الناز محمدی: همین هفت هشت سال پیش بود که مسئولان وزارت آموزش و پرورش اعلام کردند یک چهارم بودجه این وزارتخانه صرف دانشآموزانی میشود که ترک تحصیل میکنند. هرچند از آن زمان تا به حال زمان زیادی نگذشته، اما دیگر خیلی وقت است که مسئولان وزارت آموزش و پرورش ترجیح دادهاند که در مورد تعداد دانشآموزان ترک تحصیلکرده که هنوز هم به عنوان یکی از مشکلات این وزارتخانه شناخته میشود آماری منتشر نمیکنند اما این باعث نشده تا انجمنهای غیردولتی برای درآوردن و اعلام آمار دانشآموزانی که ترک تحصیل میکنند، تلاش نکنند. چند روز پیش مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران نتایج تحقیقی را اعلام کرد که طی آن مشخص شده در مدارس بیش از 25 درصد از دانشآموزان سالیانه تا قبل از رسیدن به مرحله دیپلم از مدارس ترک تحصیل میکنند و بنابراین باید گفت که از هرچهار دانشآموز، یک نفر ترک تحصیل میکند.
پس از اعلام این خبر این گمانهزنیها به راه افتاد که چقدر این آمار اعلام شده صحت دارد و چقدر میشود به نتایج آن اعتماد کرد. برای گرفتن اطلاعات بیشتری در این مورد با اقلیما، رئیس انجمن مددکاری گفتگویی انجام دادیم که در زیر میخوانید. اقلیما در این گفتگو میگوید که برای دادن این اطلاعات، از آمارهایی که قبلا وزارت آموزش و پرورش در این مورد منتشر کرده بود، استانداردهای بینالمللی و شرایط کنونی جامعه استفاده کرده است.
آقای اقلیما شما اعلام کردهاید که در حال حاضر 25درصد از دانشآموزان کشور سالانه ترک تحصیل میکنند. اما به نظر میآید که این آمار چندان واقعی نیست چرا که اگر اینطور باشد، باید تعداد زیادی از دانشآموزان که حدود سه میلیون هستند را مصداق این آمار بدانیم.
بله درست است که این آمار به چشم آمار زیادی میآید اما کاملا واقعی است. ما بر اساس یافتههای انجمن و استانداردهای جهانی و البته خود آماری که وزارت آموزش و پرورش چند سال پیش در این مورد اعلام کرده بود، این آمار را اعلام کردیم و بر صحت آن هم تاکید بسیار دارم.
اما آقای اقلیما، اگر اینطور باشد که باید وضعیت بسیار بدی را برای وضعیت کنونی تحصیلی دانشآموزان کشورمان متصور باشیم. سه میلیون دانشآموز تحصیلکرده در سال خیلی زیاد است!
بله! معلوم است که این تعداد بسیار زیاد است. اما دیگر نباید چندان تعجبی در این مورد کرد. در حال حاضر آنقدر مشکلات اجتماعی در جامعه زیاد شده است که تمامی آنها و تاثیراتی که در زندگی خانوادهها و بعد از آن دانشآموزان میگذارد، باعث شده تا این اتفاق وحشتناک بیفتد.
یعنی مهمترین دلیلی که شما برای به وجود آمدن چنین وضعیتی میدانید، وضعیت کنونی جامعه است؟
بله درست است. وقتی هفت سال پیش آمار طلاق در کشور 10 درصد بود و حالا 27درصد است معلوم است که چنین وضعیتی به وجود میآید. تازه این یک عامل است. عوامل دیگری مانند مسائل اقتصادی که باعث میشود تعداد زیادی از دانشآموزان ترجیح بدهند کار کنند و به خرج زندگیشان کمک کنند تا درس بخوانند هم در این امر دخیلند. ازدواج کردن پدر و مادر، آمار بالای طلاق، نگاه خوب جامعه به کسانی که پول بیشتری دارند تا تحصیلات بیشتر، اعتیاد پدر و مادر در خانوادههای دانشآموزان و حتی اعتیاد خود دانش آموزان و مهمتر از همه فقر خانوادهها مهمترین دلایل به وجود آمدن چنین وضعیتی هستند.
شما خانوادههای بیسرپرست را نگاه کنید! ببنید که در حال حاضر چه تعداد خانواده بیسرپرست وجود دارد که هیچ منبع درآمدی ندارد و فرزندان مشغول به تحصیل این خانوادهها ترجیح میدهند که مشغول به کار باشند تا شب سر گرسنه بر بالین نگذارند تا مشغول به تحصیل باشند.
در حال حاضر پسران فکر میکنند در آینده تضمین شغلی چندانی نخواهند داشت و قادر نخواهند بود شغلی متناسب با تحصیلات خود بیابند. یکی از عوامل پیشی گرفتن دختران از پسران در آزمون ورودی دانشگاهها همین ناامیدی پسران نسبت به وضعیت اشتغال در آینده است.
در مورد دلایل تحصیلی چطور؟ وضعیت مدارس و معلمان در به وجود آمدن این تعداد از دانشآموزان تاثیرگذار نبوده است؟
بله. این موضوع هم بسیار تاثیرگذار بوده است. اطلاع نداشتن معلمان از چگونه برخورد کردن با دانشآموزان و درست رفتار نکردن آنها باعث میشود که خیلی از دانشآموزان را از رفتن به مدرسه زده میکند.
از سوی دیگر بسیاری از آموزشهای کنونی تناسب چندانی با شرایط جامعه ما ندارد. احساس من این است که در کشور ما نظارت مناسبی بر روند رشد آموزش، به ویژه آموزش عالی، صورت نمیگیرد. به ویژه در رشتههای تحصیلی خاصی که نه بازار کار مناسبی برای آنان متصور است، نه مهارتی آموزش داده میشود که خود دانشآموختگان قادر به کارآفرینی باشند.
42 131
نظر شما