روزنامه اطلاعات دوشنبه یازدهم دی ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت:
ساعت یک بعد از نیمه شب گذشته ژاندارم موتورسیکلت سوار جاده قم در کیلومتر 56 در نزدیکی یک پل اتومبیلی را دید که متوقف است و مردی زنی را کشانکشان به زیر چرخهای آن میبرد.
ژاندارم به سرعت خود را به اتومبیل رسانید و دید جوانی پیرزنی را در جلو اتومبیل متوقف کرده و می خواهد با ضربه جک اتومبیل او را بکشد.
ژاندارم جوان را گرفت و چون او مقاومت می کرد به او دستبند زد و با بیسیم موتورسیکلت خود از پاشگاه مجاور کمک خواست. چند دقیقه بعد عدهای مأمور دیگر رسیدند و جوان را به پاسگاه بردند.
دخترش را می خواستم ولی...
او در بازجویی گفت اسم من احمد است و این زن زرینتاج نام دارد و خاله منست. من سالها است که عاشق دختر او هستم و با وجود اینکه دختر نیز مرا دوست می دارد خالهام با ازدواج ما مخالف است. چون او در یکی از دهات نزدیک دوستی دارد و گاهی به اینجا می آید امشب وی را با خود آوردم تا او را بکشم و سپس زیر اتومبیل بگذارم و فرار کنم. بدیهی است وقتی مأمورین رسیدند تصور میکنند که با اتومبیل تصادف کرده و مرده است. من هم پس از برگزاری مجلس ختم او با دخترش ازدواج می کنم!
زرینتاج در بازجویی گفت احمد پسر عیاشی است به این جهت دخترم را به او نمی دهم. تا اینکه امشب نزد من آمد و گفت می خواهم به قم بروم اگر بیایی شما را هم میبرم چون مدتی بود به قم نرفته بودم قبول کردم و با او آمدم اما میان راه او می خواست مرا بکشد.
احمد به اتهام شروع قتل پس از تکمیل پرونده به دادسرا فرستاده میشود.
56181
احمد در حالی که خالهاش را کشانکشان به زیر چرخ اتومبیل می کشید توسط مأمورین دستگیر شد.
کد خبر 120048
نظر شما