در شرایط ویژه نیاز به تصمیمگیریهای آنی (و صحیح) در امور برای پاسخ صحیح به حادثه رخداده وجود دارد. این حادثه میتواند از نظر ابعاد فاجعه، در حد تخریب کلی یا بخشی از یک شهر یا یک منطقه نظیر شهر بم در زلزله بم یا وقوع یک بحران موقت نظیر شایعه رخداد زلزله در تابستان ۱۳۷۷ در تهران یا بارش برف سنگین در دیماه ۸۶ در تقریبا سراسر کشور باشد. این بحرانها را معمولا در ایران در غالب وقوع شرایط پیشبینینشده یا غیرمترقبه دستهبندی میکنند؛ ولی نگاهی به شرایط واقعا طبیعی در بسیاری از نقاط کشور نشان میدهد که الزاما چنین شرایطی پیشبینینشده یا غیرمترقبه نیستند و آسیبپذیری بالای اجتماعی و زیرساختهای ما به همراه اهمال و فراموشی ما است که وقوع یک رخداد طبیعی را به صورت فاجعه درمیآورد.
اگر همچنان این حوادث موجب خسارت و خرابی میشود، به ناآمادگی جامعه (مردم، سازمانها و مسئولان) و کمبود و روزآمدنبودن سامانههای پایش مخاطرات طبیعی و نبود فناوریهای بهروز در زمینه هشدار پیشهنگام سوانح طبیعی در کشور و دردسترسنبودن کادرهای ورزیده و آماده از نظر فنی و مدیریتی در سطح کشور و در استانهای مختلف بهویژه در سطح کادرهای محلی و همچنین نبود یا کهنهبودن و از رده خارجبودن زیرساختهای فنی کشور بستگی دارد. ریزگردها معضل مهمی هستند و واقعیت آن است که با فاجعه زیستمحیطیای مواجهیم که در کوتاهمدت هم هیچکس راهحل فوری برای رفع مشکل در دسترس ندارد. از سوی دیگر به نظر میرسد عوارض ناشی از تغییرات اقلیمی موجب وقوع رخدادهای شدید آبوهوایی در بازههای زمانی کوتاه شده است. اینها مسائلی است که فقط با همکاریهای منطقهای و با بهرهگیری از آخرین دستاوردهای علم و فناوری و همچنین بهکارگیری نیروهای نخبه ملی و بینالمللی میتوان با آن مواجه شد؛ مواجههای صرفا رسمی و اداری که عمدتا موجب میشود جامعه هزینههای این اتفاقات را با بیماری، تلفات سنگین، ازدسترفتن نیروهای مقابلهکننده و ازبینرفتن زیرساختهای ارتباطی و حیاتی کشور بپردازد.
افراد کاردان و نخبه و تحصیلکرده ایرانی اکنون در واحدهای پژوهش و توسعه در آمریکای شمالی، ژاپن و اروپا مشغول یافتن راهحل برای کاهش ریسک سوانح برای آن ممالک هستند.مردم مناطق زلزلهزده یا درگیر سانحه طبیعی -با ابعاد رویدادی مانند زلزلههای۱۳۸۲ بم، ۱۳۶۹منجیل یا ۱۳۵۷ طبس- عملا روند عادی زندگی خویش را با ازدستدادن نزدیکان و بستگان و اعضای خانواده مختلشده مییابند. فشارهای روانی در چنین هنگامی به حدی است که گاه موجب آسیبهای روانی و شخصیتی دائمی در افراد مصیبتدیده میشود. معضل مهم در کشور –بهویژه در موارد زلزلههای منجیل و طبس- فقدان کمکهای روانشناختی پس از وقوع سانحه بوده است.
