنهاد داده بود. امیدوارم بتوانید مطالب بهدردبخوری در آن بیابید.
این بار می خواهیم به فیلمسازی بپردازیم که فراتر از فیلمهایش به یک پدیده فرهنگی تبدیل شده است، به طوری که میتوانیم بخشی از دغدغههای نسلمان را در آثار او ببینیم. یک خوره فیلم که در ابتدا او را به دزدی از آثار بزرگان سینما متهم میکردند، اما یکدفعه چنان اسمش بر سر زبانها افتاد که الان پیدا کردن صحنههای ارجاعی به فیلمهای دیگر در آثارش یکی ار بهترین تفریحات فیلمبازهاست.
مهمترین نشانههایی که میتواند سینمای او را به یادتان بیاورد وراجیهای ظاهرا بیمعنا، خشونت کمیک، شخصیتهای عجیب و غریب، درهمآمیزی ژانرها، تغییر لحنهای ناگهانی و از همه مهمتر بازیگوشی در فرم داستان است.
اثری که برای این هفته انتخاب کردم فیلمی است که به قول حمیدرضا صدر، راه سینما با آن عوض شد. این فیلم کولاژی غافلگیرکننده از خردهداستانهایی است که با درهمریختگی زمان و مکانی در روایت از دل پیشپاافتادهترین موضوعات جاری در فرهنگ عامه، جواب متناقضترین مسائل زندگی را درمیآورد.
در این فیلم با یکی از جذابترین زوجهای خلافکاری روبرو هستیم که تابحال در عمرمان دیدهایم، دو تا آدم کلهخراب که میتوانند از هر چیزی در زندگیشان لذت ببرند، از حرفهای پرت و پلا زدن تا کشتن آدمها همراه با موعظه و شوخی.
اما در پایان فیلم یکی از تبهکاران که آنقدر دیوانه ماجراجویی است که برای درک یک اتفاق غیرعادی در زندگیش حاضر است تا آخر دنیا برود، درست در یک صبح آفتابی در یک کافیشاپ قبل از شلیک به قربانیش احساس میکند که دیگر از این کار لذت نمیبرد، چون میبیند آیاتی که از کتاب مقدس برای تفریح با قربانیانش میخواند بیشتر درباره خود اوست. پس تصمیم میگیرد دنبال لذتهای جدیدی در زندگیش بگردد و طبیعی است اولین چیزی که به ذهنش میرسد خوردن صبحانه است.
این فیلمساز اعجوبه فیلمی پر از خون، کشتار و خشونت نشانمان میدهد تا در این لحظه درخشان پایانی که به یک جواهر نایاب در سینما میماند، یک فرمول مهم برای بهتر زندگی کردن به ما یاد بدهد، اینکه هر چیزی که نمیگذارد از زندگیت لذت ببری، آن را بریز دور.
شاید باورش سخت باشد که یک آدمکش حرفهای پس از سالها زندگی جنایتکارانه فقط با همین دلیل ساده به رستگاری برسد ولی فقط کافیست این فرمول را امتحان کنید تا باورتان شود که حتی ایمان واقعی از دل لذت بردن از زندگی به دست میآید.
اصلا اگر لذتی را که این فیلمساز جنجالی از فیلمسازی میبرد بر روی پرده در حال فوران می بینیم، به این دلیل است که فکر نمیکنم به هیچ کس به اندازه او موقع فیلم ساختن خوش بگذرد. میدانم که خیلی زود سر و کله طرفداران استاد پیدا میشود و این صفحه را پیامباران میکنند، پس دست به کار شوید.
ت
نظر شما