چطور دانشگاه کوچک لایدن، می‌تواند شانزده برنده جایزه نوبل داشته باشد؟

در چه حال و هوایی هستید؟ فکر می کنیم ما مردمی هستیم که هفت هزار سال قبل بهترین مردم روی زمین و از عاقل ترین مردم ربع مسکون بوده ایم. بهترین پیشرفت را داشته ایم.

بنده قصد شرح دادن اصطلاح عالم خیال را از نگاه فلسفه ندارم، این که مثلا ابن عربی یا ملاصدرا درباره آن چه می گویند. همین طور، قصد ندارم درباره عالم تخیل در ادبیات صحبت کنم. آن هم موضوعی است که مثل اولی، هزاران صفحه در باره آن نوشته شده است. بلکه بحثم این است که مردم ما، دوست دارند با پرهیز از تعقل وتجربه، تصوراتی برای خود بسازند، میان مفاهیم خیالی، سامانه ای از نظم و نسق پدید آورند، و از آنها در زندگی بهره و امورشان را پیش ببرند. از نظر آنها اصلا لازم نیست، آن تخیلات، عقلانی باشد، یا با عالم واقع و تجربه، سروکار داشته باشد، بلکه مهم این است که با مفاهیم و کلید واژه هایی که  بیشتر متعلق به گذشته اند و نسل های گذشته برای آنها به ارمغان گذاشته اند، در رفت و برگشت میان خوب و بد، بالا و پایین، آسمانی و زمینی، و مفاهیمی از این دست، عالم خیالی برای خود بسازند و با آن زندگی کنند.

توهم در این عالم خیال نقش زیادی دارد، اما معنایش این نیست که آنان به خصوص عامه مردم می دانند آنها توهم است، بلکه آنها را اصیل و جدی می دانند. مردم یا همان عامه، اندیشه های خیالی خود را بدون آن که نسبت به آن هشیار باشند و به اصطلاح خودآگاهی داشته باشند که در چه سطحی از معرفت است، نظم می دهند و هر جا نیاز بود به آن استناد می کنند و دل خود را بر اساس آنها استوار کرده، و راه آینده خود را تعریف می کنند. در میان این مردم، کسانی بیشتر نفوذ می کنند که از قدرت تخیل بیشتر برخودار هستند، بهتر می توانند با زبان و کلمات، بازی کنند؛ کلمات را در کنار هم بگذارند و آن تصویر خیالی را که می تواند تصویری از گذشته خوب یا آینده خوب تر که در انتظار است، عرضه کنند.

در چه حال و هوایی هستید؟
یک ویژگی این تخیل، این است که آن کلمات و معارف خیالی، نیاز به واقع گرایی، تجربه و سنجش عقلی ندارد. یعنی دو رکن اصلی معرفت را که تفکر عقلانی و تأمل تجربی و داد و ستد میان اینهاست، نیاز ندارند. همان مقدار که بتوانند با استفاده از زبان و کلمات قدیمی و نیز کلمات و ترکیبات تازه منعطف به گذشته و فقط صورتا تغییر یافته استفاده کنند، کافی است. علم در این تخیل، هیچ جایگاه و ارزشی ندارد بلکه مضر است. برای مثال، در این تخیل، فکر می کنید در چه حال و هوایی هستید؟ فکر می کنیم ما مردمی هستیم که هفت هزار سال قبل بهترین مردم روی زمین و از عاقل ترین مردم ربع مسکون بوده ایم. بهترین پیشرفت را داشته ایم. اصلا ما همه چیز داشته ایم.

بهترین طب، بهترین فن و صنعت، بهترین افکار و اندیشه ها از آن ماست. حالا نواقص و شکست های مختصری هم بوده، اما هیچ وقت، ما تسلیم آن نشده ایم. اصلا شأن ما شکست نیست و هیچ وقت شکست نخورده ایم. همیشه استوار و متین ایستاده ایم. تمام هنرهای عالم در اختیار ما بوده و هست. هیچ مردمی به اندازه ما قدرت فهم و اراده ندارند. اصلا هیچ کجای دنیا مردمانی به خوبی ما یافت نمی شوند. البته، ممکن است برخی از ملت ها، تمدنی بهتر از ما داشته باشند، اما امیدوار باشید که ما به دروازه تمدن نزدیک هستیم و عن قریب است که داخل این تمدن شویم. تازه، همان تمدنی هم که در جاهای دیگر عالم هست، اصلش از ماست و آنها از ما سرقت کرده اند.

