۰ نفر
۲۶ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۹:۰۱

ساره بیات خیلی آرام و گزیده آغاز کرد، اما مسیر بلندی را پیمود و پس از کسب چند موفقیت کوچک به دیپلم افتخار جشنواره فجر و خرس نقره‌ای جشنواره برلین رسید.

«جدایی نادر از سیمین» نقطه عطف بزرگی در زندگی ساره بیات به حساب می‌آید. ماهنامه نسیم هراز در تازه‌ترین شماره خود با او گفت‌وگویی انجام داده که قسمت‌هایی از آن را می‌خوانیم

بیات در مورد سابقه کم کاری‌اش در سینما می‌گوید: «در سال‌های گذشته بسیار کم‌کار بودم (در سینما) و اگر اطلاعات کمتری از من در دست نیست به حق است. اولین حضورم از تئاتر آغاز شد. با بازی در تئاتر «روی بوم» و اولین تجربه سینمایی‌ام «مقلد شیطان». دومین کارم هم که «جدایی نادر از سیمین» بود.»

او ادامه می‌دهد: «در کنار اینها در سریال‌های «یک مشت‌پر عقاب»، «بی‌گناهان» و «بانو» در کنار پیشکسوتان بازیگری و کارگردانان مطرحی حضور داشتم، اما اولین حضورم در مقابل دوربین برمی‌گردد به ایام دوره بازیگری در مؤسسه کارساز کارنامه که توسط جناب آقای حبیب رضایی برای نقش‌آفرینی در سریال «یک مشت پرعقاب» معرفی شدم.»

بیات می‌گوید: «بازیگری حرفه‌ای همیشه تنها چیزی بود که دوست داشتم و راضی‌ام می‌کرد. موفقیت‌های اولیه‌ای که داشتم ترغیبم کرد این کار را ادامه بدهم. همیشه به موفقیت خودم امیدوار بودم و البته تلاش می‌کردم به آرزوهایم برسم.»

او موفقیت خودش را مدیون اصغر فرهادی می‌داند و می‌گوید: «ورودم به کار آقای فرهادی و موفقیت‌های بعد از آن مثل خواب عمیق و سخت و عجیبی بود که هنوز از آن بیدار نشده‌ام و به هوشیاری کامل نرسیده‌ام. البته به نظر من جهانی شدن بزرگ‌ترین اتفاق برای هر هنرمندی است. من برای این رویای شیرین مدیون ذهنی خلاق و هوشمند آقای فرهادی هستم.»

بیات نقش بازیگران مقابل را در واقعی و باور‌پذیر در‌آمدن نقش خود در «جدایی نادر از سیمین« موثر می‌داند و می‌گوید: «نمی‌دانم اگر غیرت شهاب نبود، اگر شخصیت پیمان نبود و اگر آرامش لیلا نبود، اگر شیرینی کیمیا و آقاجون و آگر وقار سارینا نبود یا قاطعیت عادلانه بابک بازپرس و اگر هدایت و راهبری اصغر فرهادی نبود، من کجا بودم؟ از حمایت تک‌تک این بزرگواران سپاسگزارم. بازی خیره‌کننده آنها گاهی من را به اشتباه می‌‌انداخت که همه چیز واقعی است. واقعاً خوشحالم که توانستم درکنارشان باشم.»

او در مورد حسش در جشنواره برلین می‌افزاید: «زمانی که کار در برلین برای اولین بار به روی صحنه رفت، یواشکی به پشت‌سر و اطرافیانم نگاه می‌کردم. می‌خواستم از نگاه مردم جواب تمام سؤالاتم را بگیرم. به آهستگی سرم را چرخاندم و از نگاه حاضرین متحیر ماندم. چشم‌های بعضی‌ تر شده بود، عده‌ای خیره و متفکر فیلم را می‌دیدند. آقای فرهادی را می‌شناختم ولی باور نمی‌کردم دنیا فرهادی را می‌شناسد. بعد از اتمام کار صدای تشویق و دست‌زدن‌ها و هورا کشیدن‌های مکرر جهان خلاصه شده در آن سالن به اتمام نمی‌رسید. همه برخاستند و او را تشویق عجیبی کردند. اشک از چشمانم جاری شد. جایتان خالی بود!»

54201

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 137732

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 7 =