منتقد سدسازی بودیم که رودخانهها را از خروش بازداشتند و تالابها را خشکاندند...، و گفتیم که باید با حفاظت از آبخیزها و احیای پوشش گیاهی، آب باران و برف را به زیرِ زمین هدایت کنیم.
اما سازمان جنگلها و مراتع، در رقابت با وزارت نیرو برای «جذب» بودجه، آبخیزداری سازهای را در هزاران آبراههی فرعی رودها پیش گرفته که در بسیار جاها «آورد» رودخانهها را کم کرده و در همهجا سامانهی طبیعت را به هم ریخته است.
برای نمونه، به رودخانهی بالادست روستای زیارت گرگان اشاره میکنم که بهتازگی دیداری از آن جا داشتم. منطقهی ناهارخوران و روستای زیارت تا دو سه دهه پیش بسیار بکر و زیبا بود، اما با رواج «گردشگری تهاجمی»، و بر اثر دستاندازیهای غیراصولیِ بیشمار به جنگل و مرتع و زمینهای کشاورزی، پر از ساختمانهای چندطبقه و ناهمساز با زیستبوم و معماری بومی منطقه شده است. در این منطقه که مستعد زمینخواریهای بیشتر است، هرگونه راهسازی، گذشته از آسیب مستقیمی که با جنگلزدایی، ایجاد رانشِ شیبها، و تکهپاره کردن رویشگاه ایجاد میکند، به علت فراهم ساختن امکان دسترسیِ بیشتر به زمینهای ملی، خطر برای منابع طبیعی را صد چندان میکند. در چنین وضعیت، ادارهی منابع طبیعی گرگان، در این دره تا بالادست ییلاق «تولبِنه» اقدام به راهسازی کرده و به بهانهی پیشگیری از سیل، مشغول ساخت بندهای بلند است.
اقدامهای سازهای در آبخیز، فقط به میزان بسیار محدود، برای محافظت از یک تأسیسات یا زمین ارزشمند، در صورتی که راه دیگری وجود نداشته باشد، و ضمن مراقبتِ دقیق از پوشش گیاهی، توصیه میشود. در تولبنه، مانند بیشتر جاهای دیگر که این نوع آبخیزداری اجرا شده، ماشینهای سنگین راهسازی با بیملاحظگی تمام، بستر و حریم رودخانه را به عرض چند ده متر از درخت و هرگونه گیاه دیگر تهی کرده و خاک جنگل را زیر چرخ و زنجیر گرفتهاند. همهی این کارهای غیرطبیعی به نام حفظ منابع طبیعی انجام میشود که خود نقض غرض است. اینگونه آبخیزداری با سازههای ناساز، در شرایطی انجام میشود که در نیمهی آبان در ارتفاع حدود دوهزار متری سطح دریا در ییلاق «مازوکَش» که علف آن تا ته چریده شده و شبها زمین یخ میزند، دیدیم که هنوز گوسفند و بز میچرد! ادارهی منابع طبیعی که نخستین و مهمترین وظیفهی خود، یعنی مدیریت زمان چرا و تعداد دام را به انجام نمیرساند، با بودجهای که فراهم شده، به جان آبخیزها افتاده است. از این گذشته، سالها است که مدیران منابع طبیعی ادعا میکنند که با سیلبندهایشان رسوب روانابها را کنترل میکنند. این ادعا، از چند جنبه ایراد دارد؛ نخست این که رسوبهای غیرعادی، ناشی از چرای بیرویه و دیگر عاملهای تخریب خاک است که باید جلوی این عاملها گرفته شود. دوم این که فرسایش غیرطبیعی دامنهها در کوهستانهای ایران آنقدر زیاد است که سیلبندهای ساختهشده، در یکی دو سال پر از رسوب میشوند و کارکرد رسوبگیری خود را از دست میدهند. سوم این که سیلبندها (بهویژه آنها که ارتفاع بیش از دو سه متر دارند) مانند سدها، با گرفتن همهی رسوبهای سیلاب (در سالهای نخستِ پس از ساخت) موجب روان شدن آبِ شفاف به پایین دست میشوند که این آب شفاف اثر تخریبی شدید بر جویبار یا رودخانه دارد و با جلوگیری از تغذیهی طبیعی کنارهها و بستر رودخانه، زیستبوم آن را به هم میزند. این بههمریختگی، آسیبپذیری دره را در زمان وقوع سیلهای شدید، بسیار زیاد میکند.
ادعای دیگر مدیران منابع طبیعی این است که با آبخیزداری سازهای، زمینهی تغذیهی آبخوانها را فراهم میکنند؛ یعنی این که سببساز فرو رفتن آب به لایههای زیرین زمین میشوند. اما واقعیت این است که در کوهستانها بهطور معمول، پوستهی سنگی زمین بالا است و خاکهای رویی، شن و ماسهای است و به همین دلیل برای جذب آب نیازی به سازه ندارند. در کوهستان، باید پوشش گیاهی سالم بماند تا جذب و نگاهداشت آب حاصل از بارشها به میزان طبیعی صورت گیرد و مازاد آب همراه با رسوب طبیعی به دشت برسد تا هم خاک با مواد آلی غنی شود و هم آب به آرامی، روی شیب ملایم دشت، به عمق زمین نفوذ کند. سیلبندها و انواع گابیونهایی که در درههای فرعی ساخته میشوند، در این چرخهی طبیعی اختلال ایجاد میکنند.
خلاصه آن که در این نوع «آبخیزداری» مانند شیوههای «تأمین آب» وزارت نیرو، اولویت بر کارهای سازهای، جذب بودجه، و هزینهسازی قرار گرفته است که این شیوه باید بهکلی اصلاح شود.
*مدیر گروه دیدهبان کوهستان
۴۷۴۷
نظر شما