ما هزار سال پیش قمر مصنوعی درست کردیم، ما لامپ را کشف کردیم... ما چند مشکل کوچک داریم که به همین زودی حل می کنیم و از تمام موانع عبور خواهیم کرد. در فاصله کوتاهی می توانیم مثل کشور های متمدن مثلا فرانسه، ژاپن یا دست کم مالزی شویم. این نمونه از خیالات، در بسیاری از زمینه ها، جز لوازم زندگی ماست. اساسا در شرایطی که ما هستیم، این خیالات کمک زیادی به بالا بردن روحیه ما می کند.
هادیان جامعه هم که این شرایط احساس را می کنند، چرا نباید بر دامنه این خیالات بیفزایند. اصلا گفتن عیوب و نواقص کار زشتی است و نباید کسی اشکالات را بیان کند. شهد الله که مقصودم بحث سیاسی نیست، مقصودم این است که ما، غالب مردم و بسیاری از  خواص و نخبگان، در مثلث، 1. عقل، 2. تجربه و 3. تخیل، بیشتر جانب تخیل را داریم و بیشتر از ذهن مایه می گذاریم. تاریخ خیالی می سازیم، فلسفه خیالی، تمدن خیالی، و گاه و بیگاه هنر خیالی و حتی اقتصاد که از همه عینی تر و محسوس تر و تجربی تر است هم گاهی خیالی تصویر می شود. اصلا چه اشکالی دارد به قول ملاآقای دربندی، روز عاشورا 72 ساعت باشد تا همه داستانهای ما را  ـ یعنی ملاآقا را ـ در خود جای دهد؟ یک کسی باید پیدا شود و به ما یاد بدهد که بهتر است در کنار آگاهی، قدری خودآگاهی نسبت به وضع موجود هم داشته باشیم. بهتر است اشکالات و نواقص را هم بشناسیم. بهتر است بدانیم که در شرایط خوبی نیستیم. بهتر است کسی دست ما را بگیرد، و از عالم خیال، وارد عالم واقعیت کند. ما مشکل معرفتی داریم.

چطور یک دانشگاه کوچک در شهر کوچک در لایدن، می تواند شانزده برنده جایزه نوبل داشته باشد؟


این مسأله به طور مداوم مرا آزار می دهد که چطور یک دانشگاه کوچک در یک شهر کوچک در لایدن، می تواند شانزده برنده جایزه نوبل داشته باشد، اما نه فقط ایران، بلکه مجموعه ای عظیم از کشورهای اسلامی، تنها دو بار آن هم نصف نیمه جایزه نوبل دریافت کرده باشند.
شاید کسی بگوید جنس ما آدم ها در این سوی و آن سوی عالم یعنی شرق و غرب متفاوت است؟ پذیرفتن این امر مشکل است، چرا که ایرانیان فراوانی هستند که در حال حاضر در کشورهای غربی، در جایگاه های علمی خوبی قرار دارند.
ممکن است گفته شود این جایزه نوبل و امثال اینها، یک دروغ برساخته استعمار است، کما این که کسانی این مطلب را هم گفته اند. در این باره زیاد می شود گفت و حتما این مساله باید پاسخی داشته باشد. تا وقتی جواب درستی برای این سوال پیدا نکنیم، نباید از پای بنشینیم. ما باید دریابیم گیر کار ما در کجاست که نمی توانیم یک تکان علمی محکم به خودمان بدهیم.
در این زمینه، مطالب زیادی طی این دو قرن گفته شده است. بخش مهمی از این مباحث، حتی در غرب هم محل توجه بوده و آنها از زاویه درک چگونگی تحول علمی در آن نواحی، در این باره تأمل کرده اند. بحث های فلسفی، تاریخی، و حتی دینی. در ایران هم این بحث ها شده است، چنان که بسا بحث از «علم دینی» هم یکی از همان راه حل هایی است که مطرح شده است. البته این نظریه گوشه چشمی به این هم دارد که شکل گیری یک انقلاب علمی در این جا، نباید مثل غرب باشد و اینجا باید نظریات خاص خود را داشته باشد و منطبق با دین باشد.

