۰ نفر
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۰
حکایت قلب آموزش و پرورش

خبر کوتاه بود: حسن ملکی رسما رییس سازمان پژوهش شد. آقای ذوعلم پس از یک سال و اندی خدمت در سازمان پژوهش بازنشسته و حسن ملکی جانشین او شد.

کمی به قبل بازگردیم.

بیست و هفت اسفند ۱۳۹۶ خبری منتشر شد مبنی بر استعفای محی الدین بهرام محمدیان از ریاست سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی.

او یک دهه ریاست این سازمان را عهده دار بود و نهایتا در متن استعفایش آورده بود: «در این ماه های اخیر نسبت به تداوم مسئولیت سازمان پژوهش حس غریبی داشتم و احساس می کردم برادر عزیزم جناب آقای بطحایی وزیر محترم آموزش و پرورش در صدد انجام کاری است که رفاقت فیمابین مانع از انجام آن می‌شود.»

پیش از ایشان، مهدی نوید_ادهم برای سه سال رییس این سازمان بود.

پس از آقای محمدیان، حیدر تورانی سرپرست این سازمان شد و از ابتدای سال ۱۳۹۷ کار خود را آغاز کرد و تا اواخر دی ماه همان سال سرپرست بود. اقتضای واژه سرپرستی هم بیش و کم همین بود. ده ماه سرپرستی او به پایان رسید.

از ابتدای بهمن ۱۳۹۷ آقای ذوعلم عهده دار مدیریت و ریاست سازمان پژوهش شد؛ تا اینکه روز چهارشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۹ پس از ۱۵ ماه مدیریت از بازنشستگی خود خبر داد و در آخرین جلسه کاری خود گفت: «قانونمندی و قانون‌مداری چیزی است که باید به صورت عملی به فرزندان آینده این سرزمین آموزش دهیم.» و با این عبارت هرگونه استفاده از رابطه و دور زدن قانون را برای ادامه دادن به ریاست سازمان منتفی دانست؛ هرچند ایشان در جمله‌ای بیش و کم مبهم گفته است که « سازمان را رها نمی کنم چرا که تعلیم و تربیت دغدغه ام است.»

در این نوشته بنای به نقد کشیدن کارنامه آقای ذوعلم را نداریم و نقد و بررسی کارنامه مدیران را به اهل نظر واگذار می‌کنیم؛ هرچند که خواجه شیراز در نگاهی آسیب‌شناسانه گفته است «اهل نظر معامله با آشنا کنند.»

  آقای ذوعلم هم مثل مدیران و سرپرستان پیش از خود آمد و رفت و کارنامه خود را پیش نظر ما به تماشا گذاشت.

در این مجال صرفا در پی یک پرسش کلیدی هستیم:

آیا بازنشستگی از سنخ رخدادهای پیش‌بینی نشده است؟ یا از عداد بلایای طبیعی است که ناگاه بر سر آدمی فرو می‌آید؟

علی‌القاعده بازنشستگی از پیش‌بینی پذیر ترین اتفاق‌های عمر یک انسان شاغل است که از حدود سی سال جلوتر می‌توان به استقبال آن رفت و برای آن برنامه‌ریزی کرد.

طبیعتا آقای ذوعلم باید می‌دانسته اند در این تاریخ بازنشسته خواهند شد و باید کار را به دیگری واگذار کنند.

پرسش این است: آیا قبول مدیریت سازمان پژوهش برای اندکی بیش از یک سال، تصمیمی بسزا و شایسته بوده است؟

آقای ذوعلم در اردیبهشت ۱۳۹۸ با افتخار به جمله‌ای از رهبر_انقلاب ارجاع داده‌ که فرموده‌اند: «در آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی قلب آموزش و پرورش است، این قلب را گرامی بدارید، اهمّیّت بدهید و حفظ کنید» و این جمله را به سان مدالی بر سینه سازمان دانسته‌اند.

پرسش این است: اگر پزشکی بداند که عمل قلب به ۵ ساعت زمان نیازمند است و از قضا بداند که بیش از ۴۵ دقیقه نمی‌تواند در اتاق عمل حاضر باشد؛ و با علم به این دو موضوع، لباس اتاق عمل بپوشد و سینه بیمار را بشکافد؛ چه باید کرد؟

آقای ذوعلم در اردیبهشت ۱۳۹۸ گفتند یک فعال انقلابی باید اهل تدبر و آینده‌نگر باشد؛ و در همان روزها از هشت کلان پروژه در سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی رونمایی کردند؛ حال آن‌که باید می‌دانستند زمان لازم برای کلان‌پروژه‌ها بیش از زمان حضور ایشان است و به احتمال قریب به یقین و با استقرای حاصل از اکثر تغییرات مدیریتی در کشور، نفر بعدی راه ایشان را ادامه نخواهد داد؛ هرچند ایشان امروز و در سخنرانی تودیع گفته‌ است: «انشالله آقای ملکی این راه را ادامه خواهند داد.»

آقای ذوعلم نمی‌دانستند؟ قبول. مقامات مافوق هم نباید دقت می‌کردند؟

قلب آموزش و پرورش را دادید دست دکتری که گواهی فعالیتش در حال انقضا بود.

به جز تو قلب خودم را به هیچ کس نسپردم

تو هم غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی

* منتشر شده در کانال تلگرام نویسنده با عنوان «معلم: یاد گیرنده مادام‌العمر» . ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1388957

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 12 =