۰ نفر
۱۰ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۶:۲۳

سجاد صاحبان​زند

می‌گویند شعر هنر ملی ماست. این جمله می‌تواند راست باشد و دروغ نباشد، با این توضیح اضافه که ما فارسی زبان‌ها در آن روزگاری که جماعت غربی در دام تفتیش عقاید بودند و گاه روایتی می‌نوشتند و متلی، به شعر حرف می‌زدیم و داستان تعریف می‌کردیم. از قضای روزگار ناظمانی خوب هم بودیم و این‌چنین بود که شعر شد هنر ملی ما. یعنی اگر آن‌ها هم فضای باز داشتند و ادبیات ، شعر ممکن بود هنر ملی آن‌ها بشود، چنانچه بعدها سینما را به نام خود سند زدند.

تا این‌جای کار شاید حرف کمی با اما و اگر همراه باشد و ایراد بنی‌اسراییلی، اما وقتی بدانیم و آگاه باشیم که مثلا سینما کمی بیش از صد سال دارد و بسته شده به تکنولوژی( فناوری)، خواهیم دانست که لاجرم سینما نمی‌تواند هنر ملی ما باشد. ما در روزگاری که آن‌ها با سرعت نور جلو می‌رفتند، گرفتار شاهان قاجار بودیم و ول‌وله‌های سردرگمی. لاجرم سینما را از دست دادیم و جا ماندیم. هنر ملی ما سینما نشد و اصلا کجای دنیا ادعا می‌کند که سینما هنر ملی‌اش است؟

 تکلیف سایر هنر​ها که معلوم است. در نتیجه ما مانده‌ایم و این کور سوی شعر، که آن هم فقط عنوان هنر ملی را به دوش می‌کشد و نمی‌دانم چرا این همه تلاش می‌کنیم که شعر را ملی کنیم و جایزه‌های جهانی‌اش را دیگران درو کنند؟

 در این شرایط جشنواره‌ای را برگزار می‌کنیم با عنوان جشنواره شعر فجر که ترکیب چند گزینه پارادوکسیکال است. نخست آن‌که اگر هنر ملی ماست، چرا این‌همه دیر بیدار شد؟ و دیگر آن‌که ملی بودن، تا چه اندازه در قواره آن می‌گنجد؟

 دبیر جشنواره شعر فجر،‌ پرویز بیگی حبیب آبادی عزیز در نشست خبری این جشنواره به فراخوانی اشاره کرد که در دو سه نوبت در روزنامه‌ها منتشر شد و از شاعرانی با همه سلیقه‌های فکری خواسته بود تا در جشنواره حضور پیدا کنند. نخست آن‌که اگر جشنواره شعر فجر ، نگاهی ملی دارد، چرا در رسانه ملی جایی ندارد؟ دیگر آن‌که، آیا همه شاعران واقعا و به عبارتی «بینی و بین‌الله» می‌توانند در جشنواره حاضر شوند؟ به چه استنادی؟ به استناد کتاب‌هایی که پشت دروازه انتشار ایستاده‌اند و به هر دلیلی راه به بازار پیدا نمی‌کنند؟ به دلیل مردمی که کمتر کتاب می‌خوانند؟

 آیا ما تشکلی برای همه شاعران داریم، تشکلی که همه شاعران را در خود جا دهد؟ نمی‌خواهم از مرزهای عقیدتی بنویسم که خود بحث بسیار دارد، حتی از نظر فرم و محتوا نیز نیمی از شاعران ما نیمه دیگر را نمی‌پذیرد. و باز هم منظور جدال کهنه و نو، جدال سنت و مدرنیته، کلاسیک و معاصر نیست،‌ جدال تمامیت‌خواهی شاعرانی است که گمان می‌کنند هر چه هست آنهایند و لاغیر.

 شاید بتوان گفت که شعر به گواهی تیراژ کتاب‌ها، دیگر هنر ملی ما نیست، چرا که برخی بر این باورند که اگر باشد هم عده‌ای دایره‌اش را مدام تنگ‌تر می‌کنند و در این شرایط،‌ آیا برپایی یک مراسم چند روزه،‌ آیا این هنر ملی را رونق دوباره خواهد داد؟ آیا یک تندیس و چند سکه بهار آزادی،‌ حافظی دوباره خواهد ساخت؟

 جواب این سوال را به تنگ‌نظری‌هایی باید معطوف ساخت که درگیر آنیم. تا زمانی که چنینم، انتظار نباید داشته باشیم که اتفاق خاصی بیافتد. باید چشم به زمین خاکی داشته باشیم تا فوتبالیستی خود جوش روانه میدان شود، چرا که از دانشگاه‌های ما با 2 واحد ادبیات معاصر انتظاری نمی‌توان داشت. محفل‌ها و گروه‌ها هم رفیق‌بازی شده‌اند و لاجرم تعطیل. پس به چه باید امید داشت.

 می‌گویند شعر هنر ملی ماست. این جمله می‌تواند درست باشد. پاسخ به خود ما مرتبط است.

کد خبر 133771

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین