در اسلام اهمیت فوقالعادهای به فکر کردن و اندیشیدن داده میشود. کلمه عقل ۴۹ بار در ۴۹ آیه قرآن آمده است. در آیات مختلف ازجمله در سوره بقره به اهمیت و لزوم اندیشیدن پرداخته شده است. از جمله در: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿بقره-٤٤﴾ آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید و خودتان را فراموش میکنید؟ حال آنکه کتاب (مقدس) میخوانید، مگر نمیاندیشید؟» بدین ترتیب خطاب به اهل کتاب میگوید که خواندن کتاب مقدس کافی نیست و بدون اندیشیدن بلا اثر است.
یا: «کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿بقره- ۲۴۲﴾ خداوند بدینسان نشانههای خود را برای شما تبیین میکند، برای آنکه بیاندیشید.» نشانههای خدا روی زمین را برای اندیشیدن اعلام میکند. در علم کلام (علم تبین اصول عقاید دینی) روشهای مختلفی به کار گرفته میشود. یکی از مهنترین این روشها، روش عقلی است. در روش عقلی برای مباحث اعتقادی برای تبیین و اثبات آموزههای اعتقادی و دفاع از آنها از تفکر عقلی استفاده میشود. پیشفرض این روش آن است که متکلم، عقل را به منزله ابزاری مستقل برای کسب معرفت بشناسد؛ یعنی از نظر معرفتشناسی توانایی عقل را در کسب معرفت بپذیرد، و از جنبه شرعی نیز به حجیت عقل معتقد باشد. بر این اساس حسگرایان و ظاهرگرایان، روش عقلی را در الهیات و کلام قبول ندارند.
در جهان اسلام، اهل حدیث از اهل سنت و اخباریهای شیعه به روش تفکر عقلی در علم کلام و دینپژوهی اعتقاد نداشتهاند. آنان تأویل ظواهر دینی را نیز مجاز نمیدانند. گروهی از اهل حدیث در اینباره راه افراط را برگزیده، در جمود بر ظواهر آیات و روایات تا آنجا پیش رفتند که به تجسیم و تشبیه گراییدند، و گروهی دیگر، راه توقف و تفویض را برگزیدند و فهم این گونه ظواهر را به شارع واگذاشتند. ولی اکثر مذاهب و فرقههای کلامی اعم از شیعی و سنی، روش تفکر عقلی را به رسمیت شناختهاند؛ اگرچه در میان آنان نسبت به قلمرو و حد و مرز آن دیدگاههای متفاوتی یافت میشود.
شیخ مفید، سیدمرتضی، شیخ طوسی (۹۹۵ م-۱۰۶۸ م) (از متکلمان برجسته شیعه)، امامالحرمین جوینی، قاضی ابوبکر باقلانی، و عبدالقاهر بغدادی (از متکلمان برجسته اهلسنت) همگی بدون ورود به بحثهای فلسفی به شدت پایبند به روش تفکر عقلی بودهاند (سلیمانی بهبهانی و آسیابانها، بررسی روش عقلی فلسفی در مکتب کلامی معتزله، اشاعره و امامیه، فصلنامه کلام اسلامی، پائیز ۱۳۹۵). سید مرتضی (۹۶۶ م-۱۰۴۵ م) از مهمترین علمای عقلگرای عالم شیعی است که مخالفت جدی با سطحی نگری و قشریگری دارد. وی فقیه و متکلم امامی دوره آل بویه بود. سید مرتضی و برادرش سید رضی(شریف رضی، جامع نهج البلاغه) امیر الحاج و قاضی بودند. سید مرتضی بر حجیت عقل در عقاید و مباحث کلامی تأکید داشته و علاوه بر آن، در اندیشههای فقهی خود نیز رویکردی عقلگرایانه داشته است. وی از پیشگامان روش اجتهادی در فقه شیعه دانسته شده است که بر خلاف اخباریان، در استنباط احکام از ادله عقلی بهره میبرد. آثار بسیاری در فقه، اصول فقه، تفسیر قرآن از او بر جای مانده است. سید مرتضی همانند استادش شیخ مفید(۹۴۸ م- ۱۰۲۲ م)، حجیت خبر واحد را قبول نداشت.
یک نکته مهم در رفتارهای موهن در اماکن متبرک شیعیان، در روزهای اخیر، و پس از همهگیری کرونا ویروس، خرافات و پیروی از خرافات دینی است. مساله مبارزه با خرافات و جهل دینی، در طول تاریخ همواره دغدغه امامان شیعه و علمای اسلامی بوده است. خرافات مرتبط با طبابت و درمان بیماریها در دوره صفویه(قرنهای ۱۶ تا ۱۸ م) بسیار رایج بوده است. یکی از این مصادیق که با اعتقاد به تقدیس پادشاهان همراه بوده است، باور به توانایی شاه در درمان بیماریهاست.