هنگام وقوع حوادثی مانند زلزله ۲۰۱۰ هائیتی، ۲۰۱۱ نیوزیلند، ۲۰۱۱ ژاپن و بهویژه زلزله ۲۰۱۵ نپال استفاده از رسانههای ارتباط جمعی نظیر فیسبوک و توییتر در تغییر روند امدادرسانی در هنگام بروز فاجعه بسیار تأثیرگذار بود. دقیقا پس از رخداد زمینلرزه هائیتی هزارو ۵۰۰ پیام در دقیقه به صورت استاتوس درباره این زلزله در فیسبوک به اشتراک گذاشته شد؛ ضمن اینکه وقوع این زلزله و اخبار حواشی آن موضوع اصلی توییتر شد. انجمن پاسخ به فجایع طبیعی، هرچند آمادگی سرازیرشدن این حجم از اطلاعات را در این رخداد نداشت؛ اما درباره چگونگی تطبیقدادن این انجمن با انبوهی از اطلاعات که به صورت آنلاین در طول فاجعههای پس از این خواهد بود، تدبیرهایی اندیشیده شد. در تابستان ۲۰۱۰، صلیب سرخ آمریکا در یک همهپرسی، انتظارات مردم از کاربرد رسانههای ارتباطی را بررسی کرد. سؤالی که در این همهپرسی مطرح شد، این بود که در صورت وقوع فاجعه و نیاز به برقراری ارتباط با سرویسهای اضطراری هنگام دردسترسنبودن تلفن آتشنشانی (مانند سامانه تلفن ۱۲۵ در ایران) چه میکنند؟ یکپنجم پاسخدهندگان گفتهاند که در این شرایط از واسطههای دیجیتالی مانند ایمیل یا توییتر برای کمک استفاده میکنند. در پاسخ به این سؤال چیزی که بیش از همه واضح بود، انتظارات غیرمعقول مردم از رسانههای ارتباط جمعی بود.
بیش از ۵۰ درصد از این پاسخدهندگان به یک نماینده برای پاسخگویی و دردسترسبودن در زمان اضطرار معتقد بودند. ۷۴ درصد انتظار کمکرسانی در مدت یک ساعت بعد از ارسال یک پست در فیسبوک و توییتر را داشتند؛ درحالیکه ۲۸ درصد انتظار داشتند همین کمک در مدت ۱۵ دقیقه صورت گیرد. هرچند رسانههای ارتباط جمعی باید نقش خود را هنگام وقوع شرایط اضطراری بهخوبی ایفا کنند، مردم نیز باید انتظارات معقولی از رسانهها داشته باشند. خبرهای اصلی و اولیه در زلزله چهارم اردیبهشت ۱۳۹۴ نپال در ابتدا با پیامهای کاربران نپالی شبکه اجتماعی توییتر به دنیا مخابره شد. اولین عکسها و خبرهای این زلزله نیز حاصل پیامهای همین کاربران در شبکههای اجتماعی فیسبوک و توییتر بود. جالب است در بازدیدی که از منطقه زلزلهزده نپال داشتیم، متوجه شدیم که با وجود فقر زیاد استفاده از اینترنت در این کشور بسیار راحت است و عملا بسیاری از کمبودهای ارتباطی از طریق اینترنت برطرف میشود. تجربه سوانح طبیعی اخیر در ایران نشان میدهد که وجود مدیران کارآمد که از حادثه جان سالم به در برند یا بتوانند خود را سریعا به کانون حادثه برسانند، بسیار در کاستن از تبعات بحران مؤثر است.
این فرایند البته بسیار خطرناک نیز باشد. در زلزله بم حضور سردار شهید احمد کاظمی بهعنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه بهموقع در فرودگاه بم و فعالیت بیوقفه ایشان به منظور هدایت عملیات انتقال مجروحان و کمک به مردم منطقه زلزلهزده بم، به نحو شگفتانگیزی در کنترل تبعات ناشی از فاجعه بم کمک کرد. از سوی دیگر در مدیریت امنیت شهری، در ۴۰ ساعت اول پس از فاجعه، کوتاهیهای مشهودی در هدایت خودروهای امدادرسان و دستهبندیکردن امدادرسانی به مردم مشاهده شد. در این راستاها فعالیتی سازماندهیشده انجام نشد و به این سبب خودروهای امدادرسان با تجمع در مبادی ورودی شهر بم، خود موجب انسداد راه و اختلال در امدادرسانی در روز دوم فاجعه بم شدند؛ تا در نهایت نیروی انتظامی و پلیس راه، در شب دوم بعد از حادثه توانستند اوضاع را سامان دهند.
* استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی
* منتشر شده در روزنامه شرق
نظر شما