از آنهایی که او را نمی شناسند می خواهم به توضیحات خلاصه من اکتفا نکنند. ارزشش را دارد که در حد 10 دقیقه هم که شده با جستجوی کوتاهی در اینترنت شرح زندگی این بنده خدا را بخوانند؛ احتمال زیاد برایشان شیرین و جذاب خواهد بود.
اما خلاصه ماجرایش این است که: او -منظورم عباس برزگر است- در شیراز دستفروشی می کرده که چون شهرداری اذیتش می کند به روستایی زیبا در شهر بوانات کوچ می کند. او از نزدیکانش می شنود که در این روستا-روستای بزم- امامزاده ای است که طرفداران و زوار زیادی دارد. در نتیجه تصمیم می گیرد به آنجا برود و بساط دستفروشی اش را روبروی آن امامزاده برپا کند.
*****
در شبی بارانی دو گردشگر موتورسوار آلمانی که از بوانات به قصد کرمان در حرکت بودند راه گم می کنند و می خورند به تور عباس برزگر؛ او و خانواده اش گردشگران آلمانی را مهمان خانه کوچکشان می کنند و از شام خود -کته گوجه- به آنها هم می دهند. یک ماه بعد اما 5 گردشگر دیگر با ملیت آلمانی همراه یک مترجم به بوانات می روند و سراغ عباس برزگر را می گیرند.
آنها از خاطرات هموطنانشان که در روزنامه های آلمان منتشر شده بود عباس برزگر را شناسایی می کنند و وقتی در روستای بزم بوانات پیدایش می کنند از او سراغ «کته گوجه» یا همان«دمپخت گوجه فرنگی» را می گیرند و از او می خواهند از همان غذایی که به دو گردشگر دیگر داده برای آنها هم درست کند و بعدش در حالی 200 هزار تومان به عباس برزگر می دهند که سود ماهانه او از دست فروشی به 30 هزار تومان هم نمی رسیده و خلاصه این که همین جرقه ای می شود تا عباس برزگر به فکر بوم گردی و جذب گردشگران خارجی بیفتد و شد آنچه باید می شد؛این شیرازی ساده دل خانه کوچک یک اتاقه اش را به مروز رمان به 18 هکتار و بیشتر گسترش می دهد.
اتاق های دهکده گردشگری عباس برزگر حالا از سوی گردشگران خارجی حتی تا یک سال هم رزرو می شود. او حالا یک کارآفرین میلیاردر و موفق است؛ این خلاصه داستان زندگی اوست.
اما این که چرا به ماجرای عباس برزگر اشاره کردم دلیلش این است که به سبب نوع کارم با افراد مختلفی در حوزه گردشگری در ارتباطم. آنانی که عباس برزگر را الگوی خود قرار داده اند و می خواهند با بوم گردی و جذب گردشگران خارجی احتمالا یک شبه ره صدساله طی کنند؛ کسانی که فکر می کنند حالا که عباس برزگر با سطح تحصیلات پنجم ابتدایی توانسته از این راه ثروتمند شود چرا آنها نتوانند.
در نتیجه آنها هم در روستاهای مختلف ایران یکی چند خانه را اجاره کرده و به شیوه عباس برزگر آراسته اند تا بلکه بتوانند با این کار و پذیرایی از گردشگران خارجی مثلا با کته گوجه به عباس برزگری دیگر تبدیل شوند.
عباس برزگر با کته گوجه رستگار شد و به شهرت و ثروت رسید اما این دلیل نمی شود که آنها هم با کته گوجه رستگار شوند. آنها باید دنبال چیز دیگری برای رستگاری باشند.
کته گوجه سببی بود از جانب خدا برای گشوده شدن درهای موفقیت برای یکی مثل عباس برزگر، سایر دوستداران و فعالان بوم گردی دنبال سبب دیگری باشند و کته گوجه را رها کنند؛ قطعا کته گوجهِ موفقیت آنان چیز دیگری است در جای دیگری؛ ان شاالله.
نظر شما