فقر و بیپولی ،سرزنشهای مربی آشپزیاش تا حرف و حدیث اهالی روستا هیچ کدام مانعاش نشد. ساناز یکی از دختران مستعد دهستان مارز در ۱۰۰ کیلومتری شهرستان قلعهگنج در جنوب کرمان است که با تلاشهایش همه موانع را کنار زد و در رشته مورد علاقهاش شیرینیپزی شروع به فعالیت کرد. جالب است بدانید مغازه او اولین شیرینیفروشی در قلعهگنج است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین استان کرمان، ساناز امیری که بسیار خوشقلب و مهربان بنظر میرسد و صداقت را به وضوح در صدایش احساس میکنم صحبتش را اینگونه شروع میکند«از کودکی و نوجوانیام چیزی جز محرومیت به یاد نمیآورم. سقف بالای سرمان کپر بود حمام نداشتیم و اهالی روستا لب رودخانه استحمام میکردند آن روزها دلخوشی بچههای روستا پایان دبستان بوداز مدرسه راهنمایی و دبیرستان، خبری نبود باید سختیِ تحصیل در شهرهای اطراف را به جان میخریدیم . آن موقع در قلعه گنج هم مجتمع شبانهروزی نبود. من و چند نفر از همسالانم برای راهنمایی و دبیرستان به شهر کهنوج میرفتیم که فاصله زیادی از روستایمان ( مارز )داشت. سختیهای مسیر و روزهایی که با دلتنگی میگذشت از تلخترین خاطراتم است .»
امیری در فرهنگی زندگی میکرد که خیلی از دختران روستا بخاطر فقر و تعصب خانواده از ادامه تحصیل باز مانده بودند او موفقیت امروزش را در گروی حمایت خانوادهاش میداند و میگوید: «فارغالتحصیلی در رشته ادبیات و زبان فارسی از دانشگاه شهید باهنر کرمان، تازه شروع سردرگمیهای من بود. جستوجوهایم برای پیدا کردن کار، بینتیجه و دو سال بیکاری باعث افسردگیام شده بود. طرفدار همیشگی برنامههای تلویزیونی ویژه معرفی کارآفرینان بودم.وقتی میدیدم یک فرد از صفر شروع کرده و یک کار را به ثمر رسانده لذت میبردم. دلم میخواست یک کار را شروع کنم اما روی هیچکس نمیتوانستم حساب کنم؛ خانوادهام بهلحاظ مالی، زیر صفر بودند. پدرم یک کارگر ساده بود که باید مخارج زندگی و تحصیل هفت بچه را تأمین میکرد. به فکرم رسید شروع به یادگیری مهارتها کنم. با آرایشگری شروع کردم و در ادامه به کلاس چرمدوزی رفتم. هر دو سه روز یک کیف چرم میدوختم که درآمد چندانی نداشت. اینجا بود که به فکر شیرینیپزی افتادم به کرمان رفتم و یک کلاس آشپزی درجه دو پیدا کردم اما هزینه ۴۵۰ هزار تومانی همان کلاس را هم نداشتم. با مربی صحبت کردم و قبول کرد هزینه را قسطی به او بدهم. در مدت دوره آموزشی در خانه یکی از دوستانم ماندم که سختیهای خودش را داشت. به کلاس میرفتم اما فِر نداشتم که بتوانم آموزشها را بهصورت عملی انجام دهم. همکلاسیهایم در خانه انجام میدادند و کارهایشان را به کلاس میآوردند اما من همیشه دستم خالی بود. مربی مدام جلوی دیگران سرکوفت میزد این اتفاقات تأثیر بسیار بدی بر روحیه من داشت.»
در قلعهگنج هیچ کارگاه تولید شیرینی وجود نداشت و همه شیرینیهای موردنیاز را از شهرهای اطراف میآوردند. بنابراین شروع چنین کاری میتوانست یک سرمایهگذاری پرسود برای ساناز باشد.این دختر با انگیزه ادامه داد :«به دفتر صندوق (توانافزایی روستایی)که در آن پسانداز مختصری داشتم، مراجعه کردم و دو میلیون و چهارصد هزار تومان وام گرفتم تا یک کار اساسی را شروع کنم .»
رد شیرینیهای زندگی ساناز و بسیاری از بچههای پرتلاش قلعه گنج را که بگیری، نقش پررنگ حامیان و خیّران بیادعا را خواهی دید ساناز برای یادگیری کیک و انواع شیرینی دوره پیشرفته آموزشی را با کمک حامیانش در تهران گذراند و با دست پرتری به قلعه گنج برگشت حالا این دختر پرتلاش با اخذ وام توانسته یک مغازه اجاره کند و شیرینیهای متنوعی به دست همشهریانش بدهد.
او در پایان میگوید: «خیریه رایحه قلعه گنج، زندگی منرا تغییر داد. با حمایتهایشان باعث شدند من از یک انسان افسرده به یک انسان امیدوار تبدیل شوم هر روز هزار بار خدا را شکر میکنم که این انسانهای خیّر و مهربان را سر راهم قرار داد. حالا من هم هر کاری از دستم بربیاید، برای رونق اشتغال در شهرم انجام میدهم. الان علاوه براینکه برادر و ۲ خواهرم در مغازه کنار دستم کار میکنند و از بیکاری رها شدهاند، در مدرسه قلعه گنج هم به دانشآموزانی که به شیرینیپزی علاقه دارند، رایگان آموزش میدهم تا مهارتی کسب کنند و بعدها بتوانند از آن برای کسب درآمد استفاده کنند. البته خوب میدانم که هر کاری انجام دهم، نمیتوانم لطف و محبتهای کسانی که حمایتم کردند را جبران کنم.»
46
نظر شما