در اینجا روی یک نکته می خواهیم تکیه کنم و آن این که واقعش، ما هم کم کار نمی کنیم. هم دانشگاه به اندازه کافی داریم، هم کتاب زیاد می نویسم، هم ناشر فراوان داریم، هم مجلات علمی پژوهشی و هم موسسات فرهنگی و تحقیقاتی. به اصطلاح جاری، تولید علممان بدک نیست، و سالانه هزاران کتاب و مقاله انتشار می دهیم. این مسأله جدید هم نیست. ما در دوره قاجار هم زیاد نوشتیم. آثار فراوان و بیشمار. اما یک نکته هست، اینها در چه چارچوبی نوشته شده، بیشتر در چه موضوعاتی بوده، و از علم و تحقیق و نوپژوهی چه بهره ای داشته است؟ ما تحت سیطره چه اصولی از نظر علمی، چه ساختاری از نظر فهم فلسفی، و چه دیدگاه شناخت شناسانه، به مباحث و موضوعاتی که باید بپردازیم، قرار داریم؟

زمانی که کتابی از یک شیخی مذهب دوره قاجاری را تصحیح می کردم، نویسنده یک مطلب مهم را مطرح کرده بود. او گفته بود که به ما شیخی مذهب ها، ایراد می گیرند که مطالب نو می گوییم و حرفهای تازه می زنیم. نویسنده آن کتاب راست می گوید، شیخی ها کتابهای بزرگی می نوشتند، انبوهی از رسائل و متون. آثار چند جلدی. در این اثار حرفهای نو هم می زدند.
نویسنده آن کتاب، محمد حسین ممقانی، در سال 1285 ق یعنی 150 سال پیش می گوید، این چه اشکالی دارد که ما مطالب زیاد بنویسیم و حرف نو بزنیم. مگر در غرب این هم کتاب جدید و راه  و رسم تازه درست نکرده اند. مگر همیشه باید آدم، حرفهای کهنه و قدیمی بزند؟ پاسخ ممقانی این است که در غرب هم، کلی کار تازه شده است، اما کسی آنها را بد نمی گوید و تازه پادشاهان آنها، از نویسندگان و مبدعان حمایت هم می کنند. عبارت او را ببینید:

«شکی نیست چنانچه تصرّفات اهل این زمان را می‌بینیم، در مآکل و مشارب و عمارات و باغات و فروش و ظروف و اسباب و آلات حرب و صنعت ها و حرفت‌ها و کشتی ها و عرّاده ها، تصرّفات عجیبه و غریبه می‌کنند که پیشتر اسمی و رسمی از آنها در میان عامه مردم نبود؛ مگر اصول آنها که اهل این زمان همان اصول را در دست گرفته، تصرّفها در آنها می‌کنند که الی الان به ذهن احدی نرسیده بود. چنانچه الان در فرنگستان کارخانه ها از برای بافندگی چیت و کرباس و حریر و سایر اقمشه اختراع کرده و از برای آنها اسباب و آلاتی گرد قرار داده‌اند که همه به یک جا می‌چرخند، و یک دفعه به حرکت می‌آیند؛ به طوری که هم حلاجی می‌کند، و هم می‌ریسد و هم می‌بافد، و این کار هر بافنده و حلاج نیست. و هم چنین در صنعت بخاری، کشتی‌های بخاری درست می‌کنند که دو سه روزه یک ماه را طی می‌کند، و بالون که به هوا می‌رود، و سریع تر از کشتی دریایی سیر می‌کند، و عرّاده های بخاری که در یک ساعت ده فرسخ راه می‌رود. و تلگراف که در چند دقیقه از همه روی زمین خبر می‌دهد و هکذا عمل چاپ، وعمل عکس که صورت به همان هیأت در شیشه می‌ماند و محو نمی‌شود. خلاصه صنعت‌های عجیب و غریب به کار می‌برند که عقول اکثری از ادراک آنها عاجز و قاصرند و اغلب صنعت کاران به همین جهت از کار افتاده‌اند. با وجود این احدی از جولا و جوال باف و مکاری و سایر صنعت کاران و اصناف بازاری کاری با فرنگی ندارند و به آنها بحث نمی‌کنند که چرا شما این صنعت ها را اختراع کرده، امر ما را فاسد و بازار ما را کاسد، و راه‌ها را نزدیک و کارها را آسان کرده‌اید؛ بلکه همه آنها دیدند که این کارها بهتر و آسان تر از کارهای سابق است رفتند پی آن کار» (تمام).

