بروزی باشد به ندای اعتقاداتم و باورهایم،
- تلاش در روشن نمایی و واقع گویی ،
- طعنه ای به کسی نباشد
- و خرده گیری احساسی نکنم،
- تملق و چاپلوسی انگیزه یا خروجی نوشته ام نباشد
- نفسانیت و خودخواهی هایم را کنترل کنم.
خلاصه، در نوشتنم وجدان و انصاف و اخلاق و مهر و آیین و آرمان، تجلی کند. خیلی سخت شد، سخت ولی ممکن.
سیاست میخوانم و روزمرگیهایش را درک میکنم ، علاقه دارم ولی واقعاً هراسناکم، اگر خیلی از مواقع بخواهم نظراتم را که با ملاکهای بالا، تطبیق داشته باشد، بنویسم، دوستان میرنجند ناصحان قطعاً میگویند به مصلحت نبود، عقلا هم میگویند ، مگر سرت درد میکنه، برای خودت دشمن میتراشی.
هر طور که بنویسی، کسی را ناخوشایند میکنی و دلگیر، بعد هم سریع حساس میشوند، که فلانی، سودایی در سر دارد و بلند سری میخواهد بکند، سودایش بربائیم و بلند سریاش اصلاح.
و این اول مصیبت است و بیا ثابت کن، به مقدسات قسم میخواستم به عقل و درک خودم، امر به معروف و نهی از منکر کنم. و کیست که باور کند.
کار هم که بالا بگیرد، فریاد رسان در دسترس نخواهند بود و مشترکهای مورد نظر مشغول مکالمه هستند و حالا، حالاها باید پشت خط بمانی.
- فرهنگ، کار و مشغولیتم است.
- روزمرگیهایش، دلهرهام،
- سرعت تحولات آن و دغدغهام
- دستاندرکاران، کار نابلدش معضل من،
- صاحبان سرمایه اقتصادی و علاقهمند به فرهنگ، آرزویم،
- دیده شدن آثار، تلاش من
- و سرانجام اثرگذاریاش دعای من.
اما، واقعاً سخت است و این سختی امیدوارم ممکن باشد.
فرهنگ، هوای لازم حیات است و این نیاز حیاتی عجیب کالای بازار مکاره جاهلان شده است
و فرهیختگی، شغل گشته
و فهم و شعور فرهنگی کمیاب.
بیائید رها کنم، کمی دارد تند میشود و اثبات بیخطریام مشکل.
- اخلاق نیاز من است و تلاش بزرگانم. هر چه قدر تلاش کنم، کم است ولی قیمتی.
من خوش اخلاق احتیاجِ امروز دنیا و سرمایه فردای باقی است.
خوش اخلاقی سکّه رایج خطابهها و وعظها، تحلیلها و اندرزهای همگانیمان، شده، ولی دستخوش نوسانات اقتصادی و سیاسی.
بدون تعارف اینجا اولین نفر هستم که به خود نهیب میزنم، خوش اخلاق باش، نه فقط لبخند، که به خویش و دیگران مهربان باش.
- دین و پاکی نفس دلیل حضور من در این سرای خاکی است.
هراس از باختن و جا ماندن،
نقصان و خسران، درگیری دائم من است .
یک کلام همیشه به خود میگویم: چارهای نداری جز آن که خدا دوست شوی و اگر طهارت روح را نیابی، بدبختی، میفهمی بدبخت!
خلاصه نوشتن را برای خود اجبار میکنم که تا وقتی نفسی میآید و میرود،
زنده هم بمانم،
زندگی یعنی اثر پذیرفتن و اثر گذاردن.
میخواهم زنده بمانم.
نظر شما