انگلبرت کمپفر(۱۶۵۱ م. – ۱۷۱۶م.) پزشک و طبیعیدان آلمانی که به واسطه سفر جهانگردیاش به روسیه، ایران، هند، آسیای شرقی و ژاپن در بین سالهای ۱۶۸۳ تا ۱۶۹۳ مشهور است، در سفرنامه خود در ایران عصر شاه سلیمان اول صفوی میگوید «برای آنکه علاج فوری حاصل شود، بیمار باید از آبی که به نحوی از این تشعشع(وجود شاه) نیرو گرفته باشد، بنوشد. خواه اینکه شاه این آب را برای شستن دستهای خود به کار برده باشد، خواه اینکه انگشتهای خود را در آن فرو کرده باشد و خواه اینکه آب به نحوی با وی تماس یافته باشد.(کمپفر، ۱۳۶۰: سفرنامۀ کمپفر: خوارزمی: ۱۵).
خرافه در لغت به معنای زوال خرد و یا کلام و سخن دروغ و ناصوابی است که به صورت خندهدار درآمده است. علامه طباطبایی(فیلسوف برجسته مسلمان معاصر، ۱۲۸۱ ش-۱۳۶۰ ش) سخن و اعتقاد بدون دلیل و غیرمستند به علت را خرافه میداند. ایشان، پارهای اقوال و احتمالهایی را که مفسرین دادهاند، خرافهگویی میداند. معنای خرافه دینی رفتار، گفتار، اعتقاد، معارف و احکام، ایمان و تجربه دینی بدون دلیل و علت، برهنه از حقیقت و واقعیت، معارض و منافی با خرد سلیم بشری، اثباتناپذیر و غیرمستند و متعارض با مبانی و اصول قوانین دینی و ناسازگار با مقاصد و گوهر دین.(سید حسین همایون مصباح نشریه حوزه، ۱۳۸۸: نقش عالمان شیعه در خرافه زدایی در تاریخ معاصر).
در تاریخ اسلام، پیامبر اکرم(ص) تلاش میکرد عقلانیت مبتنی بر رشد را محور عمل قرار دهد و فرهنگ سیاسی جامعۀ واپسگرا و درمانده را از بین ببرد و به جای آن فرهنگ جدید و راستین را به ارمغان آورد. جامعۀ اسلامی دوران پیامبر اکرم(ص) نمونۀ بارز پیادهشدن عقلانیت مبتنی بر رشد بود. رسول اکرم(ص) از بدو بعثت برای پاکسازی فرهنگ و اندیشههای دینی از اوهام و خرافات، مبارزهای جدی را شروع کردند. این مبارزات به دو شکل انجام گرفت: اول، بالابردن سطح معلومات فکری مردم تا بتوانند درست فکر کنند و بیندیشند و خرافه را از حقیقت تشخیص دهند.
خداوند در آیۀ ۱۵۷ سوره اعراف میفرماید: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» یعنی: کسانی که از فرستاده و پیامبر امی پیروی میکنند، که نام او را در تورات و انجیل که در نزدشان است، نوشته مییابند، اوکه آنان را به نیکی فرمان میدهد و از ناشایستی باز میدارد، و پاکیزهها را بر آنان حلال و پلیدها را حرام میدارد، و از آنان احکام پررنج و مشتقی را که، چون زنجیر به گردن خود نهادهاند بر میدارد، و کسانی که به او ایمان آورده و او را گرامی داشته و یاری کردهاند و از نوری که همراه او نازل شده پیروی میکنند، اینان رستگارند(۱۵۷).
دربارۀ بیان رسالت پیامبر(ص)، آمده است: «وَ یَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَ الأَغلاَلَ الَّتِی کَانَت عَلَیهِم: و احکام پررنج و مشتقی را که، چون زنجیر به گردن خود نهادهاند، از آنان برمیدارد و دین آسان و موافق فطرت برای خلق میآورد». «اصر» به معنی نگهداری و محبوسکردن است و به کار سنگینی میگویند که انسان را از فعالیت بازمیدارد. یکی از مصادیق بارز «اصر» در عرب جاهلی خرافات بود که تعقل را محدود و جمود فکری آنها را بیشتر میکرد. رسول اکرم(ص) یکی از برنامههای تبلیغی اسلام را مبارزه با خرافات و اوهامپرستی تعیین کرد. دوم، راه عملی پیغمبر اسلام در مبارزه با خرافات بود. رسول خدا(ص) در هر موقعیتی که خرافهای را مشاهده میکرد، از کنار آن نمیگذشت بلکه وارد عمل میشد تا خرافهپرستی را از میان بردارد.(افشانی، ع. ۱۳۹۱ خرافه و جامعۀ دینی: دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم. ۱۳۹۱: ۷۱).
* استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله و عضو وابسته فرهنگستان علوم
* منتشر شده در خبرگزاری ایکنا . ۱۵ اسفند ۱۳۹۸
* منتشر شده در خبرگزاری ایکنا . ۱۵ اسفند ۱۳۹۸
نظر شما