مرد مومن! این چه مقایسه ای است؟
نکته ای که ممقانی در مقایسه تولید آثار علمی توسط شیخیه با تولیدات غرب مطرح می کند، جالب است. او نوشته های شیخی را که از عالم هورقلیا و رکن رابع سخن می گفتند، با ساختن تلگراف و کشتی و ساعت و بالون و... مقایسه می کند. این شگفت است. کسی نیست به او بگوید، مرد مومن! این چه مقایسه ای است؟
دیروز و امروز، شما می توانید کسانی را داشته باشید که روزی ده خطابه ارائه دهند، دو ساعت حرف بزنند که یک ما به ازای جدی در عالم واقع نداشته باشد، آسمان و ریسمان را بهم ببافند و اسمش را علم و دانش و راهنمایی خلایق به سوی تمدن بگذارند. آن وقت آیا مقایسه کردن این خطیبان که هر روز افاضاتشان در کلیپ های مسخره منتشر می شود را می توان با تولیدات علمی جهان دیگری مقایسه کرد که هزار چشم ناظر آنها را کنترل می کند؟ هرچند در همه جای دنیا پرت و پلا و شبه علم هست، اما مهم جریان غالب است.

مشکل ما در عدد تولید نشریات و کتاب نیست، مشکل ما این است که در چارچوب معارف کهنه ای که به اسم فلسفه و فرهنگ اطراف دین را احاطه کرده و با عنوان تقدس اجازه کوچکترین تأملی را در آنها به ما نمی دهد. کاری که ما می کنیم این است که مرتب حرف های قدیمی را باز تولید می کنیم. اسمش را شرح آن متون نمی گذاریم ولی حقیقت چیزی بیش از شرح گذشته نیست.
ما عادت به تفکر نداریم، ما همان را که داریم، و البته گاه در عالم هورقلیا، بازتولید می کنیم. گاهی معقول تر و گاهی مسخره تر. کافی است برای شناخت بازتولید، به همین کتاب اسرار الشهاده ملاآقادربندی بنگرید که چطور عاشورای ابومخنف را بازتولید می کند و حجم آن را به صد برابر می رساند. دهها بلکه صدها مثل اسرار الشهاده در آن دوره نوشته شد. این آقای آقادربندی مرتب هم شما را توبیخ می کند که اگر در اینها تردید کنید، به جرگه ناصبیان یا جهلا و حمقا رفته اید و کافر شده اید، و شما جاهلید و نمی دانید و از اسرار عالم و دقایق آن خبر ندارید.

ما در وقت گذاشتن، نیرو گذاشتن، صرف امکانات، و بسیاری از مسائل دیگر، دست کمی از دیگران نداریم، اما در اینجا، شبه علم تولید می کنیم نه بیشتر. نباید به های و هوی اطرافمان توجه کنیم. به آنچه هم که ذیل تمدن غربی رشد می کند، مثل پزشکی نباید دل ببندیم، هرچند همان هم مهم است، ما باید به فکر خارج شدن از چارچوب های قدیمی، دانش پوسیده و اندیشه های شکل گرفته در اطراف آن که همه چیز ما را احاطه کرده باشیم تا راهی باز شود.

