یک- «مرگ کسب و کار من است» امیر ثقفی فیلمی ست حرفهای نه فیلمی غریزی [به گمانم «غریزی» همان صفتی ست که اغلب میتوان متصلش کرد به آثار اول و دوم یک فیلمساز و حتی یک بازیگر یا فیلمنامهنویس] این که برخی از دوستان در شبانگاه 16 بهمن و بعد از مرور روزانه جشنواره معتقد بودند که این فیلم، فیلم دندانگیری نیست [به دلیل فقدان خط روایی متناسب با یک فیلم بلند] نه در تضاد است با این اعتقاد و نه البته مورد تایید این حقیر!
قصه متناسب با یک فیلم بلند، تناسباش محصول تناسب ریتمی اجرای قصه با «زمان محبوس» در آن است و همچنین میزان «خرده روایات» آن[خرده روایات و زمان محبوس در این قصه آن قدر هست که فیلم را بتوان فیلمی موفق دانست] بنابراین وقتی مواجهیم با ریتمی بیرونی، که [پیش از ورود به زیروبم قصه وروشنی بخشی اهداف آن در ادامه] ما را جذب خود میکند پس با فیلمی متفاوت روبروییم.
البته هر تفاوتی دال بر موفقیت نیست اما تقارن ریتم درونی و ریتم بیرونی [ودر نهایت ،تناظر آن ها با زمان محبوس در قصه و توسعه خرده روایات]، ما را به این نتیجه میرساند که به یادگار ماندن چند سکانس در ذهن مخاطب و تداوم حیاتشان بیرون سالن نمایش [با مستند نقلها و روایات شفاهی مخاطبان] اتفاقی نیست.
فیلم ثقفی، فیلم موفقی است و یک آغاز غافلگیرکننده برای سینماگری که امیدوارم در بند «بفروش سازی»های غیرحرفهای نیفتد پس از این و حرام نشود. باور کنید بعد از این همه حرامشدنهای سالهای اخیر، هنوزهم امیدوارم.
دو- «خانه امن است» ناصر رفائی اصلا در حد جشنواره نیست حتی یک فیلم تجربی هم نیست.
فیلمهایی از این دست که سینما را در حد تقلیلگرایانهاش میخواهند و یادآور آثار سینمای چین -پیش از موج نوی آن- هستند دیگر نمیتوانند به حیاتشان در دل سینمای ما ادامه دهند.
این که فیلمسازی بخواهد با تلفیق «جنگ اطهر» و «گال» و «دیار عاشقان» و با فیلمنامهای که می تواند تا ابدیت به همین منوال ادامه پیدا کند، فیلمی غیرحرفهای و خستهکننده و یادآور برخی آثار ضعیف تلویزیونی سالهای 62 و 63 بسازد و در جشنواره هم به نمایش در آید، نه یک لطیفه که یک تراژدی ست. لطفا به تراژدی نخندیم.
سه- نه «سوت پایان» نیکی کریمی کار هیجانانگیزی بود [با ارجاعات پشت سرهم به آثار کیارستمی و حتی «تختی» افخمی ،چه در شگردها و چه در شیوه دکوپاژ و چه در نقل عین به عین یک نما] و نه «آینه های روبرو» نگار آذربایجانی [با ریتم کند و کشدار و فیلمنامه دچار «فقر خرده روایت»اش].
ایده فیلم کریمی تازه نبود در سینمای ایران و آن وام ایدهای هم که از «آلمادوار» گرفته بود [ماجرای قتل ناپدری به دست نادختری و...] نتوانسته بود کاری کند کارستان اما ایده فیلم آذربایجانی تازه بود در ایران [البته نه حتی در سینمای خاورمیانه و مخصوصا مصر] با این همه با یک ایده تازه نمیشود همه مشکلات یک فیلم را سرو سامان داد.
52141
نظر شما