* استاد تمام گروه تاریخ دانشگاه تهران
* منتشر شده در کانال تلگرام نویسنده

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1318952

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 13
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • شمس تبریزی IR ۲۲:۲۰ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۷
    6 5
    فرمودید «مشکل ما این است که در چارچوب معارف کهنه ای که به اسم فلسفه و فرهنگ اطراف دین را احاطه کرده و با عنوان تقدس اجازه کوچکترین تأملی را در آنها به ما نمی دهد». نه حاج آقا. مشکل تغییر نکردن در جایی مثل حوزه علمیه، ممکنه این باشه. مثالهای شما تمام بر میگرده به متونی که حوزویان علاقه به مطالعه آن دارند. فرض میکنم شما دارید از فاشیسم فکری صحبت میکنید. فاشیسم فکری در اروپا به فاشیسم سیاسی منتهی شد. اما بزرگترین تحولات در حوزه فیزیک در اروپا مربوط به عصر فاشیسم در اروپاست. فیزیک کوانتومی و نسبیتی در عصر فاشیسم شکل گرفت. چطور آنها در دوران فاشیسم آن طور رشد کردند و ما بهانه می آوریم که به خاطر فاشیسم نتوانستیم رشد کنیم؟ بنده از نوشته شما قانع نشدم
  • G IT ۲۳:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۷
    1 0
    اینکه معلومه ایرانی ها و دانشگاه های ایران باید حرفی برای گفتن داشته باشند خیلی بیشتر از دانشگاه های جهان.... همونطور که اشاره شد، ما فقط به یه سری تصحیحات جانبی تو بحث اهمیت به پژوهش در دانشگاه ها نیاز داریم که جهان رو بترکونیم..... که به نظر من تر وقتی که استاد، پژوهشگر و دانشجوی دکترا در دانشگاه های ایران تمام وقت نباشند، بعد علمی دانشگاه ها سر جاش قرار نمیگیره، چون این تازه استارت ماجرا و شاید شرط لازمه.....
  • IR ۰۱:۰۶ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
    2 0
    لذت بردیم
  • سیمین رفعتی NL ۰۱:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
    10 0
    در حالیکه دانشگاه تهران نخستین دانشگاه ایران در سال 1934 میلادی تاسیس شد دانشگاه لیدن در سال 1575 یعنی 359 سال پیش از آن تاسیس شده بود که بی تاثیر نیست. اما شاید مهمترین خصوصیات هلندیها که باعث شده تعداد نوبل هایشان به نسبت بزرگی مملکتشان زیاد باشد یکی حفظ میراث علمی گذشتگانشان است، دیگری روحیۀ نقاد و نقد پذیر و در نتیجه قانع نبودن به دستاوردهایشان و تلاش برای بهبود این دستاوردها است.
  • IR ۰۶:۱۷ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
    8 2
    اتفاقاً اين طرز تفكر ويا نمايش اين طرز تفكر هاديان و حاكمان جامعه است چون اين طورى بر جامعه حاكميت دائمى و كامل دارند همين جمله ما بر قله رفيع جهان ايستاده ايم افاضات امروز اقايان است تيتر اخبار را بخوانيد اگر نگويند كه بايد بياين پايين از اين مسند قدرت
  • احمد IR ۰۷:۳۳ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
    8 0
    جالب بود
  • IR ۱۴:۲۳ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
    1 0
    اگه منظور تفاوت نگاه غرب و شرق به علمه که کاملا مشخصه اینهمه فلسفه بافی نمی‌خواست، رنسانس ندانم گرایی نقطه شتاب گیری علم بود که ما مردم خاورمیانه هنوز به این نقطه نرسیدیم، ندانم گرایی هم یعنی من فلان موضوع رو نمیدونم پس میرم کشفش میکنم، همچین روحیه ای تو دور و اطراف خودمون یا تو همین مقاله می‌بینیم؟ نه ما همه علامه دهریم شما یک موضوع بده هر ایرانی یک مقاله در موردش مینویسه بدون اینکه دست به آزمایش بزنه فقط بر اساس شهود
  • میکا DE ۱۴:۴۷ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
    3 0
    متاسفانه ملت خود بزرگ بینی هستیم و گریزان از شنیدن نقد نسبت به خود
  • IR ۱۵:۱۸ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
    2 0
    شکل گیری یک انقلاب علمی در این جا، نباید مثل غرب باشد و اینجا باید نظریات خاص خود را داشته باشد و منطبق با دین باشد. همین کل حرفاتونو نقض میکنه
  • IR ۱۶:۰۴ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
    2 0
    حتمالا دران دانشگاه هر کس براساس علاقهاش می رود واستعدادش در اینجا سهمیهای مختلف هست تغییر از دام به پزشکی است صندلی فروش می گویند هست منطقه یک ودو سه هست شاید یک عده هم این تفکر راداشته باشند که باسهمیه خودی به رشتها وارد کنندهم هست
  • FR ۱۷:۱۷ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
    15 0
    ارزش دانشگاه به کیفیتش هست نه کمیت. دانشگاه آزاد ما را اگه در مجموع مساحت کل کشور را حساب کنیم از مساحت کل دانشگاه های اروپا و آمریکا فراتر میره، اما دریغ از کیفیت و آبرو
  • IR ۲۳:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۸
    2 0
    چون صداقت نداریم. چارچوبی برای انجام پیشبرد و کار علمی وجود ندارد.
  • مهرانه IR ۰۶:۵۸ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۹
    0 0
    عیب کار ما .....شمایید